تولد حضرت زهرا(س) و بشارت جبرئیل به رسول خدا (ص)
هنگامى که فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد. فرشته وحى بر وجود
مبارک رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشت و از جانب
پروردگار مهربان بر وى پیام آورد که «اللَّه یقرؤک السلام و یقرى
مولودک السلام.»
خداوند تبارک و تعالى بر تو و فرزند
نورسیدهات درود مىفرستد.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم با شنیدن خبر تولد
فاطمه علیهاالسلام در مقابل پروردگار سر به سجدهى شکر گذارد؛ و
خداى عزوجل را بر عطاى این نعمت مبارک و میمون سپاس گفت.
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم بسیار شادمان و خرسند بود. زیرا که پیش از این خداوند در سورهى کوثر بشارت آمدن او را به وى داده بود. و نیز از فرشتهى وحى شنیده بود که: «أنها نسلة الطاهرة المیمونة و ان اللَّه تبارک و تعالى سیجعل نسلک منها و سیجعل من نسلها ائمة و یجعلهم خلفاءه فى ارضه بعد انقضاء وحیه.»
إنّ رکعة المغرب أضیفت لأجل میلاد فاطمة علیهاالسلام
317/ 1- العطّار، عن أبیه، عن أبیمحمّد العلوی الدینوری
بإسناده- رفع الحدیث- إلى الصادق علیهالسلام قال: قلت له: لم صارت
المغرب ثلاث رکعات و أربعاً بعدها لیس فیها تقصیر فی حضر و لا سفر؟
فقال: إنّ اللَّه عزّ و جلّ أنزل على نبیّه صلى الله علیه و آله و
سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، فأضاف إلیها رسولاللَّه صلى الله
علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، و قصّر فیها فی السفر
إلّا المغرب.
روشنى عالم از نور حضرت زهرا (س)
فرمان الهى، بر خلقتى مبارک
رفتار پیامبر اکرم(ص) نسبت به حضرت زهرا(س)
در اصل مقام بینظیر حضرت زهرا(س) در تمام تاریخ بشریّت هیچ شکّی نیست. یکی از زوایای قابل استفاده برای اثبات این مقام، نوع رفتار پیامبر اکرم(ص) با دختر خود است. رفتار و گفتار پیامبر به حدّی گویای مقام بلند صدّیقه طاهره(س) است که برخی از رفتارهای نبیّ اکرم قابل درک برای ما و عموم انسانها نیست؛ البتّه قرار نیست کسی که در رتبه پایین قرار دارد تمام رفتارهای فرد دارای رتبه عالی را درک و هضم کند؛ چه برسد به گفتار و رفتار دو فرد معصوم در برخورد باهم. در این میان امّا رفتار پیامبر اکرم در مقابل دختر گرامیشان از جنس نوری دیگر است که در این نوشتار به کنکاشی هر چند کوتاه در راز محبّت عجیب پیامبر اکرم نسبت به فاطمه زهرا(س) روی میآوریم.
حوریهای در لباس انسان
در روایت معتبری پیامبر اکرم(ص) در مورد حضرت زهرا(س) میفرمایند: «إِنَّ فَاطِمَةَ خُلِقَتْ حُورِیَّةً فِی صُورَةِ إِنْسِیَّةٍ؛ فاطمه، حوریّه اى است که همانند صورت انسان خلق شده است.» حوریههای بهشتی، مطابقت و سنخیّت با حقیقت اعمال و تقرّب الهی دارند. یعنی حوریان بهشتی از جنس طهارت و «أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» هستند و هیچ سنخیّت و ربطی با آلودگی و گناه ندارند.
به همین دلیل، قرآن کریم حوریان بهشتی را نصیب انسانهای با تقوا دانسته و میفرماید: «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ؛[آلعمران/15] بگو: «آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ براى کسانى که تقوا پیشه کردهاند، نزد پروردگارشان باغهایى است که از زیر[درختانِ] آنها نهرها روان است؛ در آن جاودانه بمانند، و همسرانى پاکیزه و[نیز] خشنودى خدا[را دارند]، و خداوند به[امور] بندگان[خود] بینا است.» ادامه مطلب ...
