الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

حیا و جایگاه عظیم آن در اسلام و نزد خداوند

حیا و جایگاه عظیم آن در اسلام و نزد خداوند


یکى از صفات انسانى و الهى که در چگونگى زندگى انسان مؤثر است، صفت شرم و حیاست. این صفت در آموزه‏هاى دینى، داراى جاى‏گاه خاصى است و رابطه تنگاتنگى با ایمان، عفت، تقوا و ملکات نفسانى دیگر دارد. آن‏چه سلامت فرد و جامعه و ارزش‏هاى متعالى انسانى را تضمین مى‏کند، رعایت حیا در حوزه فردى و اجتماعى است.
 در عصر حاضر بیم آن مى‏رود که انسان در گذار از زندگى سنّتى به روش مدرن و صنعتى، هویت و مسئولیت خویش را به فراموشى بسپارد و ارزش‏هاى فطرى و اخلاقى بى‏رنگ شود و حیا از جامعه انسانى رخت بر بندد.
 امروزه با گسترش روابط بشرى و تشکیل دهکده جهانى، میزان آسیب‏پذیرى افراد بیشتر شده است، لذا باید اصول و قواعدى براى حفظ و سلامت این‏گونه روابط در نظر گرفت. بهترین ضامن اجرایى براى مقرّرات دینى، شرم و حیاست که نقش پیش‏گیرى و هدایت جامعه و کنترل و بهینه‏سازى روابط را دارد. بر این اساس، بحث از آن، ضرورى به نظر مى‏رسد.
 وجه دیگر ضرورت بحث از حیا، برداشت نادرست بعضى از جوانان از این مقوله ارزش‏مند و عدم تمایز حیاى پسندیده از حیاى ناپسند و روى آوردن به صفت کم‏رویى است که مشکلاتى را براى آنان فراهم کرده است. پس لازم است معناى واقعى حیا و مرز حیا و خجالت و به تعبیر روایات، حیاى عقل و حیاى حُمْق (احمقانه)، تبیین شود تا معلوم گردد کم حرف بودن، دلیل بر با حیا بودن نیست و با حیا بودن با محرومیت و شکست در زندگى، تناسبى ندارد



معنای حیا

حیا در لغت، به معناى شرم داشتن است که در مقابل آن، وقاحت و بى‏شرمى قرار دارد.(1)
 در اقرب الموارد مى‏خوانیم: حیا یعنى شرم، آزرم، حشمت، گرفتگى نفس از چیزى و ترک آن به دلیل ترس از سرزنش. اما در اصطلاح، حیا یک حالت روانى خاصى است که موجب متانت و وقار در رفتار و حرکات و سکنات انسان مى‏شود.
 در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعى انفعال و انقباض نفسانى است که موجب خوددارى از انجام امور ناپسند در انسان مى‏گردد و منشأ آن، ترس از سرزنش دیگران است.(2)
 حیا، صفت مخصوص انسان‏
 شرم و حیا، فقط به بشر اختصاص دارد و هیچ یک از حیوانات آن را ندارند. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «نگاه کن به صفتى که خداوند آن را به آدمیان اختصاص داده و حیوانات از آن بى‏بهره‏اند؛ آن خوى پر ارج و بزرگ، آن خلق ارزنده و عظیم، شرم و حیاست.»(3)
 دانشمندان امروز هم حیا را از صفات مخصوص بشر مى‏دانند. «دکتر فلاسن»، استاد دانشگاه روچستر مى‏گوید: خجالت کشیدن، علامت سلامتى است و در میان کلیه افراد بشر، حتى آنهایى که برهنه زندگى مى‏کنند، نیز رایج است.(
  4



ارکان حیا

حیا داراى سه رکن اصلى است: فاعل، ناظر، فعل.
 منظور از فاعل، شخصى است که کرامت و بزرگوارى نفسانى دارد. ناظر در حیا، شخصى است که مقام و منزلت او در چشم فاعل، عظیم و بلند مرتبه است. رکن سوم، فعل است که همان فعل ناپسند و زشت نام دارد.
 محور بازدارندگى از فعل گناه در حیا، ادراک حضور ناظرِ محترم و حفظ حرمت اوست. با این وصف، فرق حیا و تقوا و خوف مشخص مى‏شود؛ به این بیان که در تقوا و خوف، محور بازدارندگى، درک قدرت خدا و ترس از مجازات اوست، اما در حیا، محور بازدارندگى، ادراک حضور خداوند متعال است.(5)
 گرچه جوهره و ماهیت حیا، بازدارندگى از ارتکاب اعمال زشت است اما این بازدارندگى، انجام اعمال نیک را نیز در پى خواهد داشت. پس حیا، هم نقش بازدارندگى و پیش‏گیرى از گناه دارد و هم عامل تحریک کننده انسان به سوى خوبى‏ها محسوب مى‏شود




فطری بودن حیا

انسان غیرا ز غرایز خدادادى، فطریاتى دارد که حیوانات فاقد آن هستند. یکى از آن فطریات، حیاست. از آن‏جا که انسان به بى‏عیب و نقص بودن تمایل دارد و نمى‏خواهد عیوب احتمالى‏اش نمایان گردد، مى‏توان گفت یک کشش فطرى و درونى به حیا دارد؛ یعنى اگر متوجه شود دیگران عیوبش را مى‏دانند ناراحت مى‏شود. همین ویژگى، او را از حیوان متمایز مى‏سازد.
 قرآن مجید در داستان آفرینش آدم و حوا به تلاش آنها براى پوشاندن عورت خود اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: «چون از آن درخت تناول کردند، شرمگاهشان آشکار شد و به پوشاندن خویش از برگ‏هاى درختان پرداختند.»(6)
 از این آیه معلوم مى‏شود که حیا و پوشش، امرى فطرى است، زیرا کسى به آدم و حوا یاد نداد که در آن حال، عورت خود را بپوشانند و شرم داشته باشند


