الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

 چرا سوره های اسراء، کهف، مریم، طه و انبیاء را عتاق گویند؟

 چرا سوره های اسراء، کهف، مریم، طه و انبیاء را عتاق گویند؟

«عتاق» به معنی «قدیم» می باشد

 

«عتاق» به معنی «قدیم» می باشد.[1] و برای دستیابی به این موضوع و یافتن علت یا علل نام گذاری این سوره ها به عتاق بهتر است ابتدا شمّه ای کوتاه بر محتوا و مضمون هر یک از این سُوَر نظری بیفکنیم.

1ـ سوره اسراء
 آغاز این سوره با تسبیح و تقدیر خدا و سیر حرکت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مسجدالحرام به مسجدالاقصی می باشد که مسأله ی معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از مهم ترین ویژگی  این سوره به شمار می آید. سوره ی اسراء با یادآوری معاد ،رستاخیز، حقوق والدین، خویشاوندان و فرازهایی از تاریخ پیامبران محتوای خودش را بیان می کند.[2]

2ـ سوره کهف
 با حمد و نزول قرآن بر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در جهت انذار، تبشیر و هدایت انسان ها آغاز می شود. از امتیاز خاص این سوره داستان شگفت انگیز اصحاب کهف (یاران غار) است.[3]

3ـ سوره مریم
این سوره با حروف رمزی و مقطعه «کهیعص» و با ذکری از رحمت خدا، پیامبر او حضرت زکریا ـ علیه السلام ـ و دعای او آغاز می شود. و با یاد آوری سرنوشت عبرت انگیز ملل و اقوام فاسد (گذشته) که چگونه به هلاکت رسیدند پایان می پذیرد ودر ضمن در باره تکفل حضرت مریم توسط ذکریا و بچه دار شدن حضرت یحیی سخن می گوید.[4]

4ـ سوره طه
این سوره با حروف رمزی و مقطعه «طه» و با دستور اعتدال و میانه روی در زندگی و با ذکر این نکته که نزول قرآن، جهت تذکر و یاد آوری و پند و اندرز است; آغاز می شود. و با این گفتار که عد ای منتظر عاقبت کار و روشن شدن سرنوشت ها هستند و شما نیز منتظر باشید که به زودی حقایق و سرنوشت ها آشکار می شود; سوره پایان می شود.[5]

5ـ سوره انبیاء
 مأخذ اسم سوره این است که شامل قصص بسیاری از انبیاء است. و با یادآوری این نکته ها:


-  قیامت و  آماده شدن برای قیامت؛


-  سرنوشت تکذیب کنندگان و توبیخ مشرکین ؛


- عذاب کسانی که استهزاء کنندگان پیامبران زمان خودشان بودند، مطلب را به پایان می برد.[6]
همان طور که در محتوا و مضمون سوره ها بیان شد ،بیشتر این سوره ها با یادآوری و یادی از اقوام و انبیای گذشته مفهوم خودشان را به بهترین صورت تشریح می کنند.


 اگر کمی توجه کنیم می بینیم که مسأله اصحاب کهف که به دوران بسیار قدیم برمی گردد را در قالب مسائل قابل فهم، واضح و روشن تبیین می کند. به علاوه از آن جهت که این سُوَر در آغاز بعثت نزول یافته اند به «عتاق» (قدیم) موسوم شده اند.[7]


========================
پی نوشت ها:
[1]. حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، هجرت، چاپ اول، زمستان 1378، ص 165.
[2]. هاشم زاده، هاشم، شناخت سوره های قرآن، تهران، انتشارات کتابخانه ی صدر، 1373، ش20، ص 224.
[3]. ر.ک، همان ، ص 233.
[4]. هاشم زاده، هاشم، شناخت سوره های قرآن، ص 240.
[5]. ر.ک، همان منبع، ص 244.
[6]. حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، زمستان 1378، ص 165.
[7]. همان، ص 159.

