ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از مدینه تا کربلا همراه با سیدالشهداء-دهم محرم
کربلا
زمان: جمعه دهم محرم الحرام61 هجری
امام
حسین(علیه السلام) با یارانش نماز صبح را به جماعت خواند و سپس با آنها
چنین سخن گفت: «... خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد که
صبر و شکیبایی را پیشه خود سازید.»
حضرت "زهیر بن قیس" را فرمانده راست
سپاه، و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش
عباس(علیه السلام) سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمهها نزدیک میشد، ولی حضرت
تیری نینداخت چون میفرمود: دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم.»
عمر بن سعد تیر را بر کمان نهاده و
به سوی یاران امام انداخت و گفت: گواه باشید که اول کسی بودم که به سوی
لشکر حسین تیر انداختم! ،سپس سپاهیان عمر بن سعد تیر بر کمان نهاده و از
هر طرف یاران امام حسین(علیه السلام) را نشانه رفتند. امام(علیه السلام)
فرمود: «یاران من! بپاخیزید و به سوی مرگ (شهادت) بشتابید، خدا شما را
بیامرزد.»
در حمله اول چهار تن شهید شدند و سپس
یاران باقی مانده هر کدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به
شهادت میرسیدند و بعد از آنها نوبت به خاندان بنیهاشم رسید و آنها نیز
شربت شهادت را نوشیدند.
امام حسین(علیه السلام) که یکه و
تنها مانده بود، نگاهی به اجساد مطهر شهدا کرده و آنها را صدا میکرد.
حضرت برای وداع آخر به سوی خیمهها آمد، آنگاه در حالی که شمشیرش را از
غلاف بیرون آورده بود در برابر دشمن قرار گرفت و جنگ نمایانی کرد. دشمن از
هر طرف وی را محاصره نمود، ناگاه تیری سه شعبه به قلب مبارکش اصابت کرد و
در حالی که یکصد و چند نشانه تیر و نیزه بر پیکرش بود، نقش بر زمین گشت و
روح مبارکش به ملکوت اعلی پیوست. اما شیون زنان، کودکان و حتی فرشتگان
الهی بلند شد.
«و سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»
منبع :
برگرفته از کتاب مدینه تا کربلا، همراه سیدالشهدا.
تبیان