حیا در قرآن

در قرآن مجید در مواردى، به مفهوم حیا تصریح شده است: «ان الله لا یستحیى ان یضرب مثلاً ما بعوضة فما فوقها؛(7) خدا حیا نمى‏کند که به پشه و کمتر از آن مَثَل بزند.»
 این آیه در مقابل دشمنان و معاندانى بود که مَثَل‏هاى خدا را به مسخره گرفته بودند و خداوند با این آیه به آنها مى‏فهماند که براى تفهیم مسائل به شنوندگان، از آوردن مثال‏هاى کوچک ابایى ندارد و به ساحت قدسى او خدشه‏اى وارد نمى‏شود.
 خداوند در جاى دیگر به اصحاب پیامبر (ص) مى‏فرماید: «چون به خانه پیامبر (ص) فرا خوانده شدید، زودتر از زمان متداول نروید، لکن بعد از خوردن غذا متفرق شوید و در حضور رسول الله (ص) به سرگرمى روى نیاورید، زیرا این امور ایشان را آزار مى‏دهد، ولى او از روى شرم سخنى نمى‏گوید. اما خداوند شرم ندارد از این‏که حقیقتى را بیان کند.»(8)
 در آیه‏اى دیگر، خصلت حیا را به صورت کاربردى مطرح کرده است؛ آن‏جا که مى‏فرماید: «فجاءته احدیهما تمشى على استحیاء قالت ان ابى یدعوک؛(9) یکى از آن دو (دختران شعیب) که با حیا راه مى‏رفت باز آمد و گفت: پدرم تو را فرا خوانده است.»
 این آیه به دختران ما مى‏آموزد که اگر خواهان عفت و تقوایند، فقط به پوشش اسلامى بسنده نکنند بلکه علاوه بر آن، در راه رفتن، صحبت کردن و نگریستن نیز دقت لازم را به عمل آورند. دختر شعیب نه تنها در راه رفتن خودنمایى نکرد بلکه به هنگام بیان مطالب، به خلاصه‏گویى اکتفا کرد و صرفاً پیام پدر را به موسى (ع) رسانید



مراتب حیا

پیامبر اکرم (ص) براى حیا پنج درجه ذکر کرده‏اند:
 1 - حیاى گناه: پایین‏ترین مرتبه حیاست که مربوط به توده مردم مى‏باشد و مانع گناه مى‏شود.
 2 - حیاى تقصیر: یعنى شخص شرم مى‏کند مرتکب عملى گردد که مقصّر واقع شود.
 3 - حیاى کرامت: شخص بزرگوار به سبب بزرگوارى و عزت نفس، از ارتکاب خلاف جلوگیرى مى‏کند.
 4 - حیاى محبت: این حیا ناشى از تابش شعاع محبت الهى بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمى‏دهد.
 5 - حیاى هیبت: این حیا ناشى از خشیت از خالق جهان است.
 هر کس به اندازه معرفت خود از خدا به درجه و مرتبه‏اى از حیا دست مى‏یابد.(10




اقسام حیا

با توجه به چیزى که از آن حیا مى‏شود،پنج نوع حیا مطرح شده است:
 1 - حیا از خدا: حیا از خدا به معناى در نظر گرفتن او در همه حالات و پرهیز از نافرمانى پروردگار است. پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: از خدا حیا داشته باشید آن‏طورى که حق حیاست.
 اطرافیان پرسیدند: چه کسى این‏گونه است؟ حضرت فرمود: کسى که مرگ را نزدیک ببیند، به دنیا و زینتش زهد بورزد، سر و شکم خود را حفظ کند و قبر را فراموش نکند.(11)
 2 - حیا از دیگران: حیا از دیگران، رعایت حرمت آنان و پرهیز از گفتار و رفتار سبک و ناپسند است.
 3 - حیا از خود: حیا از خود، پاسداشت حرمت خود و رعایت ادب و وقار و حفظ کرامت انسانى است. امام على (ع) مى‏فرماید: «احسن الحیاء استحیاؤک من نفسک؛(12) نیکوترین حیا، حیا از خودت است.»
 4 - حیا از پیامبر (ص) و امام (ع): از نظر قرآن و حدیث، خداوند اعمال امت را بر پیامبر (ص) و امامان (علیهم السلام) عرضه مى‏دارد. قرآن مجید مى‏فرماید: «بگو اعمال خود را انجام دهید و بدانید هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان کارهاى شما را خواهند دید.»(13)
 در تفسیر این آیه شریفه، روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «تمام اعمال مردم (چه نیک و چه بد) هر روز صبح به پیامبر (ص) عرضه مى‏شود، مراقب باشید.»(14)
 شخصى به امام رضا (ع) عرض کرد: براى من و خانواده‏ام دعا کن؟ حضرت فرمود: مگر من دعا نمى‏کنم؟ به خدا سوگند، اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مى‏شود، سپس حضرت به آیه فوق استناد کرد.(15)
 5 - حیا از فرشتگان: قرآن مجید از ثبت اعمال توسط فرشتگان خبر داده و مى‏فرماید: «انسان هیچ سخنى را تلفظ نمى‏کند مگر این‏که نزد آن، فرشته‏اى مراقب و آماده است».(16) در روایت است که امام على (ع) هر گاه مى‏خواست قضاى حاجت کند به دو فرشته همراهش مى‏گفت: از من دور شوید.(17