 

منبع:andisheqom.com

حیا و جایگاه عظیم آن در اسلام و نزد خداوند

حیا و جایگاه عظیم آن در اسلام و نزد خداوند


یکى از صفات انسانى و الهى که در چگونگى زندگى انسان مؤثر است، صفت شرم و حیاست. این صفت در آموزه‏هاى دینى، داراى جاى‏گاه خاصى است و رابطه تنگاتنگى با ایمان، عفت، تقوا و ملکات نفسانى دیگر دارد. آن‏چه سلامت فرد و جامعه و ارزش‏هاى متعالى انسانى را تضمین مى‏کند، رعایت حیا در حوزه فردى و اجتماعى است.
 در عصر حاضر بیم آن مى‏رود که انسان در گذار از زندگى سنّتى به روش مدرن و صنعتى، هویت و مسئولیت خویش را به فراموشى بسپارد و ارزش‏هاى فطرى و اخلاقى بى‏رنگ شود و حیا از جامعه انسانى رخت بر بندد.
 امروزه با گسترش روابط بشرى و تشکیل دهکده جهانى، میزان آسیب‏پذیرى افراد بیشتر شده است، لذا باید اصول و قواعدى براى حفظ و سلامت این‏گونه روابط در نظر گرفت. بهترین ضامن اجرایى براى مقرّرات دینى، شرم و حیاست که نقش پیش‏گیرى و هدایت جامعه و کنترل و بهینه‏سازى روابط را دارد. بر این اساس، بحث از آن، ضرورى به نظر مى‏رسد.
 وجه دیگر ضرورت بحث از حیا، برداشت نادرست بعضى از جوانان از این مقوله ارزش‏مند و عدم تمایز حیاى پسندیده از حیاى ناپسند و روى آوردن به صفت کم‏رویى است که مشکلاتى را براى آنان فراهم کرده است. پس لازم است معناى واقعى حیا و مرز حیا و خجالت و به تعبیر روایات، حیاى عقل و حیاى حُمْق (احمقانه)، تبیین شود تا معلوم گردد کم حرف بودن، دلیل بر با حیا بودن نیست و با حیا بودن با محرومیت و شکست در زندگى، تناسبى ندارد



معنای حیا

حیا در لغت، به معناى شرم داشتن است که در مقابل آن، وقاحت و بى‏شرمى قرار دارد.(1)
 در اقرب الموارد مى‏خوانیم: حیا یعنى شرم، آزرم، حشمت، گرفتگى نفس از چیزى و ترک آن به دلیل ترس از سرزنش. اما در اصطلاح، حیا یک حالت روانى خاصى است که موجب متانت و وقار در رفتار و حرکات و سکنات انسان مى‏شود.
 در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعى انفعال و انقباض نفسانى است که موجب خوددارى از انجام امور ناپسند در انسان مى‏گردد و منشأ آن، ترس از سرزنش دیگران است.(2)
 حیا، صفت مخصوص انسان‏
 شرم و حیا، فقط به بشر اختصاص دارد و هیچ یک از حیوانات آن را ندارند. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «نگاه کن به صفتى که خداوند آن را به آدمیان اختصاص داده و حیوانات از آن بى‏بهره‏اند؛ آن خوى پر ارج و بزرگ، آن خلق ارزنده و عظیم، شرم و حیاست.»(3)
 دانشمندان امروز هم حیا را از صفات مخصوص بشر مى‏دانند. «دکتر فلاسن»، استاد دانشگاه روچستر مى‏گوید: خجالت کشیدن، علامت سلامتى است و در میان کلیه افراد بشر، حتى آنهایى که برهنه زندگى مى‏کنند، نیز رایج است.(
  ادامه مطلب ...

