الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

چرا مردها باید جلوی زن ها بایستند و نماز بخوانند؟

چرا مردها باید جلوی زن ها بایستند و نماز بخوانند؟


از آنجا که زن همانند گل است و خواسته یا ناخواسته چشم های محرم یا غیر محرم را می رباید، شارع مقدس برای صیانت زن، دستوراتی واجب یا مستحبی را در نماز یا غیر آن داده است؛

آدمی در حال عبادت خود را در محضر خدا می بیند و با او سخن می گوید و به راز و نیاز با او بر می خیزد. با مروری به روایات و احکام آداب نماز دو نکته به خوبی جلوه گر است:

1. اجتناب از هر آنچه که باعث توجه به غیر خدا است.

 2. رعایت عفت و حیا به ویژه برای زنان.

از آنجا که زن همانند گل است و خواسته یا ناخواسته چشم های محرم یا غیر محرم را می رباید، شارع مقدس برای صیانت زن، دستوراتی واجب یا مستحبی را در نماز یا غیر آن داده است؛ آب ریختن به دست ها از داخل آرنج هنگام وضو، کنار هم قرار دادن پاها هنگام قیام، ابتدا زانوها را روی زمین قرار دادن پیش از رفتن به سجده، گذاشتن آرنج ها و شکم بر زمین و چسباندن اعضای بدن به یکدیگر هنگام سجده و... همگی نشان دهنده آن است که این کارها مانع از در معرض دید قرار گرفتن برجستگی های بدن زن به ویژه در نماز که با نشستن و برخاستن و رکوع و سجود همراه است خواهد بود - تصور این امر به ویژه در زنانی که چادر نمی پوشند راحت تر است - از جمله دستورات دیگر برای صیانت زن جلوتر قرار گرفتن مردان از زنان در هنگام نماز با تأکید بیشتر و در جاهای دیگر با تأکید کمتری است.

این ادب، از نوع حرکت حضرت موسی(ع) و دختر حضرت شعیب به خوبی نمایان است. هنگامی که دختر حضرت شعیب به درخواست پدرش از حضرت موسی(ع) دعوت کرد. براساس برخی روایات، دختر برای راهنمایی، از پیش رو حرکت می کرد و موسی از پشت سرش. باد بر لباس دختر می وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند، حیا و عفت موسی اجازه نمی داد چنین شود به دختر گفت من از جلو می روم، بر سر دو راهی ها مرا راهنمایی کن. حاصل آن که دلیل این حکم، روایات متعددی است که از پیشوایان معصوم رسیده است و شاید یکی از حکمت های آن چنان که گفته آمد اهتمام و اصرار شارع بر حفظ عفت و حیای زنان و دور نگه داشتن مرد از توجه به غیر خدا هنگام نماز باشد.


منبع:askdin.com



احادیثی درباره معامله

احادیثی درباره معامله


حدیث (1) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
الْبَیِّعَانِ بِالْخِیَارِ مَا لَمْ یَفْتَرِقَا فَإِنْ صَدَقَا وَ بَیَّنَا بُورِکَ لَهُمَا فِی بَیْعِهِمَا وَ إِنْ کَتَمَا وَ کَذَبَا مُحِقَ بَرَکَةُ بَیْعِهِمَا
خریدار و فروشنده، تا از یکدیگر جدا نشده ‏اند، اختیار [فسخ معامله را] دارند. اگر راست بگویند و [عیب را] آشکار بگویند، داد و ستد براى هر دو، برکت خواهد داشت، و اگر [عیب را] بپوشانند و دروغ بگویند برکت دادوستدشان خواهد رفت.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل  ج 13 ، ص 298 ، ح 15410

  

احادیث,حدیث,معامله

 
حدیث (2) امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام:
أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَتَقَبَّلُ بِالْعَمَلِ فَلَا یَعْمَلُ فِیهِ وَ یَدْفَعُهُ إِلَى آخَرَ فَیَرْبَحُ فِیهِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ قَدْ عَمِلَ فِیهِ شَیْئا
فردى کارى را بر مى ‏دارد ؛ اما خودش آن را انجام نمى ‏دهد ؛ بلکه به دیگرى وا مى‏ گذارد و در این میان سود مى ‏برد. فرمود: نه، مگر آن که خودش نیز مقدارى از آن کار را انجام دهد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 273 و 274 ، ح 1

 

