مراقبات ماه مبارک رمضان قسمت دوم
قرار گرفتن در مسیر بخشش هاى خداونددر این ماه مبارک رحمت و بخشش الهى گسترده است . و شرع و عقل و عرف همگى مى گویند که باید در مسیر بخششهاى پروردگار متعال قرار گرفته و از الطاف او در توفیق بنده براى کسب نزدیکى و خوشنودیش ، با شوق و شکر و ادب استقبال نمود. کمترین کارى که براى قرار گرفتن در مسیر بخششها مى توان انجام داد، این است که بنده جوابى به منادى این ماه داده که شامل اظهار تشکر و قبول منت ، عذر خواستن از کوتاهى و اعتراف به فرمانبردارى باشد. براى فهم چگونگى جواب دادن به این منادى بهتر است پیش خود مجسم نماییم که فرستاده بزرگ یکى از پادشاهان دنیا از طرف او براى دعوت به مجلس میهمانى سلطان ، نزد کسى آمده و به او بگوید: پادشاه به او نهایت لطف را دارد، لغزشهاى او را بخشیده و به او هدیه ها و فرمانهاى حکومت بر مناطق و لباسهاى گرانقیمت عطا مى کند؛ حتى بالاتر از این ، سلطان از او خوشنود بوده و مشتاق دیدار، انس ، نزدیک شدن و وفاست و او را یکى از دوستان خود مى گرداند و آنگاه در ذهن خود مجسم کند که او چگونه به این دعوت پاسخ داده و جان خود را در این راه مى دهد. و عزیزان و نزدیکان و خودش را فداى این دعوت مى کند. سپس بزرگى پروردگار مهربان و سلطان بزرگ را با تمام سلاطین دنیا سنجیده و بدین ترتیب چگونگى پاسخ به این دعوت را دریابد. و آنگاه جواب شایسته اى به آن بدهد.و اگر نمى تواند جواب خوبى آماده کند، همان جوابى را که در جواب منادى رجب گفتیم ، با تغییر دادن بعضى از فرازهاى آن ، بخواند. و بهتر است آن را در اول ماه بلکه در شب اول و در بعضى از اوقات مخصوص آن بخواند.
نیز
براى قرار گرفتن در مسیر رحمت و بخشش الهى باید با دعاها و مناجاتهایى که
از معصومین (علیهم السلام ) بدست ما رسیده یا غیر آنها، دعا و مناجات
نماید و نیز درباره آیاتى که در این مورد نازل شده است بسیار تاءمل نماید؛ ((لا یعبؤ بکم ربى لولا دعائکم ؛ اگر دعاى شما نبود، پروردگارم به شما اهمیت نمى داد.)) و ((ادعونى استجب لکم ؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.)) و اذا سئلک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لى و لیؤ منوا بى لعلهم یرشدون ؛ هنگامى
که بندگانم از تو درباره من سؤ ال کردند، همانا من نزدیک بوده ، دعاى کسى
که مرا بخواند اجابت کنم پس باید دعوت مرا اجابت کرده و به من ایمان
بیاورند؛ شاید به راه راست هدایت شوند)) و ((ام من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء؛ اى کسى که وقتى که او را بخوانند بیچاره را اجابت کرده و گرفتارى را برطرف مى نماید.)) و ((فلولا اذ جاءهم باءسنا تضرعوا؛ چرا وقتى عذاب ما به آنها رسید تضرع و زارى نکردند!)) و ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین ؛ همانا آنان که از دعا و عبادت من از روى تکبر اعراض کنند، بزودى با لذت و خوارى وارد دوزخ مى شوند.)) و ((و اسئلوا الله من فضله ان الله کان بکم رحیما؛ از خدا درخواست کنید، از فضلش . زیرا خداوند با شما مهربان است .)) و آیات فراوان دیگر.
تاءمل
در روایات و عمل ائمه (علیهم السلام ) در این رابطه ، و دعاهاى آنان نیز
مفید است . زیرا در مى یابیم که با چه نامهایى باید او را صدا زده و ادب
را در مقابل او چگونه رعایت نماییم ؛ و ادب بندگى را در هر حال چگونه بجا
آوریم ؛ چگونه او را بر سر لطف و مهر و محبت آورده و از عفو، کرم و فضل او
بهره مند گردیم ؛ چگونه به لذت و خوارى خود به درگاه مهر و رحمت او اعتراف
نماییم . و در مى یابیم که کارهایى که در این رابطه انجام داده اند،
بالاتر از توان انسان مى باشد. و به جان خودم سوگند که همین دعاها و
مناجاتها براى کسى که اهل درک و تفکر باشد کافى بوده و او را از هر دلیل و
معجزه اى براى اثبات رسالت و امامت بى نیاز مى نماید.