آثار اعتقاد به معاد

آثار اعتقاد به معاد

 معاد به معناى بازگشتن و بازگشت است و یکى از اصول دین اسلام به شمار مى رود

 

این جهان، مزرعه آخرت است و انسان، ثمره تلاش خود را به طور کامل در جهان آخرت برداشت مى کند و نتیجه زحمت ها، خدمت ها و عبادت هاى تمام سال هاى عمر خود را مى بیند و خشنودى خدا و بهشت به او بخشیده مى شود.

 

«معاد» به معناى بازگشتن و بازگشت است و یکى از اصول دین مقدس اسلام به شمار مى رود.


انسان بعد از مرگ، زنده مى شود و در واقع بعد از مدتى، از این جهان مسافرت کرده و به جهانى دیگر مى شتابد. این برگشتن را در اصطلاح «معاد» مى گویند. تمام انسان ها در جهان آخرت حاضر مى شوند، تا به اعمال آنها رسیدگى شود.


انسان آن چه را در این جهان کاشته است در قیامت برداشت مى کند. نعمت هاى جهان آخرت نصیب کسانى خواهد شد که از نعمت هاى این جهان به درستى استفاده نمایند و از یاد خدا و اطاعت او غفلت نکنند.


خداوند مهربان مى فرماید: هر نفسى طعم مرگ را مى چشد و آن گاه به سوى ما بازگشت داده مى شوید ...[عنکبوت، آیه 57]

چون آفرینش انسان و جهان بى هدف و بیهوده نیست تا به بیهودگى و نیستى پایان پذیرد، از طرفى انسان موجودى جاودانه و همیشگى است که از این جهان به دنیاى باقى و آخرت مى رود و در آن جا به کارهاى خوب و بد او رسیدگى مى شود. [ر.ک: محسن قرائتى، معاد; شهید عبدالحسین دستغیب، معاد]


قرآن کریم، توجه ویژه اى نیز به «معاد» دارد تا آن جا که در بیش از 1500 آیه درباره معاد سخن گفته است و همواره به مناسبت هاى مختلف، این اصل از اصول دین را به انسان ها تذکر مى دهد که مبادا آن را فراموش کنند; آیاتى مثل: 41 ابراهیم; 12 روم; 7 حج; 25 حجر; 1 27 قیامت و ... درباره «معاد» و روز قیامت بحث مى کند.


آثار اعتقاد به معاد

اگر اعتقاد به «معاد» انسان را از انحراف و گناه باز مى دارد; پس چرا در جوامع مذهبى این همه انحراف دیده مى شود؟

  ادامه مطلب ...

اى پیروان من ! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید

  اى پیروان من ! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید 


شهادت تشنه کامانه امام حسین (ع) چنان داغ و غم سنگینى بر دل ها نهاده است که مى سزد با دیدن هر نهر و چشمه و با نوشیدن هر آب و شربت گوارا، از لب هاى عطشان آن حضرت، یاد شود
چرا که آب یاد آور آن عاشوراى عطش ریز و آن کام هاى تشنه عاشورائیان شهید است. امام صادق (ع) فرمود: «من هرگز آب سرد ننوشیدم، مگر آن که حسین بن على را به یاد مى آوردم»
و نیز فرمود: «ما من عبد شرب الماء فذکر الحسین و لعن قاتله الا کتب له مأة الف حسنة و حط عنه مأة الف سیئة»؛[1] هر که آب بنوشد و امام حسین (ع) را یاد کند و قاتل او را لعن نماید، براى او هزار حسنه نوشته مى شود و هزار گناه از او محو مى گردد.
 از این رو، شیعه هنگام نوشیدن آب، بر حسین بن على، سلام مى دهد و مى گوید: سلام بر لب تشنه ات، یا حسین، سلام الله على الحسین و اصحابه.
نیز در سقاخانه ها ومنبع هاى آب خنک، در تابستان و در ایام محرم، مى نویسند:«آبى بنوش و لعنت حق بریزید کن» یا «بنوش به یاد لب هاى تشنه حسین».
از زبان خود سیدالشهداء هم نقل شده که فرمود: "شیعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذکرونى او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى". چنان که در خصائص حسینی شوشتری آمده است.[2]

