ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اهانت در شکل حمایت
استاد شهید مطهرى:
از همه عجیبتر این است که عدهاى به نام حمایت از ملیت ایرانى و نژاد ایرانى بزرگترین توهینها را به ملت ایران مىکنند.
گاهى مىگویند:
«ملت
ایران با کمال جدیت مىخواست از حکومت و رژیم و آیین خودش دفاع کند ولى
با آنهمه شوکت و قدرت و جمعیت صد و چهل میلیونى و وسعت سرزمین، در مقابل یک
عده پنجاه شصت هزار نفرى عرب شکست خورد».
اگر راست است، پس چه ننگ بزرگى!.
گاهى مىگویند:
«ایرانیان از ترس، کیش و عقیده و ایمان خویش را عوض کردند».
واقعاً اگر چنین باشد، ایرانیان از پستترین ملل جهان خواهد بود ...
ملتى که نتواند عقیده قلبى خود را در مقابل یک قوم فاتح حفظ کند، شایسته نام انسانیت نیست.
گاهى مىگویند:
«ایرانیان
چهارده قرن است که زیر یوغ عرب هستند؛ یعنى با آنکه سیادت نظامى عرب یکصد
سال بیشتر طول نکشید، هنوز پشت ایرانیان از ضربتى که در چهارده قرن پیش
خورده، راست نشده است».
زهى ضعف و ناتوانى و بى لیاقتى و بىعرضگى!
ملتهاى
نیمه وحشى افریقا پس از قرنها استعمار همه جانبه اروپایى زنجیرها را یکى
پس از دیگرى پاره مىکنند و خود را آزاد مىنمایند، اما ملتى متمدن داراى
سابقه فرهنگى کهن از قومى بیابانى شکست مىخورد و طولى نمىکشد که قوم
فاتح نیروى خود را از دست مىدهد اما این ملت شکست خورده هنوز از خاطره
شکست چهارده قرن پیش وحشت دارد، روزبه روز بیشتر فکر و آداب و رسوم و زبان
قوم فاتح را علیرغم میل باطنى خود وارد زندگى خود مىکند!.
گاهى مىگویند:
«ایرانیان
از آن جهت شیعه شدند که در زیر پرده تشیع معتقدات و آداب کهن خویش را حفظ
کنند؛ در همه این مدت طولانى از روى نفاق و دورویى اظهار اسلام کردند و همه
ادعاهاى مسلمانىشان که تاریخشان را پر کرده است و از هر قوم دیگر
بیشتر بوده است دروغ محض است؛ چهارده قرن است که دروغ مىگویند و دروغ
مىنویسند و دروغ تظاهر مىکنند».
زهى بىشرافتى و نامردمى!...
گاهى مىگویند:
«ریشه
اینهمه گرایشها، فداکاریها، درک یک سلسله حقایق و معارف و سنخیت اسلام و
تشیع با روح ایرانى نبوده است، بلکه فقط یک پیوند زناشویى بوده است. این
ملت فقط به خاطر یک پیوند زناشویى، مسیر زندگى و فرهنگ خویش را تغییر داد».
زهى بىاصالتى و بىریشگى!.
گاهى مىگویند:
«ایرانى مایل بود از حکومت و آیین آن روز خویش دفاع کند و حمایت نماید اما نکرد، ترجیح داد خود را کنار کشد و تماشاچى باشد».
زهى پستى و نامردمى!
طبق اظهارات این بىخردان، ملت ایران پستترین و منحط ترین ملل جهان است، زیرا ایرانى ،
از ترس خط قدیم خود را رها کرد و خط عربى را به کار برد،
از ترس به زبان عربى بیش از زبان فارسى اهمیت داد و برایش فرهنگ و قاعده و دستور نوشت،
از ترس تألیفات خود را به زبان عربى نوشت،
از ترس به بچههاى خود زبان عربى مىآموخت،
از ترس مفاهیم اسلامى را در دل ادبیات خود جاى داد،
از ترس دین قدیم خود را به دست فراموشى سپرد،
از ترس حکومت مورد علاقه خود را حمایت نکرد، از ترس به کمک کیش و آیین محبوب خود برنخاست.
خلاصه از نظر این مدعیان، در طول این چهارده قرن آنچه در تاریخ این ملت رخ داده
▪️بىلیاقتى،
▪️نفاق و دورویى،
▪️ترس و جبن،
▪️بى اصالتى،
▪️پستى و نامردمى بوده است؛
چیزى که وجود نداشته
▫️«تشخیص»
▫️و «انتخاب»
▫️و «ایمان»
▫️و «حقیقت خواهى» بوده است.
از این رو بزرگترین اهانتها از طرف این نابخردان به ملت شریف و نجیب ایران وارد مىشود.
اما خواننده محترم این کتاب (خدمات متقابل اسلام و ایران) متوجه خواهد شد که همه اینها تهمت به ایران و ایرانى است....