موارد حیا

شرم و حیا، هم سیره زبانى و هم سیره رفتارى انسان را در بر مى‏گیرد که در این‏جا به بعضى از موارد آن اشاره مى‏کنیم:
 1 - حیا در نگاه: قرآن مجید براى حفظ عفت در جامعه، براى مردان و زنان وظیفه مشترکى را مقرّر داشته و آن، حیا در نگاه کردن است: «به زنان و مردان مؤمن بگو چشم‏هاى خود را از نامحرم فرو گیرند.»(18)
 در آیه فوق، کلمه «یَغُضُّوا» آمده که به معناى کم کردن است؛(19) یعنى مؤمن باید نگاه خود را کوتاه کند.
 2 - حیا در راه رفتن: قرآن مجید از زنان خواسته است در راه رفتن نیز حیا را رعایت کنند: «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن؛(20) زنان به هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان دانسته شود.»
 این تکلیف بدان دلیل بود که در آن زمان، زنان خلخال به پا مى‏کردند و لذا از آنان خواسته شد که حتى از رساندن صداى خلخال به گوش مردان بیگانه، خوددارى کنند.
 یکى از وصایاى لقمان به پسرش این بود که روى زمین با تکبر راه مرو،(21) زیرا تواضع در راه رفتن، نشانه حیا است. البته این سفارش لقمان در واقع براى همه افراد اعم از زن و مرد است. هم‏چنین حیا اقتضا مى‏کند که فرزند در راه رفتن، از پدر و مادرش پیشى نگیرد.
 3 - حیا در سخن گفتن: قرآن مجید از زنان پیامبر مى‏خواهد که در سخن گفتن مواظب باشند و با طنّازى و کرشمه صحبت نکنند: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض؛(22) به گونه‏اى هوس‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند.»
 هر چند مخاطب مستقیم آیه، همسران پیامبرند ولى نمى‏توان حکم را منحصر به آنها دانست، بلکه همه زنان مسلمان را در بر مى‏گیرد. حیا اقتضا مى‏کند که کیفیت صحبت کردن به گونه‏اى باشد که موجب تحریک و تهییج نامحرم نگردد. از این‏رو فقها فرموده‏اند: سخن گفتن زن با نامحرم و یا رساندن صدایش به نامحرم اگر به کیفیتى باشد که تهییج کننده و یا خوف فتنه باشد، حرام است.(23)
 شوخى کردن بى‏مورد مردان با زنان نیز از حیا به دور است. ابو بصیر مى‏گوید: در مسجد کوفه، به زنى قرآن یاد مى‏دادم که یک‏بار با او شوخى کردم. روزى در مدینه حضور امام باقر (ع) شرف‏یاب شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: هر کس در خلوت مرتکب گناه شود، خداوند به او اعتنا نمى‏کند. من از خجالت سر به زیر انداختم. حضرت فرمود: توبه کن و دیگر با آن زن نامحرم، شوخى مکن.(24)
 4 - حیا در پوشش: پوشش انسان مسلمان باید با موازین شرع منطبق باشد و به وقار و حیاى او آسیب نرساند. در این مسئله، فرقى بین زن و مرد نیست. حجاب، حکم مسلّم اسلام براى زنان و مردان است. اسلام با لباس شهرت(25) و یا پوشش بدن‏نما و نازک، مخالف است، چون حیا و عفت عمومى را مخدوش مى‏سازد.
 روزى اسما با جامه بدن‏نما و نازک به خانه پیامبر (ص) آمد. حضرت روى خود را از او برگرداند و فرمود: «اى اسما، زن وقتى به حد بلوغ رسید، نباید جایى از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دست‏ها.»(26)
 یکى از مصادیق حیا در پوشش، پرهیز از شبیه ساختن زنان به مردان و بالعکس است. پیامبر اسلام (ص) فرموده است: «خداوند مردانى را که شبیه زن مى‏شوند و زنانى که خود را شبیه مرد قرار مى‏دهند، نفرین کرده است.»(27)
 بهتر است پدران و مادران در محیط خانه نیز پوشش مناسب داشته باشند تا حرمت‏ها شکسته نشود



اعتدال در حیا

گاهى در حیا، مانند صفات خوب دیگر، افراط یا تفریط مى‏شود. دسته‏اى راه تفریط را مى‏پیمایند و گستاخى بیش از حد از خود نشان مى‏دهند و بدون تفکر، به هر عملى دست مى‏زنند. در مقابل، عده‏اى نیز راه افراط را بر مى‏گزینند و به نام حیا، از حضور در اجتماع خوددارى مى‏کنند و از این طریق، راه کمال را بر خود مسدود مى‏سازند.
 بر این اساس، پیامبر اکرم (ص) حیا را بر دو قسم کرده‏اند: «حیاى عقل و حیاى حُمْق؛ حیاى بر آمده از عقل، همان حیاى پسندیده است و با آگاهى همراه مى‏باشد و حیاى احمقانه، ریشه در نادانى و جهل دارد.»(28)
 حیاى مذموم همان کم‏رویى و خجالت کشیدن بى‏مورد از مردم است. خجالت کشیدن یا کم‏رویى، یک نوع ترس یا اضطراب اجتماعى است که در آن، فرد از رو به رو شدن با افراد ناآشنا و برقرارى ارتباطات اجتماعى، گریزان است.
 «بعضى از صاحب نظران گفته‏اند: اکثر قریب به اتفاق مردم، در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونه‏اى دچار کم‏رویى شده‏اند. اما بعضى‏ها صرفاً در مواقع و موقعیت‏هاى خاص و بعضى‏ها در غالب مواقع و بعضى در همه موقعیت‏هاى اجتماعى دچار کم‏رویى مى‏شوند.»(29)
 افراد خجالتى از نظر فیزیولوژى خصوصیاتى دارند که در اعمال و رفتار آنان ظاهر مى‏شود؛ مانند: تشدید ضربان قلب، سرخ شدن چهره، تغییر در تُن صدا و گریه کردن، کم حرف زدن، بیشتر عبوس بودن، دست‏پاچه بودن، با انگشتان خود بازى کردن، با لباس خود وررفتن، سر را خم کردن، با صداى آهسته سخن گفتن و تمایل به تنها بودن.(30)
 کم‏رویى مانند رنگ چشم و پوست، ارثى و ژنتیکى نیست، بلکه یک معلولیت اجتماعى است. سخت‏گیرى بیش از حد از خانواده و توقعات زیاد از کودک، تهدید و تنبیه و تحقیر یا حمایت‏ها و محبت‏هاى افراطى، زمینه کم‏رویى را در فرزندان فراهم مى‏کند.
 اعمال فشارهاى روانى، اجراى قوانین خشک و رقابت‏هاى فشرده در مدرسه و محرومیت‏ها و آسیب‏هاى اجتماعى و ناسازگارى‏هاى شغلى نیز مى‏تواند از علل کم‏رویى به حساب آید. بنابر این باید دانست کم‏رویى، رفتارى است اکتسابى که از ناحیه خانواده یا محیط مدرسه و یا اجتماع آموخته شده است.
 جوانان ما باید بدانند که کم‏رویى، همیشه نشانه متانت و مؤدّب بودن نیست و نمى‏تواند حتى براى دختران، امرى عادى و مقبول باشد، چرا که جامعه ما نیازمند حضور فعال جوانان و استفاده از توان‏مندى‏هاى آنان در عرصه‏هاى مختلف زندگى است و محجوب بودن که یکى از صفات انسان‏هاى متعالى است، با تحرک و فعالیت و نشاط و بالندگى، منافاتى ندارد.
 متأسفانه بعضى از خانواده‏ها یا اولیاى مدارس، ناخودآگاه با تعریف و تمجید از دانش‏آموزان کم حرف و دادن بالاترین نمره انضباط به آنان، این خلق و خوى را تثبیت مى‏کنند، در حالى که کم‏رویى بى‏جا و حجب و حیاى نا به‏جا استعدادها و خلاقیت‏ها را کور مى‏کند.
 به آن دسته از جوانانى که از کم‏رویى رنج مى‏برند مى‏گوییم: اساس درمان کم‏رویى، در حوزه شناختى فرد است. کم‏رویى با دارو برطرف نمى‏شود و درمان فورى نیز ندارد، بلکه باید به تدریج در رفع آن کوشید. باید روش‏هایى را به کار گرفت تا روابط بین فردى افزایش یابد. هر قدر اعتماد به نفس بالاتر باشد کم‏رویى کمتر خواهد شد