 

مرحوم کفعمى در مصباح،[3] از حضرت سکینه (س) روایت مى کند که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم پدرم مى فرمود:

 

شیعتى ما ان شربتم ری عذب فاذکرونى

 

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى

 

و انا السبط الذى من غیر جرم قتلونى

 

و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونى

 

لیتکم فى یوم عاشورا جمیعا تنظرونى

 

کیف استسقى لطفلى فابوا ان یرحمونى

 

و سقوه سهم بغى عوض الماء المعین

 

یا لرزء و مصاب هد ارکان الحجون

 

ویلهم قد جرحوا قلب رسول الثقلین

 

فالعنوهم ما استطعتم شیعتى فى کل حین [4]

 

اى پیروان من ! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید و هرگاه داستان غربت غریبى یا شهادت شهیدى را شنیدید، بر من بگریید.

 

من نبیره رسول خدا هستم ،
مرا بى گناه کشتند و سپس با تاختن اسب عمدا بدنم را خرد کردند.
اى کاش همه شما در روز عاشورا بودید و مى دیدید که چگونه براى طفل صغیرم آب طلبیدم و آنان از ترحم به من خوددارى کردند.
به جاى آب گوارا تیر ستم را به کودک کوچکم چشانیدند.
واى از این مصیبت بزرگ و دردناکى که پایه هاى کوه بلند حجون (در مکه ) را به لرزه در آورد.
واى بر آن که قلب رسول جن و انس را جریحه دار کردند!
پس اى شیعیان من ! همیشه و هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید.[5]

 

مقرم نیز در مقتل الحسین این شعر را آورده است. [6] البته برخی نیز می گویند این شعر زبان حال است.[7]

 

گفتنی است که برای این مطلب (شعر) سندی در منابع یاد شده بیان نشده تا درباره صحت و یا عدم صحت آن بحث کرد. به هر حال، به نظر می رسد این شعر زبان حال باشد، لذا خواندنش محذور شرعی ندارد، در نتیجه نیاز به بحث سندی نیز نخواهد داشت.


 
 

[1] شیخ صدوق، امالی، ص 122.

[2] شوشتری، الخصائص الحسینیه، ص 99، به نقل از فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ج1، ص 40؛موسوعة عاشوراء - الشیخ جواد محدثی، ج1، ص250.

[3] المصباح‏للکفعمی ص : 741؛ طباطبائى قمى، سیدتقى، شهید کربلا، ج 1، ص 197.

[4] موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص 132؛ به نقل از اسرار الشهادة، فاضل دربندى، ص 462؛ دمعه الساکبه، ملا باقر بهبهانى، ص 350؛ معالى السبطین، محمد مهدى، مازندرانى، ج 2 ص 31.

[5] چهره درخشان حسین بن على، ص 8.

[6] عبدالرزاق، مقرم، مقتل الحسین، ص 307.

[7] الخصائص الحسینیه، للشوشتری، ص 99.

ثوابهای عظیم انتظار ظهور امام زمان (عج)

ثوابهای عظیم  انتظار ظهور امام زمان (عج)

قالَ اللّه ُ تَبارَکَ وَ تَعالى:
 وَ نُـریُد اَنْ نَمُنَّ عَلىَ الذَینَ اسْتُضْعِفُوا فىِ الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثینَ
 (سـوره قصص/5)
 
 خدواند تبارک و تعالى مى فرماید:
 و ما اراده کردیم که بر مستضعفان منّت گذارده و آنها را پیشوایان مردم قرار دهیم و وارث ملک و جاه فرعونیان گردانیم.
 