منظور از اول و آخر بودن خداوند چیست؟
اول و آخر از اسمای ذات خدا بوده و با دیگر اسمای خداوند عینیت و اتحاد دارد
اوّل در اصل به شکل «أءول» بر وزن افعل و
از ریشه «أول» است. در لغت به معنای مقدم بر چیزی است.[1]در واقع می توان
آنرا ابتدای چیزی دانست که گاه دوم دارد و گاه ندارد. آخر نیز بر وزن فاعل و
از ریشه «اخر» به معنای تأخر در مقابل تقدم است. [2]
اول و آخر از
اسمای ذات خدا بوده و با دیگر اسمای خداوند عینیت و اتحاد دارد و به عنوان
یکی از اسمای خدا تنها یکبار در قرآن بکار رفته اند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ »اوست
اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست.[3] اول و آخر از صفات
متقابل اند و ذات حق به دلیل نامحدود بودن قابل اتصاف به آنهاست. بنابراین
بین اول و آخر بودن خداوند منافاتی نیست. خداوند از همان جهت که اول است
آخر نیز هست، و از همان حیث که آخر است اول نیز هست، زیرا خداوند واحد
حقیقی است و جهات گوناگون در او نیست.اهل عرفان در تقسیمی اسمای الهی را به
4 اسم «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» تقسیم کرده، آنها را امهات اسما
دانسته و اسم جامع آنها را «الله» و «رحمن» به حساب آورده اند. آنان
معتقدند هر اسمی که مظهر آن ازلی و ابدی است، ازلیت آن از اسم اول و ابدیت
آن از اسم آخر است و نیز اسمای متعلق به ابداء و ایجاد در اسم اول داخل
اند، چنانکه اسمای مربوط به اعاده و جزاء در اسم آخر داخل اند.
ادامه مطلب ...
آیا در قیامت دریاها آتش می گیرند؟
در سوره تکویر، در توصیف صحنه قیامت دریاها را این گونه توصیف کرده است: «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» (تکویر/ 6)
«در
کتاب قاموس اللغه نیز درباره "سجر" می نویسد: سجر به معنای افروختن آتش،
پر کردن. راغب آن را تشدید آتش گفته، صحاح و قاموس آن را سرخ کردن تنور و
پر از آب کردن نهر و غیر آن ها گفته اند. زمخشرى آن را پر کردن گفته سجر
التّنور یعنى آن را با آتشگیره و هیزم پر کرد. خلاصه این ها، افروختن و پر
کردن است و اصل آن بنا بقول مجمع، انداختن در آتش است.» [1]
بنابراین معنای برافروخته شدن، ترجمه صحیحی خواهد بود که بعضی از ترجمه ها نیز، محور را برافروخته شدن گرفته اند:
فیض الاسلام: و آن گاه که دریاها افروخته (آتش) گردند (یا طغیان نموده و از حدّ و اندازه بگذرند.)
مشکینی: و آن گاه که دریاها پر شوند و جوشان گردند.
مکارم: و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند.
شعرانی: و آن گاه که دریاها پر کرده شوند.
حال
اگر روزی برافروخته شدن، بیشتر در آتش دیده می شد و با بیان برافروخته
شدن، ذهن ها به سمت آتش می رفت، امروزه با دیدن تصاویر سونامی، ما به وضوح
می فهمیم که برافروخته شدن دریاها به چه شکل خواهد بود و این معنا با
توصیفاتی که قرآن از زلزله روز قیامت دارد، کاملا متناسب است:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ؛ [حج/ 1] اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمى است!»
«إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها؛ [زلزال/ 1] هنگامى که زمین شدیداً به لرزه درآید.»
ادامه مطلب ...