راهکارهایی در رفع کم رویی

1 - سعى و تلاش در ترک رفتارهاى نامطلوب و تقویت عادت‏هاى مطلوب از طریق شرکت در بحث‏هاى گروهى و همکارى با اعضاى گروه و مطرح کردن دیدگاه‏ها؛
 2 - زدودن افکار غیر منطقى از ذهن؛
 3 - تأکید بر انتقادهاى سازنده؛
 4 - تقویت نیروى اراده؛
 5 - جلب توجه دیگران از طریق نشان دادن ارزش‏هاى خود؛
 6 - گفت و گوى صمیمانه با فرزندان و گوش دادن به سخنان آنان و تقویت انگیزه‏هاى معاشرت اجتماعى و مسئولیت دادن به فرزندان.(31




شرم های نا بجا

پیش از این گفتیم که بعضى از حیاها، احمقانه و نا به‏جاست و توجیه عقلانى ندارد. در این‏جا به پاره‏اى از آنها مى‏پردازیم که در روایات معصومین اشاره شده است:
 1 - شرم از بخشش ناچیز: امام على (ع) مى‏فرماید: «از بخشش کم حیا نکن که بخشش نکردن، کمتر از آن است.»(32)
 2 - شرم از پرسش: امام على (ع) مى‏فرماید: «هیچ یک از شما حیا نکند از این‏که بپرسد چیزى را که نمى‏داند تا آن را یاد بگیرید.»(33)
 3 - شرم از اعتراف به بى‏اطلاعى: آن حضرت مى‏فرماید: «هیچ یک از شما حیا نکند وقتى از او پرسش شد و ندانست، بگوید: نمى‏دانم.»(34)
 کم‏رویى در مقام سؤال کردن از مسئله واجب و نیز در مقام جواب دادن به سؤالى که انسان پاسخ آن را نمى‏داند، مذموم است و هیچ کدام از مصادیق حیاى مطلوب به شمار نمى‏آیند.
 4 - شرم از کار کردن: انسان نباید از کار و فعالیت اقتصادى خود خجالت بکشد و حیا کند، چون کار در اسلام، عبادت است. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «کسى که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینه‏هایش سبک شود و خداوند خانواده‏اش را از نعمت خویش بهره‏مند گرداند.»(35)
 5 - شرم از خدمت به مهمان: امام على (ع) مى‏فرماید: «سه چیز است که نباید از آن شرم کرد؛ از جمله، خدمت کردن به میهمان.»(36)
 6 - شرم از درخواست خداوند: امام صادق (ع) مى‏فرماید: «هیچ چیز در نزد خداوند محبوب‏تر از آن نیست که از او چیزى درخواست شود. پس هیچ یک از شما نباید شرم کند از این‏که از رحمت خداوند درخواست کند، گرچه یک بند کفش باشد.»(37)
 7 - شرم از خدمت به خانواده: امام صادق (ع) مردى از اهل مدینه را دید که چیزى براى خانواده‏اش خریده و با خود مى‏برد. آن مرد وقتى امام را دید خجالت کشید. امام (ع) فرمود: این را خودت خریده‏اى و براى خانواده‏ات مى‏برى؟ به خدا سوگند اگر اهل مدینه نبودند که سرزنش مى‏کنند، من هم دوست داشتم براى خانواده‏ام چیزى بخرم و خودم ببرم.(38)
 8 - شرم از سخن یا کردار نیکو: پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: «هیچ عملى را از روى ریا و خودنمایى انجام مده و از سر حیا آن را رها نکن.»(39)
 9 - شرم از احترام گزاردن: امام على (ع) مى‏فرماید: سه چیز است که نباید از آن شرم کرد؛ از جمله، برخاستن از جاى خود در برابر پدر و معلم.(40