عظمت دعاهاى معصومیناگر
عالمى بخواهد مقدارى از عظمت دعاهاى آنان را بفهمد، باید، بدون اقتباس از
دعاها و مناجاتهاى آنان ، دعا یا مناجاتى را تهیه و آن را با آنچه از آنان
رسیده مقایسه کند؛ تا ببیند تفاوت از کجا تا به کجاست . و کسى که ذره اى
از معرفت نفس را داشته و در دریاى دعا و مناجات آن فرو رود، فراوانى معارف
و حد اعجازش را در آن تصدیق مى کند؛ و من محتاج و نادان جزء کوچکى از
معارفى را که در ادعیه و مناجاتها بیان شده در روایات و حتى خطبه هاى آنان
نیافته ام ، مگر آن دسته از آنها که در خطاب به خدا بوده و در مقام توحید،
تسبیح و حمد او باشد. و فکر مى کنم باین جهت باشد که روایات سخن گفتن با
مردم است ولى دعا و مناجات سخن گفتن با خداوند بزرگ است و علومى که از سخن
گفتن با عالم آشکار مى شود از سخن گفتن با نادان پیدا نخواهد شد.
و
خلاصه ، ادعیه اى که از آنها (علیهم السلام ) به ما رسیده ، گویا جواب
قرآن است ؛ بعبارت دیگر گویا آن دعاها قرآنى مرفوع و بالا رفته ، در جواب
قرآن نازل است ؛ و قرآن کلام پروردگار متعال و مناجات او با بنده و رسولش
(صلى الله علیه و آله و سلم )، و ادعیه کلام و مناجات رسول و اولیاى او با
خداى بزرگ است و بجز عده خیلى محدودى حقیقت این مطلب را نمى فهمند. ادعیه
نعمت بزرگى است که از ائمه دین (علیهم السلام ) به ما رسیده و بهمین نیز
منت زیادى بر ما دارند، که شاکرین نمى توانند شکر آن را بجا آورند. و یکى
از راههاى شکر آن ، این است که آن را ضایع نکرده بلکه با ایجاد شرایط در
دعا و مناجات کمال استفاده را از آن ببرند.
آداب قرائت قرآن و دعاماه
رمضان بهار دعا و قرآن است ؛ بهمین جهت بطور اختصار به شرایط واجب دعا
اشاره مى کنیم ؛ زیرا بیان تفصیلى آن جاى دیگرى دارد؛ و همچنین شرایط
قرائت قرآن ؛ که در اینجا براى رعایت ادب و حق تقدم قرآن ، ابتدا شرایط
قرائت آن را بیان مى کنیم .
تدبر در قرآنخداى متعال مى فرماید: ((افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ چرا در قرآن اندیشه نمى کنند؛ یا بر دلهایشان قفلهایى است .)) کسى
که در قرآن تدبر و اندیشه مى کند باید به اندازه تدبرش معنى کلام و بزرگى
آن و عظمت گوینده را فهمیده ، و در هنگام قرائت با حضور قلب بوده و در آن
اندیشه نماید؛ منظور از کلام را بفهمد و موانع فهم را از بین ببرد؛ تا
آنگاه اندیشه و درک او بیشتر شده و به عوالم زیبا و مقامات بالایى برسد.
رعایت بعضى از امور مذکور لازم بوده و رعایت بعضى از آنها واجب نیست ، گر
چه خیلى مفید و سودمند است .
