تکالیف شیعیان در دروان غیبت امام عصر(عج)_تکلیف اول
تکلیف اول
معرفت آن حضرت و شناخت غیبتشان
ابوعلیهمّام میگوید: شنیدم از محمدبنعثمان عَمروی (نایب دوم حضرت حجت صلوات الله علیه) که میفرمود: شنیدم از پدرم(عثمانبنسعیدعَمروی، نایب حضرات هادی و عسکری صلواتاللهعلیها و نایب اول حضرت حجت صلواتاللهعلیه )که میفرمود:
من در خدمت حضرت امام حسنعسکری صلواتاللهعلیه بودم که از ایشان، راجع به این روایتی که از پدران گرامیشان صلواتاللهعلیهم
نقل شده، سؤال کردند: «زمین تا روز قیامت از حجتی از طرف خدا بر خلقش خالی
نمی شود و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، مردن او مردن
جاهلی است». آن حضرت فرمودند:
«همانگونه که روز حقیقت دارد، این روایت نیز حقیقت دارد»
به ایشان عرض شد: یا ابنرسول الله، بنابراین ، چه کسی بعد از شما حجت و امام است؟ حضرت فرمودند:
«پسرم محمد امام و حجت بعد از من خواهد بود. کسی که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
آگاه باشید؛ او غیبتی خواهد داشت که جاهلان در آن سرگردان میشوند و کسانی
که آن را باطل و نادرست میدانند هلاک خواهند شد و افرادی که برای (مدت و
انتهای) آن وقت تعیین کنند دروغگو شناخته میشوند. پس از اتمام غیبت، خارج
میشوند، گویا، نشانههای سفیدی (پرچمهای سفیدی) را میبینیم که بالای سر
او در تپهی کوفه حرکت می کند»
روایت« مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعرِف امامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَهً جاهلیهً»
روایتی است که در نزد فریقین (شیعه و سنی) تواتر معنوی دارد و از احادیث
مسلم نزد مسلمین به شمار میرود . معرفت امام زمان هر عصری دو گونه است؛
چنان که حضرت امام صادق علیهالسلام آن را در ضمن حدیثی بیان فرموده اند:
«... بعد ازمعرفت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وسلم
، شناخت امامی است که به او اقتدا میشود و این شناخت شناسایی صفت و
خصوصیت و اسم او، چه در حال سختی و چه در حال راحتی است. کمترین حدّ معرفت
امام آن است که ایشان هم ردیف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به جز مرتبهی نبوت، و وارث اویند؛ اطاعت از ایشان اطاعت از خدا و اطاعت از رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم است
و اینکه باید در هر مسئلهای در برابرشان تسلیم بود و رجوع آن امور را به
ایشان دانست، و باید به فرمودههایشان عمل کرد و باید دانست که بعد از
رسول خدا صلیاللهعلیه و آلهوسلم ، علیابنابیطالب علیهالسلام امام
است، و بعد از ایشان، امام حسن و سپس، امام حسین و پس از آن
علیبنالحسین، سپس محمدبنعلی و بعد از آن ، من و بعد از من، پسرم موسی و
بعد از او، پسرش علی و بعد از او، پسرش محمد و بعد از محمد، پسرش علی و
بعد از علی، پسرش حسن و حجت نیز از اولاد حسن علیهمالسلام است»
پس پایینترین مرتبهی شناخت امام آن است که اولاً: بدانیم امام، در همهی مقامات (به استثنای مقام نبوت) هم طراز پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
است، در تمام صفات، از پیامبر ارث میبرد و همانگونه که اطاعت از خدا و
رسول واجب است، اطاعت امام نیز واجب است و باید که در مقابل فرمودهها و
امر و نهیهای او تسلیم محض باشیم.