اهمیت شرم و حیا در اسلام

شرم و حیا به دلیل تأثیر شگرفى که در ایمان و تعهد انسان دارد، در اسلام و آموزه‏هاى دینى از اهمیت خاصى برخوردار است که به بعضى از زوایاى آن مى‏پردازیم:
 1 - حیا، لباس اسلام است: امام صادق (ع) مى‏فرماید: «اسلام، برهنه‏اى است که لباسش حیاست.»(41)
 2 - حیا، ملازم با ایمان است: امام باقر (ع) مى‏فرماید: «ایمان و حیا قرین یک‏دیگرند، پس هر گاه یکى از آنها برود دیگرى نیز خواهد رفت.»(42)
 3 - بى‏حیایى، عقوبت الهى است: پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: «اگر خدا بخواهد کسى را مؤاخذه کند نخست، حیا را از او مى‏گیرد، سپس امانت و در نهایت، رحم را از او مى‏ستاند.»(43)
 4 - حیا، تمام دین است: امام على (ع) مى‏فرماید: «الحیاء هو الدین کله؛(44) حیا، تمام دین است.»
 5 - حیا، سفارش پیامبران است: امام کاظم (ع) مى‏فرماید: «از مثال‏هاى (کلمات قصار) پیامبران باقى نمانده است جز یک کلمه و آن این‏که، هر گاه حیا نداشتى هر کارى مى‏خواهى انجام بده.»(45)
 6 - حیا، از صفات پیامبران و اولیاى الهى است: رفتارهاى حاکى از حیا، برجسته‏ترین نکات زندگى پیامبران خدا مى‏باشد. در حالات رسول اکرم (ص) مى‏خوانیم: آن حضرت از حیث حیا، از دوشیزگان پرده‏نشین، شرمگین‏تر و با حیاتر بود و اگر چیزى را زشت و ناپسند مى‏داشت آثار آن در چهره مبارکش دیده مى‏شد.(46)
 7 - حیا، در رأس مکارم اخلاقى است: امام صادق (ع) مى‏فرماید: مکارم اخلاق، یکى بسته به دیگرى است. خداوند آنها را به هر که خود بخواهد مى‏دهد و عبارت‏اند از: راست‏گویى، صداقت با مردم، بخشیدن به مسکین، جبران کردن خوبى‏ها، امانت‏دارى، صله رحم، دوستى و مهربانى با همسایه، میهمان‏نوازى و در رأس همه، حیا.(47)
 8 - حیا، در بین ارزش‏هاى متعالى، نقش حساس و کلیدى دارد: امام على (ع) مى‏فرماید: «حیا وسیله رسیدن به هر زیبایى و نیکى است.»(48)
 9 - حیا، زینت آدمى است: پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: «بى‏شرمى با هیچ چیز همراه نشد، مگر این‏که آن را زشت گردانید و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این‏که آن را آراست.»(49)
 10 - حیا، رسم آزادگان است: امام على (ع) مى‏فرماید: «حیا و عفت، از آداب ایمان و از خلق و خوى آزادگان و رسم نیکان است.»(50



آثار و فواید حیا

حیا در روایات اسلامى، کلید بسیارى از خوبى‏ها معرفى شده است و آثار و فواید فراوانى دارد. شناخت فواید حیا، اهمیت آن را بیشتر نمایان مى‏سازد. به همین دلیل در این‏جا به مهم‏ترین آثار حیا اشاره مى‏کنیم:
 1 - پیش‏گیرى از گناه: یکى از عوامل کنترل غریزه جنسى، حیاست. حیا نیروى بازدارنده از زشتى‏ها و گناهانى است که با آبرو و حیثیت انسان مرتبط است. امام على (ع) مى‏فرماید: «هر کس لباس حیا بپوشد، مردم عیب او را نمى‏بینند.»(51)
 2 - کرامت نفس: با شرم و حیا و ترک گناه، انسان به کرامت حقیقى خود دست مى‏یابد. امام على (ع) مى‏فرماید: از سخن هیچ کس راضى نشو، مگر این‏که از کارش راضى شوى و از کار کسى راضى مشو، مگر این‏که از عقلش خشنود باشى و از عقل او راضى مشو، مگر این‏که از حیاى او راضى باشى، زیرا در طبیعت انسان، کرامت و پستى قرار داده شده است. اگر حیا نزد انسان قوى باشد، کرامت و بزرگ منشى نزدش قوى خواهد بود و اگر حیا نزد او ضعیف باشد، ذلت و پستى‏اش زیاد خواهد بود.(52)
 3 - عفت و پاک‏دامنى: ایمان رابطه تنگاتنگى با عفت دارد، چون عفت، پرهیز از گرایش‏هاى حرام، به ویژه در زمینه‏هاى جنسى و مالى است. استمرار حیا، آدمى را به عفت و پاک‏دامنى سوق مى‏دهد. از این‏رو در ادبیات مذهبى، واژه عفت و حیا در کنار هم به کار رفته است. امام على (ع) مى‏فرماید: «على قدر الحیاء تکون العفة؛(53) میزان عفت به میزان حیاست.»
 در برخى از روایات، عفت ورزى پس از با حیا بودن مطرح شده است و این، هم نشان دهنده تقدّم رتبى حیا بر عفت و هم نشان دهنده تقدّم عملى حیا بر عفت است؛ یعنى کسى که به حیا آراسته شود به عفت هم آراسته خواهد شد.
 4 - انجام خوبى‏ها: بسیارى از خوبى‏ها از آثار حیاست. امام صادق (ع) مى‏فرماید: اگر تأثیر شرم و حیا نبود، احترام مهمان و وفاى به عهد مراعات نمى‏شد. اگر حیا نبود، در قضاى حوایج و جلب نیکى‏ها و اجتناب از بدى‏ها اقدامى صورت نمى‏گرفت. بسیارى از فرایض، در پرتو حیا جامه عمل مى‏پوشد، زیرا بعضى از مردم اگر حیا نبود و از ملامت دیگران نمى‏ترسیدند، مراعات حق پدر و مادر و ارحام خود را نمى‏کردند و اگر حیا نبود، امانت‏هاى مردم را رد نمى‏نمودند و از هیچ عمل منافى با عفت، چشم‏پوشى نمى‏کردند.(54)
 5 - محبت خداوند: پیامبر اسلام (ص) مى‏فرماید: «خداوند انسان با شرم و پاک‏دامن را دوست دارد و از بى‏شرمى گداى سمج، نفرت دارد.»(55)
 6 - پاک شدن گناهان: امام سجاد (ع) چهار چیز را سبب پاک شدن گناهان مى‏داند: کار کردن به نفع مردم، راست‏گویى، شرمسارى نزد خدا و مردم، و خوش رفتارى با خانواده.(56)
 7 - موفقیت: یکى از آثار گران‏سنگ حیا، کسب پیروزى و کام‏یابى در زندگى است. رسول خدا (ص) نرمش، مهربانى، در نظر داشتن خدا، سلامت، دورى از بدى، خوش‏رویى، گذشت، پیروزى و خوش‏نامى در میان مردم را از فواید حیا ذکر کرده‏اند.(57)
 8 - تبدیل گناه به ثواب: پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: چهار صفت است که اگر در انسان باشد هر چه گناه کرده باشد، سر تا پایش گناه باشد، خداوند گناهانش را تبدیل به حسنات مى‏کند: راست‏گویى، حیا، خلق نیکو و شکر.
 معناى این حدیث آن است که با چهار صفت فوق، انسان متحول مى‏شود و با این تحول روحى، گذشته‏اش جبران مى‏شود