احادیث,حدیث,معامله

 
حدیث (3) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام‏
کسى که مزدِ اجیرى را کم دهد ، خداوند عملش را باطل مى‏ گرداند و بوى بهشت را که از مسافت پانصد ساله به مشام مى‏ رسد، بر وى حرام مى‏ کند.
من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 12 ،ح 4968 {شبیه این حدیث در امالی(صدوق) ص 427 ،ح 1 }

 

احادیث,حدیث,معامله


حدیث (4) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
ظُلمُ الأجِیرِ أجرَهُ مِن الکبائرِ .
کم دادن مزد اجیر (کارگر) ، از گناهان کبیره است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 170 ، ح 27

 

احادیث,حدیث,معامله


حدیث (5) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
أعطُوا الأجیرَ أجرَهُ قَبلَ أنْ یَجِفَّ عَرَقُهُ
مزد کارگر را پیش از آن که عرقش خشک شود بدهید
صحیفه امام رضا علیه السلام ص 88 ، ح 5

 

احادیث,حدیث,معامله

 
حدیث (6) امام علی علیه السلام :
نَهى [رسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله] أن یُسْتَعمَلَ أجیرٌ حتّى یُعلمَ ما اُجرتُهُ .
[پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله] نهى فرمود از این که کارگرى، پیش از تعیین مزدش، به کار گرفته شود.
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 10 ، ح 4968 - امالی(صدوق) ص 426 ، ح 1

منبع : aviny.com



بوعلی و بوسعیدابوالخیر

بوعلی و بوسعیدابوالخیر


نقل می کنند که : ((سلطان محمود)) می خواست ((بوعلی سینا)) و چند نفر دیگر را از ماوراءالنهر به مرکز حکومتش غزنین - در افغانستان - ببرد .

((امیر سامانی )) که در ماوراءالنهر بود به بوعلی خبر داد که تو و چند نفر دیگر را می خواهند پیش سلطان محمود ببرند ، اگر نمی خواهی پیش او بروی قبل از این که موضوع علنی بشود فرار کن .

ابوعلی سینا تا نیشابور مخفیانه آمد .

در آنجا در جلسه موعظه ((ابوسعید ابوالخیر)) - که از اکابر عرفا است - شرکت کرد .

ابوسعید آن روز این مسئله را مطرح کرده بود که : کرم الهی نباید موجب غرور بشود و عفو خدا نباید بهانه ترک گناه و اصلاح و تهذیب نفس بشود .

بوعلی جوان و مغرور همینجا یک رباعی ساخت :

مائیم به عفو تو تولّی کرده

و ز طاعت و معصیت تبری کرده

آنجا که عفو تو باشد باشد

ناکرده چو کرده ، کرده چون ناکرده

ابوسعید که شاعر خوش ذوقی بود فورا با یک رباعی جواب او را داد :

ای نیک نکرده و بدیها کرده

وانگه به خلاص خود تمنّا کرده

بر عفو مکن تکیه که هرگز نبود

ناکرده چو کرده ، کرده چون ناکرده

دعایی که رسول خدا به حضرت فاطمه زهرا(س)آموخت

دعایی که رسول خدا به حضرت فاطمه زهرا(س)آموخت

 

رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند :

ای دخترم ! آیا می خواهی دعایی بیاموزمت که هیچ کس آن را نخوانده جز اینکه دعایش استجابت شده باشد و هیچ جادو در آن جایز نیست و هیچ دشمنی قادر به سرزنشت نیست و شیطان از تو دور شود و خدای مهربان از تو روی نگرداند و قلبت مضطرب نشود و دعایت رد نشود
و همه حوائجت برآورده شود .

پاسخ داد : پدرم این ( دعا ) برای من از دنیا و هر چه در آنست دوست داشتنی تر است .


فرمود : این دعا را می گویم :
یَا أَعَزَّ مَذْکُورٍ وَ أَقْدَمَهُ قِدَماً فِی الْعِزِّ وَ الْجَبَرُوتِ یَا رَحِیمَ کُلِّ مُسْتَرْحِمٍ وَ مَفْزَعَ کُلِّ مَلْهُوفٍ إِلَیْهِ

یَا رَاحِمَ کُلِّ حَزِینٍ یَشْکُو بَثَّهُ وَ حُزْنَهُ إِلَیْهِ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ الْمَعْرُوفُ مِنْهُ وَ أَسْرَعَهُ إِعْطَاءً یَا مَنْ

یَخَافُ الْمَلَائِکَةُ الْمُتَوَقِّدَةُ بِالنُّورِ مِنْهُ أَسْأَلُکَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی یَدْعُوکَ بِهَا حَمَلَةُ عَرْشِکَ وَ مَنْ حَوْلَ