ثانیاً: بدانیم کسی که این خصوصیات مربوط به اوست، بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، علیبنابیطالب است و یازده فرزند معصوم ایشان علیهمالسلام
که اسم و رسم همگی آنان مشخص است و غیر از ایشان، امام دیگری نیست. حال
باید دید مرگ جاهلی، که در نتیجه نشناختن امام زمان هر عصر است، چگونه
مرگی است؟ حضرت صادق علیه السلام چگونگی این مرگ را در ضمن روایتی بیان فرمودهاند:
«حارثبنمغیره گفت: به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردم که آیا پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
فرموده:«کسی که بمیرد، در حالی که امامش را نشناخته باشد، به مردن جاهلیت
مرده است»؟ فرمودند:«بله» عرض کردم: جاهلیت مطلق(منظور است) یا (فقط)
جاهلیتی که از نظر نشناختن امامش باشد(یعنی جهالت او فقط از جنبهی
نشناختن امام است، یا نسبت به خدا و پیامبر و کلّ شریعت جاهل است)؟
فرمودند: «جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است»
پس نتیجهی نشناختن امام، یا مردن با حالت کفر است(که چون کفر انکار و
تکذیب علنی خدا و رسول است، انکار و تکذیب علنی امام نیز کفر است)، یا با
حالت نفاق (که چون نفاق مخفی کردن تکذیب خدا و رسول است، اظهار نکدن و
مخفی داشتن انکار و تکذیب امام نیز نفاق است) و یا با حالت گمراهی (و این
در صورتی است که پیشوایی امام را از جانب خدا نداند)
برای فهمیدن بیشتر معنی مردن کفر و نفاق و گمراهی، باید به دو روایت ذیل توجه کرد که اهلبیت علیهمالسلام خود مفسّر کلام خویشاند.
از محمدبنمسلم روایت شده که گفت: شنیدم امام باقر علیهالسلام
میفرمودند: «کسی که خدا را (بپرستدو) دینداری کند به وسیله ی عبادتی که
نفسش را در آن به زحمت بیندازد. در حالی که برای او امامی از جانب خدا
نیست، پس کوشش او پذیرفته نیست. چنین شخصی گمراه و سرگردان است و خدا نیز
اعمالش را ناپسند میداند.
مَثَل چنین شخصی مَثَل گوسفندی است که از چوپان و گلّهاش گم شده است و
روز را به رفت و آمد (سرگردان) گذرانده. پس چون شب فرا رسد، گلهای را که
از چوپان خودش نیست میبیند و به آن تمایل پیدا کرده فریبش را میخورد و
شب را به همراه آن در خوابگاهش میخوابد. وقتی آن چوپان میخواهد گلهی
خود را حرکت دهد، چوپان و گله را ناشناس میبیند؛ پس سرگردان حرکت میکند
تا چوپان و گلهی خودش را پیدا کند. در این موقع، گوسفندی را با چوپانش
میبیند، به او تمایل پیدا میکند و فریبش را میخورد، اما چوپان بر او
فریاد میزند، برو به چوپان و گلّهات ملحقشو؛ که تو گمگشته و سرگردان
آنهایی.
آن گوسفند ترسان و سرگردان حرکت میکند؛ در حالی که چوپانی ندارد که او
را به چراگاه راهنمایی کند. یا او را به جایگاهش برگرداند. در این هنگام
که سرگردان است، گرگ بیچوپان بودن او را غنیمت میشمرد و او را میخورد.
محمد، به خدا قسم اینچنین است حال کسی از این امت که امامی آشکار و عادل
از جانب خدا برای خود نداشته باشد گمراه و سرگردان میشود؛ و اگر با این
حالت از دنیا برود به مردن کفر و نفاق مرده است.
محمد، بدان که (فقط پیشوایان حق و پیروانشان بر دین خدایند و) پیشوایان
ظلم و پیروان آنها از دین خدا برکنارند؛ خودشان گمراهاند و دیگران را نیز
گمراه میکنند. کارهایی را که انجام میدهند(عبادتهایشان) مانند خاکستری
است که در روز طوفانی تندبادی به آن وزیده شود؛ چیزی از آنچه به دست
آوردهاند برای آنها باقی نمیماند. این است آن گمراهی دور.»
بنابراین کسی که پیشوایی از جانب خدا نداشته باشد(که امامتش با دلیل واضح
و آشکار ثابت شده باشد و اجراکنندهی عدالت در میان امت باشد) و بمیرد،
مردن او مردن کفر است؛ و این در صورتی است که این انکار امام را اظهار
کند. اما اگر پنهان دارد، مردن او مرگ با نفاق است.