عوامل و زمینه های حیا

در پیدایش حیا، عوامل فردى و اجتماعى و باورها و رفتارها نقش عمده‏اى دارند. مهم‏ترین عواملى که در روایات به آنها اشاره شده است، عبارت‏اند از:
 1 - خردورزى: رسول خدا (ص) در پاسخ راهب مسیحى که از او درباره آثار عقل پرسیده بود، فرمود: عقل، موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن‏دارى و از خویشتن‏دارى، حیا و از حیا، وقار حاصل مى‏شود.(58)
 2 - ایمان: بین حیا و ایمان رابطه مستقیمى وجود دارد. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «کسى که حیا ندارد ایمان ندارد.»(59)
 3 - عدم اختلاط زن و مرد: یکى از مسائلى که اسلام بر آن تأکید ورزیده و در پیدایش حیا و عفت عمومى تأثیر فراوان دارد، قراردادن حریم بین زن و مرد است. اسلام در عین حال که با حضور زنان و فعالیت اجتماعى آنان در جامعه مخالفتى ندارد و آزادى فردى و اجتماعى آنها را به رسمیت شناخته است، به منظور اشاعه عفت و حیا و مصون بخشى، توصیه‏ها و مقرّراتى را در روابط زن و مرد وضع کرده است که مهم‏ترین آنها عبارت‏اند از: 1 - پرهیز از نگاه آلوده؛ 2 - خلوت نکردن با نامحرم؛ 3 - نداشتن تماس بدنى با نامحرم؛ 4 - پرهیز از عوامل تحریک‏آمیز.
 در روایت است که امام على (ع) دوست نداشت به زنان جوان سلام کند و مى‏گفت: مى‏ترسم صداى آنان مرا به وجد آورد و گناهش بیش از ثوابش باشد.(60)
 وقتى امام معصوم این‏قدر احتیاط مى‏کند، تکلیف دیگران روشن است، زیرا این احتیاطها به حال جامعه مفید است، هر چند ممکن است خوش‏آیند بعضى از افراد نباشد.
 وقتى امام على (ع) مطلع شد اهل عراق در این امر مسامحه مى‏کنند، خطاب به آنان فرمود: اى اهل عراق! آگاه شدم که زنانتان در بین راه به مردان تنه مى‏زنند، آیا حیا نمى‏کنید؟(61) فقهاى عظام نیز فرموده‏اند: بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت، جایز نیست و احتیاط در نماز نخواندن در آن‏جاست.(62)
 4 - رفتارهاى صواب والدین: آدمى از کودکى در کنار پدر و مادر خود زندگى مى‏کند. از این‏رو خانواده، اولین و مهم‏ترین نهاد تربیتى فرزندان است. پدران و مادران باید مواظب گفتار و رفتار خود باشند و از مرز حیا پا را فراتر نگذارند. آنان باید بدانند فرزندانشان درس حیا و عفاف یا بى‏حیایى و گستاخى را ابتدا از محیط خانه و روابط صحیح یا نادرست والدین خود مى‏آموزند. درست است که پدر و مادر به فرزندانشان محرم هستند ولى نباید مصالح اجتماعى خود و آنان را فداى هوس‏هاى بى‏جا کنند.
 اسلام به منظور تثبیت حیا در محیط خانواده، به نکات ظریفى اشاره کرده است؛ مانند: جدایى بستر پسران و دختران، رعایت اصول مسائل جنسى، تأکید به اجازه گرفتن فرزندان براى ورود به جاى‏گاه خصوصى پدر و مادر و... .
 قرآن مجید والدین را موظف کرده که به کودکان خود آموزش دهند در سه وقت که آنها به استراحت مى‏پردازند، بدون اجازه وارد نشوند.(63) هم‏چنین آنها باید از شوخى‏هاى تحریک‏آمیز و پوشیدن لباس‏هاى نامناسب پرهیز کنند تا زمینه گناه فراهم نشود





علل بی حیایی

هر چند گفته شد که حیا در انسان، امرى فطرى است اما علل و عواملى او را از این امر فطرى دور مى‏سازد، که در این‏جا به بعضى از آنها اشاره مى‏کنیم:
 1 - حرمت شکنى: امام کاظم (ع) مى‏فرماید: «پرده شرم و آزرم میان خود و برادرت را برندار و مقدارى از آن را باقى گذار، زیرا برداشتن آن، برداشتن حیاست.»(64)
 اگر در جامعه مرزها و حریم‏ها معیّن نباشد و هر کس به خود اجازه دهد وارد حریم دیگران شود، به تدریج بى‏حیایى در جامعه رواج پیدا مى‏کند. صمیمیت و خودمانى شدن در جاى خود امرى پسندیده است اما اگر به افراط کشیده شد، حرمت‏ها شکسته مى‏شود. در اسلام جاى‏گاه هر کس تعریف شده است. پدر و مادران نباید پرده شرم میان خود و فرزندان را بردارند و حرف‏هایى بزنند که ارزش آنان را نزد فرزندانشان پایین آورد. همین‏طور فرزندان نیز باید حرمت والدین را نگه دارند و از گفتار یا عملى که حمل بر بى‏حیایى مى‏شود پرهیز کنند. هر چند ارتباط نزدیک فرزندان با پدر ضرورى است، اما اسلام به آنها سفارش کرده که او را به نام صدا نزنند. این نکته مهمى است که گاهى از آن غفلت مى‏شود.
 داستان احترام حضرت على (ع) به مهمان خود و شستن دست او پس از سرو غذا و واگذار کردن شستن دست پسر مهمان به فرزندش محمد، نشان دهنده رعایت و پاسداشت حرمت‏هاست و به ما مى‏آموزد که جاى‏گاه هر کس باید محترم شمرده شود تا حیا و شرم در بین افراد ماندگار شود.
 2 - درخواست غیر ضرور از مردم: گرچه مشکلات زندگى گاهى آدمى را به درخواست از دیگران وا مى‏دارد اما تا ضرورت ایجاب نکند نباید دست نیاز به سوى دیگران دراز کرد، چون به تدریج حیا از آدمى رخت بر مى‏بندد. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «دست نیاز به سوى مردم دراز کردن، عزت را سلب مى‏کند و حیا را مى‏برد.»(65)
 البته موارد اضطرار از این قاعده مستثناست.
 3 - پرحرفى: یکى از عوامل بى حیایى، زیاد سخن گفتن است. امام على (ع) مى‏فرماید: هر که زیاد حرف زد، راه خطا بسیار پویید و آن‏که بسیار خطا کرد، شرم او اندک شد و آن‏که شرمش کم شد، پارسایى‏اش کم گردد و آن‏که پارسایى‏اش اندک شد، دلش مُرد.(66)
 4 - شراب‏خوارى: امام رضا (ع) حکمت تحریم شراب را از بین رفتن عقل و حیا دانسته و فرموده‏اند: خداوند متعال شراب را حرام فرمود، زیرا شراب تباهى مى‏آورد، عقل‏ها را در شناخت حقایق، باطل مى‏کند و شرم و حیا را از چهره فرد مى‏زداید.(67)
 5 - معصیت خدا: یکى از آثار گناهان، دریدن پرده‏هاى اجتماعى و بى‏حیایى است. امام صادق (ع) مى‏فرماید: «از براى خداى متعال بر بنده با ایمانش چهل پرده است که هر گاه گناهى بزرگ انجام دهد، یکى از آن پرده‏ها برداشته مى‏شود.»(68)
 در روایتى، امام سجاد (ع) از گناهان خاصى نام برده که پرده‏ها را مى‏درد و موجب بى‏حیایى مى‏شود. این گناهان عبارت‏اند از: شراب خوارى، قمار بازى، رد و بدل کردن سخنان لغو، شوخى خارج از نزاکت براى خنداندن مردم، عیب دیگران را بیان کردن و هم‏نشینى با مردمان بد نام.(69