عَرْشِکَ بِنُورِکَ یُسَبِّحُونَ شَفَقَةً مِنْ خَوْفِ عِقَابِکَ وَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی یَدْعُوکَ بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ

وَ إِسْرَافِیلُ إِلَّا أَجَبْتَنِی وَ کَشَفْتَ یَا إِلَهِی کُرْبَتِی وَ سَتَرْتَ ذُنُوبِی یَا مَنْ أَمَرَ بِالصَّیْحَةِ فِی خَلْقِهِ‏

فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ مَحْشُورُونَ وَ بِذَلِکَ الِاسْمِ الَّذِی أَحْیَیْتَ بِهِ الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ أَحْیِ قَلْبِی

وَ اشْرَحْ صَدْرِی وَ أَصْلِحْ شَأْنِی یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْبَقَاءِ وَ خَلَقَ لِبَرِیَّتِهِ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْفَنَاءَ

یَا مَنْ فِعْلُهُ قَوْلٌ وَ قَوْلُهُ أَمْرٌ وَ أَمْرُهُ مَاضٍ عَلَى مَا یَشَاءُ أَسْأَلُکَ بِالاسْمِ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ خَلِیلُکَ حِینَ

أُلْقِیَ فِی النَّارِ فَدَعَاکَ بِهِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ قُلْتَ‏ یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏ وَ بِالاسْمِ

الَّذِی دَعَاکَ بِهِ مُوسَى‏ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ‏ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ عِیسَى

مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی تُبْتَ بِهِ عَلَى دَاوُدَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی وَهَبْتَ بِهِ لِزَکَرِیَّا یَحْیَى وَ بِالاسْمِ

الَّذِی کَشَفْتَ بِهِ عَنْ أَیُّوبَ الضُّرَّ وَ تُبْتَ بِهِ عَلَى دَاوُدَ وَ سَخَّرْتَ بِهِ‏ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ‏ تَجْرِی بِأَمْرِهِ‏ وَ

الشَّیاطِینَ‏ وَ عَلَّمْتَهُ مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الْعَرْشَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الْکُرْسِیَّ

وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الرُّوحَانِیِّینَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ

بِهِ جَمِیعَ الْخَلْقِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ جَمِیعَ مَا أَرَدْتَ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ بِالاسْمِ الَّذِی قَدَرْتَ بِهِ عَلَى

کُلِّ شَیْ‏ءٍ أَسْأَلُکَ‏ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ إِلَّا مَا أَعْطَیْتَنِی سُؤْلِی وَ قَضَیْتَ حَوَائِجِی یَا کَرِیمُ

 

 منبع : بحارالانوار ج 92 ص 405 و 406
 azkarelahi.ir

 



جهاد اصغر و جهاد اکبر

جهاد اصغر و جهاد اکبر


در مقام تهذیب نفس و تحصیل اخلاق ، همیشه یک جنگ و ستیز عجیب بین دو کانون عقل و دل درگیر است

تهذیب نفس و تربیت برای هماهنگ ساختن این دو کانون است و مستلزم ضبط و کنترل خواهشهای دل است

اساسا هم نظم و انضباط ، از کانون عقل ناشی می شود و آشفتگی و خودسری ، از کانون دل .

پیغمبر اکرم (ص ) در حدیث معروفی با بیان لطیفی این جنگ و ستیز را بیان کرد ،

اصحاب و یاران او از جهادی برمی گشتند ، رو کرد به آنها و فرمود :  ((مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر)) مرحبا به مردمی که از مبارزه کوچک برگشته اند و جهاد بزرگ هنوز به عهده آنها باقی است .
گفتند : یا رسول اللّه ! جهاد بزرگ چیست ؟

فرمود : جهاد با نفس و خواهشهای دل

مولوی در این باره می گوید

ای شهان کشتیم ما خصم درون

ماند خصمی ز ان بتر در اندرون

کشتن این ، کار عقل و هوش نیست

شیر باطن ، سخره خرگوش نیست

قدر جعنا من جهاد الاءصغریم

بابتی اندر جهاد اکبریم

سهل دان شیری که صفها بشکند

شیر آن باشد که خود را بشکند

معیار شرافت از زبان امام صادق(ع)

معیار شرافت از زبان امام صادق(ع)


مردی به امام صادق - علیه السلام - عرض کرد : ((مردم می گویند هر کس که عربی خالص یا مولای خالص نباشد پست است . ))

امام فرمود : ((مولای خالص یعنی چه ؟ ))

گفت : ((یعنی کسی که پدر و مادرش هر دو قبلا برده بوده اند . ))

فرمود : ((مولای خالص چه مزیتی دارد ؟ ))

گفت : زیرا پیغمبر فرموده است : ((مولای هر قومی از خود آنهاست ، پس مولای خالص اعراب مانند خود اعراب است ، پس کسی صاحب فضیلت است که یا عربی خالص باشد و یا مولای صریح باشد که ملحق به عربی است . ))

امام فرمود : - آیا نشنیده ای که پیغمبر فرمود : من ولی کسانی هستم که ولی ندارند .

