به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند
گوشه ای از زندگانی بابرکت حضرت معصومه(س)
دلبستگی سلطان به ظرف بلورین و فرجام آن
در تفسیر روح البیان داستانی چنین نقل کرده است:
وقتی
حاکمی برای سلطان وقت، ظرف بلوری گرانقیمت به عنوان هدیه فرستاد، سلطان از
آن ظرف خیلی خوشش آمد. به وزیرش گفت: این هدیه را چطور می بینی؟.
وزیر گفت: اگر از من می پرسی، به کار شما نمی خورد.
سلطان بدش آمد گفت: عجب کم سلیقه هستی! چنین ظرف بلوری نایاب را نمی پسندی؟.
دستور
داد آن را در جای معین قرار داده و مأموری برای نگهداری آن معین کرد. وقتی
مأمور رفته بود تا ظرف را برای حضور سلطان بیاورد، از دستش لغزید افتاد و
شکست. خبر به سلطان رسید، آن روز روز عزایش شد. وزیر وقت شناس به سلطان
گفت: آن روزی که من گفتم این ظرف به کار سلطان نمی خورد، امروزش را می
دیدم. و می دانستم این ظرف روزی شکسته می شود، دلی که به آن بسته است نیز
می شکند، خواستم از همان اول به آن دل نبندید تا وقتی که ظرف شکست، دل
سلطان نشکند.
آن وقت سلطان فهمید عجب وزیر را فهمید، دل به آن نمی بندد.
از همان اول اهمیتش نمی دهد بلکه دوستی اش را به عالم بقا می افکند(138).
باید علاقه ات را از همان اول نخست به خدای خودت بیندازی. اصلا مؤمن اساس
دوستی اش باید به خدایش باشد:
یا من الیه معولی(139) ای کسی که تکیه و
دلبستگی من به اوست. چرا از همان اول، علاقه ای که باید برای خدا باشد، به
غیر بیندازی؟ نمی گویم بچه ات را دوست ندار بلکه به جهت خدایی و نعمتش باید
او را دوست داشت نه این که بچه را خدای خود قرار برهی بلکه بچه را برای
خدا دوست بدار. در دنیا باش؛ یعنی به آن راغب نباش. عیوب دنیا را ببین و دل
به آن نبند.
خوشتر آن باشد که سر دلبران - گفته آید در حدیث دیگران
دل نوشته های ولادت امام حسن عسگری (ع)
نگاهت، نور می پاشید، پنجره های بی شمار را .
آسمان، چرخی زد و آبی چشمانت را خیره ماند. تو، یازدهمین ستاره منظومه عشقی.
کلامت، دل های کویری و جاهل را باران هدایت بود و لب های متبرکت، نور را زمزمه می کرد.
روشنایی اندیشه ات را هیچ خورشیدی تفسیر نمی تواند.
تو آمدی و کوچه های مدینه را باران
شکوفه پوشاند؛ آمدی و آیینه ها، به پابوسی ات، آب های جهان را به انعکاس
برخاستند. آمدی، تو یازدهمین چراغ پر فروغ ولایت باشی.
آمدی، تا امانت را به دست آخرین حجت بسپاری زمین عدالت را دستان با کفایتت به بار نشاند.
حضورت، برکت افشان سفره های مهرورزی و راستی بود .
بال هایت، میله های قفس را تجربه کردند، تا ما پرواز را از خاطر نبریم وآسمان، همچنان شکوه آزادی را به تصویر بنشیند.
نفس هایت مروج دین محمد بود؛ آن هنگام که زمستان تفکر عباسی، جهان اسلام را قبضه کرده بود.
ایستادی تا امانت خداوند را به دست
آخرین حجتش بسپاری. کوران ستم را تاب آوردی؛ به پاسداری کرامت انسان؛ که
سوره عشق، این چنین تلاوت می شود.