اسوه های شرم و حیا

پیامبران و اولیاى الهى همگى در زمان خود الگوى شرم و حیا بودند. ما شیعیان و پیروان مکتب ناب محمدى (ص) که سیره و سنّت آن بزرگواران را سرمشق خود قرار داده‏ایم، این صفت نیکو را نیز باید از آنان یاد بگیریم. نمونه‏هاى زیر براى آشنایى و بصیرت بیشتر ارائه مى‏شوند:
 1 - حیاى پیامبر اسلام (ص): پیامبر (ص) هر وقت با مردم صحبت مى‏کرد عرق شرم بر پیشانى داشت و هیچ‏گاه به کسى خیره نمى‏شد.(70)
 وقتى مردم قلعه بنى قرنطیه به پیامبر و مسلمانان دشنام دادند، به آنها فرمود: اى بندگان طاغوت‏ها! مرا شماتت مى‏کنید؟ «اخسئوا اخسئکم الله؛ دور شوید، خدا شما را دور گرداند.»
 عرب معمولاً این خطاب را براى سگ و خوک به کار مى‏برد. در این هنگام، کعب بن اسد به پیامبر (ص) گفت: اى ابوالقاسم! شما که فحّاش نبودید؟ امام صادق (ع) مى‏فرماید: وقتى پیامبر (ص) این جمله را از این مرد شنید، از روى خجالت آن چیزى که در دستش بود بى‏اختیار به زمین افتاد و رداى آن حضرت از دوشش به عقب برگشت.(71) این در حالى است که آن حضرت به طور مستقیم حرف زشتى نزده بود.
 2 - حیاى فاطمه (س) از نابینا: در روایتى آمده است که مرد نابینایى اجازه خواست تا به خانه حضرت فاطمه (س) وارد شود. آن حضرت پوششى طلبید و خود را با آن پوشاند. رسول خدا (ص) به فاطمه (س) فرمود: آن مرد، نابیناست و تو را نمى‏بیند، چرا خود را پوشاندى؟ فاطمه (س) فرمود: اگر او مرا نمى‏بیند من او را مى‏بینم و بوى مرا استشمام مى‏کند. حضرت فرمود: گواهى مى‏دهم که به راستى پاره تن من هستى.(72)
 3 - زینب، آموزگار حیا: یکى از صفات ارزش‏مند حضرت زینب (س) که در دوران اسارتش تجلى کرد، حیا و نجابت او بود. وقتى کاروان اسراى آل محمد (ص) وارد کوفه شدند، کوفیان بر حسین (ع) و جوانانش گریستند در حالى که همگى در آن جنایت شریک بودند. حضرت زینب (س) نتوانست این صحنه را ببیند، فرمود: آیا مى‏دانید چه جگرى از رسول خدا را پاره پاره کردید و چه پیمانى گسستید؟ خزیم اسدى مى‏گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند، زنى را سخن‏ران‏تر از او ندیدم که سر تا پا شرم و حیا باشد.(73)
 اوج حیاى حضرت زینب (س) را مى‏توان در مجلس یزید مشاهده کرد؛ وقتى‏که فریاد آهنین حیا بر فرق مجسمه بى‏شرمى فرود آمد که‏اى پسر آزادشدگان! آیا از عدالت است که تو زنان خود را در پرده بنشانى و دختران رسول خدا (ص) را اسیر کنى؟(74)
 زینب (س) با این سخن، بر حجاب و حفظ حرمت و حیا اصرار مى‏ورزد و نشان مى‏دهد که در هر حال باید مرز حیا و حریم خود را پاس داشت




حدیث (2) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 اَلحَیاءُ زینَةُ الاسلامِ؛
 
 حیا زینت اسلام است.
 مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج1، ص488، ح1244




حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 إنَّ اللّه یُحِبُّ الحَیِىَّ الحَلیمَ العَفیفَ المُتَعفِّفَ؛
 
 خداوند انسان با حیاىِ بردبارِ پاک دامنى را که پاکدامنى مى ورزد، دوست دارد.
 کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص112، ح8


حدیث (4) امام کاظم علیه السلام :
 اَلحَیاءُ مِنَ الایمانِ وَ الایمانُ فِى الجَنَّةِ و َالبَذاءُ مِنَ الجَفاءِ وَ الجَفاءُ فِى النّارِ؛
 
 حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بد زبانى از بى مهرى و بد رفتارى است و بد رفتارى در جهنم است.
 تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص309



حدیث (5) امام صادق علیه السلام :
 اَلحَیاءُ عَلى وَجهَینِ فِمِنهُ ضَعفٌ وَ مِنهُ قُوَّةٌ و َإسلامٌ و َإیمانٌ؛
 