من ولی هر مسلمانم خواه عرب و خواه عجم ؟

آیا کسی که پیغمبر ولی او باشد از پیغمبر نیست ؟

امام سپس اضافه فرمود : - ((از این دو کدام اشرافند ؟ آیا آن که از پیغمبر و ملحق به پیغمبر است یا آنکه وابسته است به یک عرب جلف که به پشت پای خود ادرار می کند ؟ ))

سپس فرمود : ((آن که از روی میل و رضا داخل اسلام می شود بسی اشراف است از آن که از ترس وارد اسلام شده است . این اعراب منافق از ترس مسلمان شدند ، ولی ایرانیان با میل و رغبت مسلمان شدند(47) .

به اندازه معرفت احسان شود

به اندازه معرفت احسان شود

روزى امام حسین علیه السلام در گوشه اى از مسجد پیامبر صلى اللّه علیه و آله نشسته بود.

مردى عرب نزد او آمد و گفت : یابن رسول اللّه من باید یک دیه کامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم . میخواستم از کریمترین خلق درخواست کمک کنم کسى را کمتر از اهلبیت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نمى شناسم .

امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى کنم اگر یکى از آنها راجواب دادى یک سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساءله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى کنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم .

مردعرب گفت : یابن رسول اللّه آیامانند شما از مانند من (که عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى کند؟

شما که اهل علم و شرف و بزرگى هستید؟

امام حسین علیه السلام فرمود: بله شنیدم که جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: (المعروف بقدر المعروفه ) (به اندازه معرفت احسان شود.)

مرد عرب گفت : هر چه مى خواهید سوال کنید اگر دانستم جواب مى دهى و اگر ندانستم از شما مى آموزم . (و لاقوه الاباللّه )

امام علیه السلام پرسید: (اى الاعمال افضل ) (کدام اعمال بهترند؟)

جواب دادن (الایمان باللّه ) (ایمان به خدا)

حضرت پرسید: (فما النتجاه من المهلکه ) (راه نجات از مهلکه کدام است ؟)

پاسخ داد: (الثقه باللّه ) (اعتماد و توکل بر خداوند.

امام علیه السلام سوال کرد: (فمایزین الرجل ) (چه چیزى به مرد زینت مى بخشد؟)

مرد عرب جواب داد: (علم معه حلم ) (توکل توام با بردبارى )

حضزت فرمود: اگر علم وحلم نداشت چه چیزى او را زینت مى دهد؟

مرد عرب : (فقر معه مروه ) (مال همراه بامروت )

امام علیه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه ؟

مرد عرب : ( صاعقه تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلک )( صاعقه اى از آسمان پائین آید واو را آتش زند که مستحق چنین عذابى است )

امام علیه السلام خندید و کیسه اى را که در آن هزار دینار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را که دویست درهم ارزش داشت به او بخشید

و فرمود: طلاها را به طلبکارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.

مرد عرب آنها را برداشت و گفت :( اللّه اعلم حیث یجعل رسالته )

یعنى : یعنى خداوند بهتر مى داند مه رسالتش را رد مجا قرار دهد.


اهمیت گفتن بسم الله الرحمن الرحیم

 اهمیت گفتن بسم الله الرحمن الرحیم

 

نقش و اهمیت شروع هرکار با نام پروردگار تا آنجا است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌فرماید:هر کار مهمی که درآن “بسم الله ”‌ ذکر نشود، بی فرجام است. “

 

بسم الله الرحمن الرحیم

میان همه مردم جهان، رسم است که هرکار مهم و پرارزشی را به نام بزرگی از بزرگان آغاز می‌کنند، و نخستین کلنگ هر موسسه ارزنده ای را به نام کسی بر زمین می‌زنند که به او علاقه دارند؛ یعنی آن کار را از آغاز با شخصیت موردنظر ارتباط می‌دهند. انبیای الهی به انسانهای موحد این گونه تعلیم داده‌اند که برای پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، لازم است آن را به موجود پایدار و جاویدانی ارتباط دهیم؛ موجودی که فنا در ذات او راه ندارد؛ زیرا همه موجودات این جهان به سوی کهنگی و زوال می‌روند و تنها موجود باقی و ابدی، ذات پاک الهی است.