معرفت آن حضرت و شناخت غیبتشان
ابوحمزه ثمالی میگوید: امام باقر علیهالسلام به من فرمودند:
«فقط کسی خدا را عبادت میکند که او را بشناسد. اما کسی که خدا را
نمیشناسد خدا را این چنین با حال گمراهی عبادت میکند(اشاره است به عبادت
سنیهایی که در منظر و مرآی راوی بودهاند)»
عرض کردم: فدای شما گردم! معرفت خدا چیست؟ فرمودند:
«پذیرفتن و باور کردن خدای بلندمرتبه و عزیز، پذیرفتن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم، داشتن ولایت علی علیهالسلام و اقتدا کردن به ایشان و به پیشوایان هدایت (ائمه) علیهمالسلام و بیزاری نمودن از دشمنانشان به جانب خدا. خدای عزیز و بلندمرتبه اینچنین شناخته میشود.»
نکتهی مهم و شایان تذکر این است: از آنجا که معرفت خدا به تمام و کمال به
کُنهش برای مخلوق دستیافتنی نیست، در این روایت و روایات مشابه، حضرات
معصومین، در پاسخ به این سؤال که «معرفت خدا چیست؟»، راه صحیح معرفت را
بیان میفرمایند؛ چرا که اگر راه شناخته شد، بر اثر تسلیم، معرفت صحیح به
دست میآید، چنان که در زیارت جامعه کبیره آمده:«... و مَنْ وَحَّدَهُ
قَبِلَ عنکُم...»؛ یعنی: «... هر کس خدا را به وحدانیت بشناسد از شما
پذیرفته است....» از این جهت، فرموده اند: «بِنا عُرِفَ اللهُ»؛ یعنی:
«تنها به وسیلهی ما خدا شناخته میشود». نیز، فرمودهاند:«لَولانا ما
عُرِفَ الله» یا «لَولا نحنُ ما عُرِف اللهُ»؛ یعنی: اگر ما نبودیم، خدا
شناخته نمیشد»
بنابراین کسی که خدا را از غیر این راه و بدون داشتن امامان هدایت و پیروی
از آنها عبادت کند، عبادت او عبادت واقعی نیست؛ بلکه عبادت گمراهانه است.
عبادت گمراهانه نیز پذیرفته نیست؛ چرا که اصل عبادت خداوندی امری عقلی
است، اما نحوهی عبادت به تعیین خداست و او نیز برای نمایاندن روش عبادت و
شناخت خودش پیامبر و امامان علیهمالسلام را فرستاده است.
در روایتی دیگر، کمترین حدّ ضلالت این چنین بیان شده است:
«سلیمبنقیس هلالی میگوید که به امیرمؤمنان علیهالسلام
عرضه داشتم: کمتر مقداری که مرد به واسطهی آن ضالّ و گمراه میشود چیست؟
فرمودند: «اینکه نسبت به کسی که خدا به اطاعت او دستور داده و سرپرستیاش
را واجب فرموده و او را دلیل خودش در زمین قرار داده و شاهد و ناظر بر
مخلوقاتش کرده شناخت نداشته باشد»
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، آنان چه کسانیاند؟ فرمودند:
«کسانی که خدا ذکر آنان را نزدیک و همراه ذکر خودش و پیامبرش قرار داده و
فرموده: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا و پیامبرش و صاحبان
امر را که از میان خودتاناند»
سلیم میگوید: سَر آقا را بوسیدم و عرضه داشتم: (مطلب را) برایم واضح
کردید و غم را از من زایل فرمودید و هر شبههای که در قلبم خلجان میکرد
از بین بردید.
با توجه به این مقدمه میگوییم، در روایتی که از نایب حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام
یعنی عثمانبنسعیدعمروی نقل شده، آمده است:«اگر کسی بمیرد و فرزندم را
نشناسد (در زمان امامت ایشان)، مردن او مردن جاهلی است. این جمله وظیفهی
مردم را در زمان غیبت صغری و کبری مشخص میکند؛ چرا که اگر حضرت حجت علیهالسلام را نشناسد، در زمان غیبت که افراد جاهل سرگردان میشوند، دچار مرگ نفاق و کفر میگردند. در دعایی که به زمان غیبت امام عصر علیهالسلام اختصاص دارد و عثمانبنسعید عمروی (نایب اول آن حضرت) به ابوعلیمحمدبنهمام املا فرموده نیز، در این زمینه، آمده است:
«اللّهمّ، لا تُمِتْنی میتَهً جاهلیهً» «خداوندا، مرا به مردن جاهلیت نمیران»
و این به آن معناست که: معرفت امام زمان علیهالسلام را که به دست توست به من بده.