فهم معناى قرآن
منظور
از فهمیدن معناى کلام خدا این است که اجمالا بداند که کنه قرآن از انوار
خدا بوده و در عالمها مظاهرى دارد که این مظاهر نیز تاءثیراتى دارد. در
عوالم آخرت صورتى مانند صورت پیامبران ، فرشتگان و بندگان صالح خدا داشته
، در این شکل سخن گفته ، در پیشگاه خداوند شفاعت کرده و شفاعت او قبول مى
شود و شافعى است پذیرفته شده و راستگویى است که تصدیق شده است . در حقیقت
جلوه اى از جلوه هاى خداى بزرگ است . مطالبى که درباره قرآن گفتیم همگى
برگرفته از روایات اهل بیت (علیهم السلام ) بود؛ کسانى که متولى قرآن بوده
و از آن جدا نمى شوند. هر چیزى در قرآن بیان شده ، و دانش آنچه بوده و
خواهد بود، در آن است ؛ و نورى است که خداوند بوسیله آن کسانى را که پیرو
خوشنودیش باشند به راههاى سلامتى راهنمایى نموده ، و با اذن خود آنان را
از تاریکیها خارج و به راه راست هدایت مى کند؛ حتى حقیقت آن در بعضى عوالم
با حقیقت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و جانشینان پاک او یکى
است . چنانچه این فرمایش امیرالمؤ منین (علیه السلام ): ((انا القرآن الناطق ؛ من قرآن ناطق هستم .)) از این مطلب پرده بر مى دارد.
تمام
کلام این که قرآن حقیقتى دارد. و حقیقت او بگونه اى است که این علوم به
کنه شناخت آن نمى رسد. و او چنان است که خداى متعال فرموده است : ((جز دست پاکان به آن نمى رسد.)) درک
حقیقت قرآن ملازم با شناخت عظمت آن و شناخت عظمت آن ملازم با درک عظمت
گوینده آن است ؛ بنابراین کسى که آن را بدینگونه شناخت ، باید هنگام تلاوت
آن حضور قلب داشته و هنگام قرائت ، سعى کند در آن تدبر کرده و سعى کند
منظور سخن ، اشارات و نکات قرآن را بفهمد. و بدین ترتیب به علم مبداء و
معاد - که همان علم به خدا، فرشتگان ، کتابهاى او و روز قیامت و شناخت
حقیقت اشیا مى باشد - که در قرآن هست دست یابد. از امیرالمؤ منین (علیه
السلام ) روایت شده است که فرمودند: اسرارى که رسول خدا (صلى الله علیه و
آله و سلم ) با من در میان مى گذاشت از مردم نمى پوشاندم و فقط در جایى آن
را کتمان مى کردم که کسى که توان فهم کتاب خدا را داشته باشد نمى یافتم .
نمونه اى از تدبر و فهم در قرآناکنون
بد نیست نمونه اى از تدبر و فهمیدن قرآن بیان کنیم تا براى کسانى که مى
خواهند به این امر بپردازند، مفید باشد: وقتى انسان در سوره واقعه مى
خواند ((افراءیتم الماء الذى تشربون ؛ آیا آبى را که مى آشامید، دیدند؟)) مى
تواند فکر خود را محدود به مزه آب نکند و درباره مطالب مختلفى پیرامون آن
بیندیشد. از جمله درباره بوجود آمدن تمام اشیا از آن بیندیشد. مثلا فکر
کند که آب چگونه در اشکال گوناگون دانه ، گیاه ، حیوان و انسان یافت مى
شود. آنگاه درباره اجزاى انسان فکر کند، اجزاى ظاهرى مانند گوشت و استخوان
و... چشم و گوش و... نیروها و اخلاق عالى و اخلاق رذیله و آثار آن در دنیا
و آخرت ، تا نوبت به تفکر درباره مراتب عقلهاى خود رسیده و در مورد عقل
مستفاد فکر کند و ببیند که گویا عالم کوچکى است و حتى آن را عالم بزرگى
ببیند. آنگاه در تفکر خود به مبداء آب بازگشته و همانگونه که در قرآن است
، بفهمد آب از آثار رحمت خداوند بوده و نیز بفهمد که رحمت از صفات خداوند
است . و بدین ترتیب آب را نعمتى از نعمتهاى خداوند بداند.
این نوع از
تدبر از چیزهایى است که علم مکاشفه با آن آغاز مى شود و اگر کسى که تدبر
مى کند، فکر خود را غرق در این مطلب کند شاید چیزى ببیند که این فرمایش
امام صادق (علیه السلام ): ((چیزى ندیدم ، مگر این که قبل و همراه و بعد از او خداوند را دیدم .)) را تصدیق نماید.