با افراد خود بزرگبین چگونه برخورد کنیم؟
یکی از جلوهها و آموزه های زیبای اسلام در تعاملات و ارتباطات اجتماعی به ویژه در برخورد با افراد بدرفتار و بداخلاق، چشم پوشی و اغماض و به عبارتی دقیقتر عفو و گذشت میباشد. بسیاری از مردم به خصوص نسل جوان سؤال میکنند، نگاه اسلام نسبت به بی احترامیها، خطاها، بی اعتناییها و بی احترامیهایی که دیگران در ارتباط با ما دارند چیست؟ آیا باید امر به معروف و نهی از منکر کرد؟ آیا بگذاریم و بگذریم؟ سکوت و بی اعتنایی کنیم؟ قطع رابطه کنیم؟ نادیده بگیریم و به روابط خود ادامه بدهیم؟
پاسخ به سؤالات مذکور را به اجمال در ذیل مرور میکنیم.
1- آنچه مسلم است و آنچه از قرآن و احادیث بر میآید در صورت احتمال تأثیر مثبت در مخاطب (فرد بد اخلاق) باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و سکوت نکرد. امّا در صورت عدم تأثیر باید بدون قطع رحم تعاملات را به گونه ای طراحی کرد که خود و اعضای خانواده مان در فضای مسموم و آلوده به گناه قرار نگیریم. مثلاً در میهمانیهایی که گناهی صورت میگیرد، با همفکران خود را اتاقی دیگر به گفتگو بپردازیم. و یا به بهانهی مختلف مسیر بحث و برخوردهای نادرست را تغییر دهیم.
2- بر اساس آیه 33 سوره فصلت، بدی دیگران را باید با خوبی پاسخ داد تا دشمنیها و مخاصمات به دوستیها و صمیمیتها مبدل شوند. (... ادفع بالتی هی احسن) به عبارتی دیگر با حلم و مدارا و مدیریت اخلاقی، برخوردهای تلخ و گزنده دیگران را خنثی و فضای عصبیت، انتقام جویی و مجادله را تلطیف نموده و نرمش و آرامش را فضای موجود حاکم نماییم.
تو از ره میرسی یانه؟
الهم عجل لولیک الفرج والعاقیة والنصر:آمین
شعر محسن حسینی
مولا بدون زهرا(س)میل جهان ندارد
الهم عجل لولیک الفرج والعاقیة والنصر:آمین
پایه ی اصلی جهاد اکبر را بشناسیم!!
از قدمهای مهم در راه رسیدن به یک اخلاق نیک و
از بین بردن رذائل در وجود یک انسان خود شناسی است. شناخت خود در واقع
اولین گام در راه اصلاح نفس است چرا که یک انسان ابتدا باید از بیماری خود
آگاه شود تا به دنبال پزشک و داروی مناسب بگردد و اساسا تا از وجود دشمن
دراطراف زندگیمان باخبر نباشیم هیچگاه به فکر دفاع از خود نمی افتیم پس
معنای این مثالها این است که تا ما خود را نشناسیم و از عیبها و اشکالات
خود باخبر نشویم به دنبال رفع آنها که نتیجه اش تهذیب نفس است بر نمی آییم.
و البته همانگونه که خودشناسی پایه مهم تهذیب نفس و تکامل در جنبههای اخلاقی و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگی از همه چیز و دوری از خدا میگردد؛ لذا در حدیث دیگری از امام دهم، امام هادی علیه السلام میخوانیم: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره؛ کسی که نزد خود قدر و قیمتی ندارد، از شر او ایمن نباش!» (تحف العقول، کلمات قصار امام هادی علیه السلام)
همانطور که در بالا بیان کردیم اولین قدم در راه رسیدن به تهذیب نفس خودشناسی است حال دلائل آن را به طور اختصار برای شما عزیزان شرح می دهیم:
1ـ انسان از طریق خود شناسی به کرامت نفس و عظمت
این خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی و نفحهای از
نفحات ربانی است پی میبرد؛ آری! درک میکند که این گوهر گرانبها را نباید
به ثمن و بهای ناچیز فروخت و به آسانی از دست داد!
ادامه مطلب ...