در روایت دیگر، فضیلت شخصی که امام زمان را بشناسد چنین بیان شده:
«از فضیلبنیسار نقل شده است که گفت: از امام صادق علیهالسلام راجع به این آیه سؤال کردم: «روزی که هر گروهی از مردم به همراه پیشوایانشان فراخوانده میشوند» حضرت فرمودند:
«فضیل، تو امام خویش را بشناس؛ چرا که اگر امام خود را شناختی، جلو افتادن
یا عقب افتادن این مسئله (ظهور امام دوازدهم برای اقامهی حق و عدل) به
حال تو زیانی نمیرساند. کسی که امامش را بشناسد، سپس بمیرد و مردن او قبل
از ظهور حضرت حجت علیهالسلام باشد، به منزلهی کسی است که در میان لشکریان آن حضرت نشسته، نه ! بلکه (بالاتر) مانند کسی است که در زیر پرچم آن حضرت نشسته است»
در این روایت که تعیین وظیفهای است برای افرادی که قبل از قیام حضرت مهدی علیهالسلام
از دنیا میروند، نتیجهی شناخت امام اینطور بیان شده است که براثر بدائی
که برای زمان قیام آن حضرت متحمل است، زیانی به شخص با ایمان نمیرسد.
این به آن معناست که چنانچه شخصی در زمان غیبت آن حضرت علیهالسلام
به دنبال شناخت آن حضرت و وظایف تعیین شده برای زمان غیبت آن بزرگوار
نباشد، بر اثر به طول انجامیدن زمان غیبت، گرفتار مدعیان دروغین امامت و
بابیّت آن حضرت خواهد شد و فریب آنها را خورده دین خود را از دست خواهد
داد.
نیز، احتمال دارد که بر اثر جلو افتادن امر قیام حضرت، به انکار آن
بزرگوار و باطل دانستن قیام ایشان روی بیاورد که این خود- بنابر آنچه در
روایت صدر بحث ذکر شد- هلاک او را به دنبال خواهد داشت.
در جایی دیگر، نتیجهی شناخت امام زمان علیهالسلام
را شناخت صحیح غیبت و سپس قیام آن بزرگوار دانستهاند. این شناخت صحیح
باعث میشود که شخص، یک منتظر واقعی برای امام باشد و این خود نوعی گشایش
در گرفتاریها و مایهی رهایی از مهلکههایی است که به از بین رفتن دین و
ایمان انسان میانجامد؛ چنان که از ابیالبصیر نقل شده است که گفت:
«به حضرت صادق علیهالسلام عرض کردن: فدایت شوم! فرج شما (آلمحمد علیهمالسلام)
چه زمانی است؟ فرمودند: «ابابصیر، آیا تو نیز از کسانی هستی که
دنیاپرستاند (یعنی آیا تو فرج ما را به خاطر رسیدن به خوشیهای دنیوی آن
زمان میخواهی)؟!
کسی که این امر را بشناسد(و از غیبت امام دوازدهم و قیام آن حضرت علیهالسلام آگاهی داشته و به دنبال این آگاهی منتظرباشد). به سبب همین انتظارش، در امور او گشایش روی میدهد»
بنابراین با توجه به این روایت، شناخت صحیح امام زمان علیهالسلام
و غیبت ایشان نیت انتظار انسان را نیز تصحیح میکند، چه، در غیر این صورت
و به صرف شنیدن خوبیها و خوشیهای زمان ظهور، باعث میشود انسان به دامهای
مختلف مدعیان باطل بیفتد و از این راه، خودش را به هلاک برساند.
پس، از آنچه گذشت، معلوم میشود که برای ایمنی یافتن از فتنهها و رسیدن
به زمان ظهور حضرت (همراه با عافیت در دین و دنیا) باید از آن بزرگوار و
از وظایفی که برای زمان پنهان شدن ایشان تعیین شده شناخت صحیح داشته باشیم.