و اگر خواننده قرآن در این موارد نیز تدبر نماید قران را بهتر خواهد فهمید:
(الف
) اندیشیدن درباره حالات پیامبران که با توجه به نزدیکى آنان به خداوند و
داشتن مقام بالایى نزد او چرا این همه گرفتار بلاها و مصیبت ها بودند؛
مصیبتهایى مانند فقر، بیمارى و اذیت مردم از قبیل دروغگو خواندن ، تهمت ،
دشنام ، کتک زدن و کشتن . و فکر کند که خدا چگونه آنان را با بلاها و
محنتها تربیت نمود تا جایى که سرور پیامبران (صلى الله علیه و آله و سلم )
با این که حبیب خدا بود، فرمود: ((هیچ پیامبرى مانند من اذیت نشد.)) و درباره هر کدام از این مطالب بیندیش تا موارد زیر را از آن بفهمى .
(1)بزرگى
خداوند متعال را از آن بفهمى ، از این جهت که امثال این بزرگان تحت سیطره
قدرت و حکمت او بودند. و او هر چه بخواهد انجام مى دهد و کسى نمى تواند از
کارهاى او سؤ ال کند.
(2)متوقع نباشى که باید در مقابل طاعاتى که دارى خداوند نیز امور را طبق اراده تو در آورد.
(3)هنگامى که تو را در دنیا مبتلا به فقر و خوارى یا سایر بلاها مى کند، از فضل او ماءیوس نشوى .
(4)هیچ مؤ منى را بخاطر بلاهایى که به او رسیده شماتت نکن .
(5)هیچ مؤ منى را بخاطر ذلت و فقرى که در دنیا دارد، تحقیر نکن ؛ شاید خداوند او را بجهت بزرگواریش مبتلا کرده است .
(6)پستى دنیا را نزد خدا ببین . خود نیز آن را بزرگ ندانسته و کوچک شمار. و بخاطر از دست دادن آن غصه نخور.
(7)رو
آوردن دنیا را علامت دور شدن از خدا و پشت کردن آن را علامت صالح بودن خود
بدان ؛ همانگونه که به حضرت موسى (علیه السلام ) وحى شد: ((اگر فقر آمد، بگو: آفرین بر نشان صالحین و هنگامى که غنا آمد، بگو: گناهى است که مجازات آن زود آمد.))
(ب
)یکى دیگر از چیزهایى که براى فهم قرآن مفید است ، اندیشیدن درباره مجازات
و حدود و تعزیراتى است که براى گناهان وضع شده است ؛ مثلا بریدن دست بخاطر
دزدیدن ربع دینار که یکى از احکام الهى است ، ترس بزرگى براى عاقل بوجود
مى آورد از این جهت که او هر روز گناهان قلبى و بدنى زیادى مرتکب مى شود.
و اگر مجازات ربع دینار چنین باشد مجازات او با این بار سنگین چه خواهد
بود!
(ج )اندیشیدن درباره اعمال و مجازات امتهایى است که نابود شده
اند؛ نیز از این جمله است . حضرت عیسى (على نبینا و آله و علیه السلام )
از عمل کسانى که گرفتار نزول عذاب شده بودند سؤ ال کردند، و خود جواب
دادند ((آنان دنیا را باندازه بچه
اى که مادرش را دوست مى دارد، دوست داشتند. و با ترس اندکى از اهل گناه
فرمانبردارى مى کردند. داراى آرزوهاى طولانى بوده و لهو و لعب آنان را
غافل کرده بود. از یکى از آنان سؤ ال کرد چگونه هلاک شده و عذاب مى شوید؟
گفت : شب با سلامتى خوابیدیم ولى صبح در ((هاویه )) بودیم
. پرسید: هاویه چیست ؟ گفت : کوهى آتشین است که تا روز قیامت بر ما
افروخته مى شود. پرسید: چه گفتید و چه جوابى شنیدید؟ گفت : گفتیم : ما را
به دنیا برگردان تا در آن زهد پیشه کنیم ، جواب شنیدیم : دروغ مى گویید،
فرمود: عجیب است که دیگران با من سخن نمى گویند، گفت : روح الله !
فرشتگانى خشن و نیرومند بر دهان آنها دهنه اى آتشین زده اند، من در میان
آنان بوده ولى از آنان نبودم ، وقتى عذاب نازل شد، من را نیز در بر گرفت ،
و اکنون با تار موئى به کناره جهنم آویزانم ، نمى دانم در آن مى افتم یا
از آن نجات مى یابم .
