ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
روح هستی در میان بستر است
بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول
آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب
لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی
میچکد بر گونه ها با صد مَحَن
دانه دانه اشک از چشم حسن
اینکه گویی غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه خانه حسین
در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک میخواند بلال
روح هستی درمیان بستر است
لحظه های آخر پیغمبر ست
با دلی محزون بحال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار
اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است
گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا
اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه
گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر
گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من
بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی
بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است
اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک
آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند
قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن
در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست
سالروزرحلت پیامبر ص تسلیت باد