 

اهمیت بسم الله

نقش و اهمیت شروع هر کار با نام پروردگار تا آنجا است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: “قال الله تبارک و تعالی کل امر ذی بال لا یذکر بسم الله فیه فهو أبتر؛ خداوند متعال می‌فرماید: هر کار مهمی که درآن “بسم الله ”‌ ذکر نشود، بی فرجام است. “(1)

   ادامه مطلب ...

احادیثی از معصومین درباره مدارا کردن

 احادیثی از معصومین درباره مدارا کردن


رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :

أمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النّاسِ کَما أمَرَنی بِأداءِ الفَرائضِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده ، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است.

 

____________________________________
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :

مُداراةُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ ، و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است.

 

____________________________________
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :

ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ : وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّه ِ ، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملى از او تمام و کامل نیست: پاکدامنى و ورعى که او را از نافرمانى خدا بازدارد و خویى که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردبارى و حلمى که به وسیله آن رفتار جاهلانه نادان را دفع کند.

   ادامه مطلب ...

خداوند بر هرکاری قادر است

خداوند بر هرکاری قادر است

در سوره بقره خداى تعالى داستان عزیر را ذکر مى فرماید

خلاصه آیات و شان نزول و تفسیر آن این است

عزیر از جمله پیغمبران بنى اسرائیل و حافظ تمام تورات بود و در بیت المقدس معلم و پیشواى یهودیان بود.

وقتى با الاغش سفر مى کرد، مقدارى نان و انگور همراه داشت.

به قریه اى رسید که سالیان پیش اهل آن هلاک شده بودند و جز استخوانهاى پوسیده از ایشان باقى نمانده بود.

عزیر از روى حیرت و تعجب نگاهى به این استخوان ها کرد و گفت: خدا این استخوان هاى پوسیده و ریسیده شده را چطور دو مرتبه زنده مى فرماید.؟

البته از روى شگفتى و استعجاب بود نه اینکه منکر قیامت و بعث شده باشد.

خداى متعال براى اینکه بالحس به او بفهماند که قیامت نزد تو شگفت آور است ولى براى خداى تعالى اهمیتى ندارد، همانجا او را مى راند و یکصد سال او به همین حال افتاده بود،

لکن الاغش استخوانهایش هم پوسیده شد.

اما تعجب اینجاست که انگور با آن لطافت تازه ماند،

پس از یکصد سال خدا عزیر را زنده کرد،

ملکى را به صورت بشر دید از او پرسید: شما چه مدت است که اینجا آمده اید؟

عزیر گفت: یک روز است آمده ام و شاید بلکه کمتر از یک روز.

ملک گفت: صد سال است که اینجا افتاده بودى.

نگاه به الاغش کرد، دید استخوانش ‍ پوسیده شده.

آن وقت ملک گفت نگاه به الاغت بکن ببین چه میشود.

عزیر دید اعضا و ذرات بدن الاغ یک مرتبه به حرکت درآمده و به هم متصل شده و مى چسبد.

دست، پا، چشم و گوش و غیره به هم متصل شد و یک مرتبه الاغ کاملى درست شده و از جا حرکت کرد.

بعلاوه گفت: عزیر، نگاه به انگورت کن که اصلا خراب نشده و قدرت خداى را مشاهده کن و بدان که خدا بر هر چیز توانا است.

عزیز با مشاهده قدرت خداوند به سجده افتاد و حمد خدای را بجا آورد

عزیر از بیت المقدس برگشت.

دید وضع شهر عوض شده است.

آنهائى را که مى شناخت نمى دید.

به نشانى که داشت به منزلش آمد،

درب خانه اش را کوبید از داخل خانه گفتند: کیست؟

گفت: من عزیرم.

گفتند: شوخى مى کنى، عزیر صد سال است که خبرى از او نیست.

عزیز گفت:آیا علامتى که در او بود -

صدا گفت عزیر مستجاب الدعوه بود - من خاله تو هستم و کور شده ام از خدا بخواه تا چشمم را به من باز دهد و برگرداند.

عزیر دعا کرد. چشم خاله اش بینا و روشن شد.

جریان کارش را ذکر کرد و عبرتى براى خودش و دیگران گردید.