و درباره گناه ((اصحاب سبت )) و
عذابشان که در ابتدا تبدیل به میمون و خوک شده و سپس هلاک گردیدند، فکر کن
. آنگاه به اعمال خود بیندیش ، آیا مطمئنى که عمل تو مانند اعمال آنها
نباشد؟ امثال این تفکرات نمى گذاشت که صالحین و اولیا با اطمینان بخوابند
و مى گفتند: کسى که از شبیخون مى ترسد چگونه مى خوابد! و صورت خود را هر
روز چندین بار بررسى مى کردند که ببینند آیا از ستم گناهان سیاه شده یا به
حال خود باقى است ؟
موانع فهم قرآنبهر
صورت لازم است کسى که مى خواهد قرآن را بفهمد موانع فهم را از بین ببرد و
الا آنگونه که باید، نمى تواند از قرآن استفاده کند و حتى گاهى بعوض سود،
زیان مى بیند. موانعى از قبیل :
(1)تقید به اداى دقیق حروف از مخارج آن و رعایت دقیق قواعد تجوید. این مطلب از تدبر در آیه جلوگیرى کرده و مانع فهمیدن قرآن مى شود.
(2)یکى از صفات و اخلاق رذیله سبب مى شود که قلب نتواند معانى قران را بفهمد چنانچه مفاد بعضى از آیات نیز همین است مانند:
((و خدا اینچنین بر دل هر منکر ستمکارى مهر بدبختى مى زند.)) و ((بجز کسانى که دائم رو به درگاه خدا دارند، کسى آن را نمى فهمد.)) این صفات باعث کدورت قلب شده و مانع فهمیدن حقیقت اشیاء مى شود؛ مانند آینه اى که زنگار گرفته و شکلها را بخوبى منعکس نمى کند.
(3)اعتقاد
به مطلبى باطل و درست پنداشتن آن و اعتقاد به این که خلاف آن کفر یا
گمراهى مى باشد، نیز از موانع فهم است . زیرا قبل از این که قلب بتواند حق
را ببیند و با آن روشن بشود، آن را کفر پنداشته و آن را توجیه و تاءویل مى
کند. و تا زمانى که چنین تعصب باطلى در شخص باشد، هیچگاه توانایى رسیدن به
حق را نخواهد داشت .
(4)هنگام تفسیر آیه تفسیر ظاهر و آشکارى را ببیند
و خیال کند تمامى مراد آیه همین است و برداشتى غیر از این ، تفسیر براءى و
حرام مى باشد.
زمانى که خواننده قران حقیقت و بزرگى قرآن را دریافت ،
باید در آیات او تدبر کند و وقتى تدبر کرده و موانع فهم را از سر راه
برداشته و در صدد فهمیدن آن بر آمد، طبیعتا منظور خدا در کلامش براى او،
آشکار مى شود. - البته بمقدار ایمان خود - و آنگاه که از این آبشخور جامى
نوشید، مست مى شود. و زمانى که از جلوه هاى معارف الهى مست شده ، قلب او
از آیات مختلف ، که هر کدام اثر مخصوصى دارند، تاءثیر پذیرفته و با هر
معنایى حال و سرورى براى او پیدا مى شود. به این دلیل که نگرش او به هر
آیه بگونه اى است که گویا خود مخاطب آن آیه بوده ، یا براى او نازل شده و
این آیه فقط براى اوست . آنگاه حالت غم یا خوشحالى ، ترس یا امیدوارى ،
توکل یا خوشنودى یا یکتا دانستن خدا به او دست داده و سپس بحسب حالى که از
تاثیرات قران پیدا کرده ، با پناه بردن و استعمار، اعتراف و توبه ، دعا و
شکر، تسبیح و حمد نمودن و با گفتن ((لا اله الا الله )) یا ((الله اکبر)) به آیات جواب مى دهد.
زمانى
که ترس او را فرا گیرد، فکر مى کند که از تمام خیرات و سعادتهایى که در
آیات ، براى بندگان صالح خدا آمده محروم شده است . و در این حال براى رفع
بدبختى خود به پرودگارش پناه مى برد. و هنگامى که امیدوار شد، آرزوى رسیدن
به مقامات بالاى کاملین ، عارفین و مقربین را مى نامید و از خدا مى خواهد
او را نیز از آنان بگرداند. و هنگامى که این تاثرات براى او کامل شد، با
برکات وحى و عطایاى خداوند، یقینا ترقى کرده تا جایى که گویا خدا را مى
بیند که با او سخن گفته و او را مخاطب قرار داده است و گویا با دل مى بیند
که خداوند با الطافش به او خطاب و با نعمت بخشیدن و نیکى کردن با او
مناجات مى کند، و در این صورت حال تعظیم ، گوش فرا دادن ، فهمیدن و حیا در
او پیدا مى شود.
