الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

خراشهای عشق مادر


خراشهای عشق مادر


 

چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسرکوچکی با عجله لباس هایش را در آورد خنده کنان به داخل دریاچه شیرجه رفت.

مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد.

مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند.

مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد.

پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود... تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشاند.

اما مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.

تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر به کودکش آن قدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.

کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود صدای فریاد مادر را شنید.

به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.

پسر را به بیمارستان رساندند... دو ماه گذشت تا پسر بهبود یابد.

پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود.و روی بازو هایش جای زخم ناخن های مادرش مانده بود.

خبرنگاری با کودک مصاحبه می کرد.از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان دهد.پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم های پاهایش را نشان داد! سپس با غرور بازو هایش را نشان داد و گفت:این زخم ها را دوست دارم،این ها خراش های عشق مادرم هستند!

نتیجه گیری:گاهی مثل یک کودک قدر شناس،خراش های عشق خداوند را به خودت نشان بده.خواهی دید چه قدر دوست داشتنی هستی.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.