 حیا بر دو گونه است: یکى حیاى ضعف و ناتوانى و دیگرى حیاى قدرت و اسلام و ایمان.
 تحف العقول ص360 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص242



حدیث (6) امام صادق علیه السلام :
 اَلحَیاءُ عَشَرَةُ أَجزاءٍ تِسعَةٌ فِى النِّساءِ و َواحِدٌ فِى الرِّجالِ؛
 
 حیا ده جز دارد، نه جزء آن در زنان است و یک جزء در مردان.
 من لایحضر الفقیه ج3 ، ص468 ، ح4630




حدیث (7) امام على علیه السلام :
 غایَةُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛
 
 اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند.
 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص236 ، ح4758



حدیث (8) امام على علیه السلام :
 ثَلاثٌ لا یُستَحیى مِنهُنَّ: خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَیفَهُ و َقیامُهُ عَن مَجلِسِهِ لأَبیهِ و َمُعَلِّمِهِ و َطَلَبُ الحَقِّ و َإن قَلّ؛
 
 از سه کار حیا نباید کرد: خدمت به میهمان، از جا برخاستن در برابر پدر و آموزگار خویش و طلب حق گرچه اندک باشد.
 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص69 ، ح 978



حدیث (9) امام على علیه السلام :
 اَلحَیاءُ مِنَ اللّه یَمحو کَثیرا مِنَ الخَطایا؛
 
 حیا از خدا بسیارى از گناهان را پاک مى کند.
 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص257 ، ح 5455




حدیث (10) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 أمَّا الحَیاءُ فَیَتَشَعَّبُ مِنهُ اللِّینُ، و الرّأفَةُ، و المُراقَبَةُ للّه فِى السِّرِّ و العَلانیَةِ، و السَّلامَةُ، و اجتِنابُ الشَّرِّ، و البَشاشَةُ، و السَّماحَةُ، و الظَّفَرُ، و حُسنُ الثَّناءِ عَلَى المَرءِ فِى النّاسِ، فَهذا ما أصابَ العاقِلَ بِالحَیاءِ، فَطُوبى لِمَن قَبِلَ نَصیحَةَ اللّه و خافَ فَضیحَتَهُ؛
 
 اما شاخه هاى حیا عبارتند از: نرمش، مهربانى، در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان، سلامت، دورى از بدى، خوشرویى، گذشت، بخشندگى ، پیروزى و خوشنامى در میان مردم، اینها فوایدى است که خردمند از حیا مى برد. خوشا بحال کسى که نصیحت خدا را بپذیرد و از رسوایى خودش بترسد.
 تحف العقول ص 17



حدیث (11) امام باقر علیه السلام :
 فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّف‏
 
 درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
 امالى (صدوق) ص 254 ، ح4



حدیث (12) امام على علیه السلام :
 اَصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛
 
 ریشه مردانگى حیا و میوه اش پاکدامنى است.
 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص258 ، ح 5503



حدیث (13) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
 إذا رأیت من أخیک ثلاث خصال فارجه: الحیاء و الأمانة و الصّدق و إذا لم ترها فلا ترجه‏
 
 وقتى در برادر(دینی) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش، حیا و امانت داری و راستگویی و اگر آن ها را ندیدی به او امید نداشته باش‏
 نهج الفصاحه ص193، ح 205



حدیث (14) امام على علیه ‏السلام :
 الْمُؤْمِنُ حَیِیٌّ غَنِیٌّ مُوقِنٌ تَقِی‏
 
 مؤمن، با حیا، بى ‏نیاز، با وقار و پرهیزگار است.
 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص90 ، ح 1530



حدیث (15) پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله :
 اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛
 عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
 نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006




حدیث (16) ابى سعید الخدرى :
 کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله اَشَدَّ حَیاءً مِنَ العَذراءِ فى خِدْرِها. و کانَ اِذا کَرِهَ شَیئا عَرَفْناهُ فى وَجْهِهِ؛
 
 رسول اکرم صلى الله ‏علیه‏ و ‏آله از دختران پشت پرده با حیاتر بودند، و اگر چیزى را دوست نمى‏ داشتند، از چهره ‏شان مى‏ فهمیدیم.
 مکارم الأخلاق ص 17




حدیث (17) پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله :
 خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ: اَلْحَیاءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ؛
 
 پنج چیز از سنت پیغمبران است: حیا، بردبارى، حجامت کردن، و مسواک و عطر زدن.
 نهج الفصاحه ص462 ، ح 1463




حدیث (18)امام صادق علیه السلام :
 لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه‏
 ایمان ندارد کسی که حیا ندارد
 کافی (ط - الإسلامیة) ج‏2، ص106 ، ح5




حدیث (19)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
 الحیاء هو الدّین کلّه‏
 حیا تمام دین است‏
 نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428




حدیث (20)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
 الحیاء و الإیمان قرنا جمیعا فإذا رفع أحدهما رفع الآخر
 حیا و ایمان قرین یک دیگرند اگر یکى از میان برخاست دیگرى هم برود
 نهج الفصاحة ص 453 ، ح1429



حدیث (20)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
 الحیاء و الإیمان قرنا جمیعا فإذا رفع أحدهما رفع الآخر
 حیا و ایمان قرین یک دیگرند اگر یکى از میان برخاست دیگرى هم برود
 نهج الفصاحة ص 453 ، ح1429



حدیث (21)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
 الحیاء لا یأتی إلّا بخیر
 از حیا جز نیکى نمى ‏آید
 نهج الفصاحة ص 453 ، ح1427



حدیث (1) امام على علیه السلام :
 اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ الخَیرِ؛
 
 حیا کلید همه خوبى هاست.
 شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم ج‏1، ص 93، ح340



حدیث (22)ابى سعید الخدرى :
 کَانَ رَسُولُ اللَّهِ حَیِیّاً لَا یُسْأَلُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاه‏
 رسول الله با حیا بود چیزی نمیخواست مگر اینکه به او عطا می کردند
 مکارم الأخلاق ص 17




حدیث (23)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
 الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْل‏
 حیا دو گونه است: حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل، علم است و حیاء حماقت، نادانى است
 کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص106 ، ح6








نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.