 خداوند در نظام آفرینش نوش و نیش را درهم آمیخته و رنج و راحت را توأم کرده و غم و شادى را همسایه قرار داده است.
 همیشه در کنار تنگناها، گشایشى وجود دارد و پس از شدّتها دوران رهائى و نجات فرا مى رسد و بر اثر صبر، نوبت ظفر آید. سخن زیباى قرآن: اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا، براستى همراه با دشوارى، آسانى است. این سنّت الهى تنها در زندگى فردى جریان ندارد و مخصوص یک بُعد از ابعاد زندگى فرهنگى، اقتصادى، درمانى و خانوادگى انسان نیست، بلکه در نظام جامعه و در سطح جهانى هم این سنّت و الهى نمود دارد و وعده خدا بر این است که مستضعف مؤمن و نیکوکار، مورد لطف و محبت الهى قرار گیرند و رهبران زمان و وارثان زمین شوند.
 انتظار ظهور امام مهدى(عج) برخاسته از رهنمودهاى زندگى ساز اسلام عزیز است که سنّت جارى الهى در نظام خلقت پشتوانه آن است. انتظار مهدى موعود، از یک سو روح یأس و نومیدى را خنثى نموده و آینده اى روشن فراروى انسان ترسیم مى کند و سپیده سحر ایمان و آزادى را نوید مى دهد و جشن با شکوه مرگ بیداد را یاآور مى شود؛ و از سوى دیگر انسان را به خود سازى و اصلاح خویش فرا مى خواهد. انتظار رهبرى عادلانه الهى، منتظران را به عدالت و عبودیّت خدا دعوت مى کند و نسبت به هرگونه کفر و ظلم و عصیان هشدار مى دهد.
 چهل حدیث انتظار که در این دفتر گرد آمده است، چهل پرتو نور بر زندگى شیفتگان حضرت مهدى(عج) مى افکند و چهل شعله امید در قلب پاسداران عدالت بر مى افروزد و مسئولیّت بزرگ منتظران را یادآور مى شود. قیام مهدى آل محمّد(عج) از حقایق قطعى جهان است و از مسائل مورد اتّفاق دنیاى اسلام، بلکه پیروان دیگر ادیان آسمانى نیز در انتظار مُصلح آسمانى به سر مى برند.




 
ادامه مطلب ...

آیا دعا و خیرات از طرف زنده ها موجب کاهش عذاب قبر شخص مرده می شود؟

 آیا دعا و خیرات از طرف زنده ها موجب کاهش عذاب قبر شخص مرده می شود؟


قبل از هر چیز لازم است چند نکته را متذکر شویم.
1. انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن...) همین دنیا باطنی دارد که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست. مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آ‌نجا نور هست و لکن آنجا ماده نیست[1].

2. در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است. در روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند: برزخ چیست آن حضرت فرمود: قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود[2].

پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود[3].

در روایت مفصّلی است از حضرت امیرالمؤمنین که آن حضرت در وصف مرگ انسان و انتقال او به قبر و شاهدات او در قبر توضیحاتی می فرماید که ما به قسمتی از آن اشاره می کنیم، در بخشی که مربوط به مرگ مؤمنان و مشاهدات آنان است این چنین می فرماید: ... او می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و قسم می دهد افرادی را که جنازة او را حمل می کنند که به سرعت ببرند و زودتر به خاک بسپارند و وقتی که او را وارد در قبرش می کنند دو مَلَک به نزد او می آیند و آن دو، دو فرشتة بازپرسی و باز جوئی کننده از عقائد و کردار او هستند ...

