ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خاطرات مرحوم کافی از پیادهروی اربعین
یکی از دلسوختگان اهل بیت(ع) که بارها با پای پیاده به عتبات عالیات رفته، مرحوم شیخ احمد کافی است. وی با وجود اینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از دنیا رفته است اما خاطراتی را از ایامی را که با پیاده به زیارت سیدالشهدا علیهالسلام میرفتند برای ما به یادگار گذاشته است که در ادامه میخوانید:
خداوند لطف کرده و قریب 30 سفر از نجف پیاده به کربلا آمده باشم. سالی 5 مرتبه میآمدیم، الان هم آقایان میآیند؛ علما، مراجع، طلبهها، فضلا و مدرسین.
آقا سیدالشهدا(ع) سالی 5 زیارت مخصوص دارند؛ اول رجب، نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و اربعین. ده تا ده تا، بیست تا بیست تا با هم جمع میشدند و مقداری نان خشک کرده و کمی هم ماست و نعناع با هم مخلوط کرده به همراه یک کاسه و نمک با خودشان برمیدارند. قبا و عبایشان را هم تا کرده و داخل کولهپشتی قرار میدهند، نعلینهایشان را هم می گذارند درون کولهپشتی.
اندکی که از شب میگذرد، از مدرسهها و خانهها بیرون میآیند به حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) می«روند، سلامی به حضرت میدهند و میگویند علی(ع)! ما داریم میرویم کربلا، امری ندارید؟ داریم میرویم کنار قبر ابی عبداللهالحسین(ع).
این گروه به کوفه میرسند و گاهی اوقات برخی از افراد از مسیر خشکی میآیند که حدوداً 13 فرسخ است اما اگر از راه کوفه بیایند 17 فرسخ است و سه روز در راه هستند البته بسیاری هم از کنار رو فرات می آمدیم. سه روز در راه بودیم و تقریباً روزی 6 فرسخ پیاده میرفتیم. چه حال خوشی؛ افراد در مسیری که طی میکنند با هم بحث میکنند، حدیث میخوانند، مطالب دینی به هم میگویند، دور هم مینشینند، واقعاً انسی است، انس دینی و معنوی.
در راه وقتی در حال حرکت هستیم، عربها «مُضیف» (مهمانخانه) درست کردهاند، تشریفاتی نیست، چهار تکه حصیر را روی هم انداختهاند و یک تکه هم حصیر پهن کردهاند به عنوان مهمانخانهشان.
بیچارهها در طول سال برنج میکارند، برنجهایشان را کنار میگذارند و به بچههای خود در آن هوای گرم نان و خرما میدهند. به جای هندوانه، آب فرات و به جای خورشت، خرما میدهند و اندکی که برنج دارند میگویند صبر کنید این زوار سیدالشهداء بیایند.
زائران اهلبیت(ع) که آمدند، ده ـ بیست نفر به پیشواز زائران آمده و ازآنها دعوت میکنند تا در این مضیفها بیایند. برنج را ریخته و به آنها میدهند. برق نبود، چراغ فانوس روشن کرده، ظرف دوغ و آب در دست میگیرند و از زائران پذیرایی میکنند.
وقتی زائران غذا خوردند، هر چه که باقی ماند آنها را برمیدارند و به جمعیت اطرافشان میدهند و میگویند اینها را بخورید که از باقیماندههای زوار سیدالشهداء(ع) است.
این چه حُسن نیتی است! این چه اخلاصی است! این چه عقیدهای است! چه ایمانی است! صفای درونی است، این چه دلی است خوشان به حال آنها.
یک زمانی، تابستانها شب راه میروند و روز، زیر نخلها میخوابند، چرا که هوا گرم است و نمیتوان راه رفت. اول مغرب شد، نماز مغرب و عشاء را خواندیم، کمی نان و دوغ درست کردیم و خوردیم و به راه افتادیم، برای چه زمانی؟ برای زیارت اربعین، شلوغترین زیارتیها. 2 هزار موکب و دستههای عزاداری از اطراف عراق میآیند.
خدایا وسیلهای درست کن که این مرقد مطهر و راه امام حسین(ع) برای مردم باز شود و مردم به زیارت ایشان نائل شوند.