با توجه به دو نکته یاد شده و این بخش از روایت حضرت امیرالمؤمنین می توانیم نتیجه می گیریم که شب اول قبر که در روایات ما برای اموات ذکر شده و شرح حال آنها در قبر می باشد مراد شب اولی که ما به حساب دنیایی می سنجیم نیست یعنی این چنین نیست که اگر قسمتی را صبح دفن کنند حتما 10 یا 12 ساعت باید بگذرد تا شب هنگام شود آنگاه فرشتگان پرس و جو بیایند و از او سؤالاتی بنمایند بلکه به محض دفن شدن فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند چرا که عالم برزخ شب و روزی چون عالم دنیا ندارد و اگر شبی برای میّت ذکر شده است، شاید شب برای او مشتمل می شود درست شبیه حالت خواب که آدم در خواب می بیند در شبی هولناک را می گذراند و حال آنکه در وسط روز خوابیده است همانگونه که در وسط روز انسان خواب شب تار را می بیند، همین طور است که انسان را در روز دفن می کنند و همان لحظه شب اول قبر او باشد در حقیقت میت در عالم قبر و برزخ شب برای او نمایان می شود در این روایت هم آمده به محض دفن کردن میت فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند. 
ادامه مطلب ...

کنکاشی در علت درگذشت ناگهانی حضرت معصومه سلام الله علیها

کنکاشی در علت درگذشت ناگهانی حضرت معصومه سلام الله علیها


حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها درخانه ی عصمت و طهارت چشم به جهان گشود، مادرش نجمه سلام الله علیها و پدرش امام هفتم، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و برادرش امام رضا علیه السلام بود.

 

چنانکه می‌دانید حضرت معصومه علیها‌ السلام در پناه برادرش زندگی می‌کرد، زیرا پدرش در زندان بود. هنگامی که یگانه برادر و پناهگاهش از روی اکراه به خراسان رفت، یک سال در مدینه بدون برادر زندگی کرد، ولی کاسه صبرش لبریز شده و تصمیم گرفت به خاطر دیدار برادر، سفر دور و دراز بین مدینه و خراسان را بپیماید، سرانجام همراه کاروانی از بستگانش، مدینه را به قصد خراسان ترک کرد و با یک جهان اشتیاق و امید، بلکه پس از یک سال دوری برادر و سرپرستش، به فیض زیارت او نایل شود، ولی در ساوه بیمار شد....


چه چیزی موجب بیماری آن حضرت شد؟
بعضی علت بیماری آن حضرت را چنین نوشته‌اند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، از این رو وقتی که موکب حضرت معصومه علیهاالسلام و همراهانش به ساوه رسید، به آن حمله کردند و جنگ سختی درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه علیهاالسلام در این جنگ به شهادت رسیدند، حضرت معصومه همچون عمه‌اش زینب علیه‌السلام وقتی که بدن‌های پاره پاره آنها را که 23 تن بودند دید، به شدت غمگین گشته و بر اثر آن بیمار شد و سپس روانه قم شد و در قم بیماری او ادامه یافت و پس از 16 یا 17 روز رحلت کرد.


و در روایت دیگر آمده: هارون بن موسی بن جعفر علیه‌السلام همراه 23 نفر از بستگانش که یکی از آنها خواهرش حضرت معصومه علیه‌السلام بود، در یک کاروانی وارد ساوه شدند، دشمنان اهل بیت علیه‌السلام به هارون که در حال غذا خوردن بود، حمله کردند و او را به شهادت رساندند و افراد دیگر کاروان را مجروح و پراکنده ساختند.
نقل شده: در غذای حضرت معصومه علیه‌السلام زهر ریختند و آن بانوی گرامی، مسموم گشته و بستری شد و طولی نکشید که در قم به شهادت رسید و این روایت یا زخمی شدن حضرت معصومه علیهاالسلام از نظر نویسنده صحیح‌تر است. مطابق نقل بعضی، مسموم کردن آن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد.


زمین حرم مال چه کسی بوده و چه کسی ایشان را دفن کرد؟
زمینی که آستانه حضرت معصومه علیهاالسلام در آن واقع است، بابلان نام داشته و این زمین پیش از آنکه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنایی نداشته است، فقط ملکی از ملک‌های موسی بن خزرج بوده است، این زمین را موسی بن خزرج که هم مهمان‌دار حضرت معصومه علیهاالسلام بود و هم در عصر خویش رئیس و محترم بود، برای دفن آن حضرت معین کرد. 
ادامه مطلب ...