اگر موفق شد شکر این نعمت را آنطور که سزاوار است ،
بجا آورد و با این عطیه الهى آنطور که باید، روبرو شد، خداوند مقام بهتر و
بالاترى به او عنایت مى فرماید، بگونه اى که گوینده را در سخنش و صفات او
را در کلماتش مى بیند؛ چنانچه امام صادق (علیه السلام ) بنابر روایتى در ((توحید صدوق )) مى فرماید: ((خداوند در کلامش براى بندگانش آشکار مى شود، ولى آنها نمى بینند.)) در این حال او فقط متوجه گوینده است و به خود یا قرائتش یا چیزهاى دیگر ابدا توجهى ندارد.
خداوند بحق این مقام ، این مقام را به ما و جمیع مؤ منین عنایت فرماید.
و بحق اولیاى مقرب و دوستان سعادتمندش - که درود خدا بر همه آنان باد - این نعمت و حال را نصیب ما نیز بنماید.
تعریف دعابعضى از شرایط دعا بحکم عقل ، بعضى بحکم شرع و بعضى بحکم هر دو مى باشد. قبل از هر چیز دعا را در اصطلاح خود، تعریف مى کنیم : ((درخواست شخص پست و پایین ، با خضوع و فروتنى ، چیزى را از شخص بلند مرتبه ، دعا مى باشد.))
شرایط دعاچند
شرط از شرایط دعا از این تعریف بر مى آید که ابتدا آنها را برشمرده و سپس
سایر شرایط را که در روایات آمده است بدنبال آنها ذکر مى کنیم :
(1)حضور
قلب . با توجه به این که دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است
، نتیجه مى گیریم که دعاى بدون حضور قلب ، دعا نیست .
(2)خضوع و فروتنى .
(3)امیدوارى . چون خواستن بدون امیدوارى تحقق نمى یابد، امیدوارى نیز از شرایط دعاست .
(4)شناخت
خدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نیاز. زیرا امیدوارى که یکى از شرایط
دعا مى باشد در صورتى تحقق مى یابد که دعا کننده خداوند را شناخته و علم و
قدرت او را نسبت به خواسته خود باور داشته باشد.
لازم به ذکر است درجه
اى از خضوع در مقابل بعضى از بزرگان خضوع محسوب مى شود در حالى که همین
درجه از خضوع در مقابل کسى که بزرگى بیشترى داشته باشد خضوع نیست . و
خداوند متعال بزرگتر از هر بزرگى است و حتى دعاى بدرگاه او بدون اجازه او
مخالف خضوع در مقابل اوست . و خداوند نه تنها اجازه داده بلکه با این آیه
از ما خواسته است : ((و هنگامى که
بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیک بوده و دعاى
دعاکنندگانى که مرا بخوانند، اجابت مى کنم . پس به من روى آورده و به من
اعتماد نمایند.))(18)
مطلب
دیگر این که خواستن حقیقى که در تعریف دعا آمده بود بوجود نمى آید مگر
هنگام درخواست خیر واقعى ؛ و بنده خیر و شر خود را تشخیص نمى دهد چنانچه
خداى متعال مى فرماید: ((و انسان با دعاى خیرش ، شر را مى خواهد.)) گرچه خیر واقعى که هیچگونه شرى در آن نباشد منحصر در نزدیکى و رضایت اوست . در ((مصباح الشریعه )) آمده
است : دعا یعنى در حالى که اندیشه ات غرق در مشاهده پروردگار بوده و
اختیار را از کف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسلیم
و واگذار کرده اى ، با تمام اعضا و جوارح حاجت خود را از خداوند بخواهى .
بنابراین لازم است دعا کننده توجه کند، که دعاى او خیر باشد و از خدا چیزى
نخواهد که شر بوده و به ضررش باشد. و هنگامى که آثار اجابت را ندید از
اجابت مایوس نشود. چون ممکن است چیزى را که در دعایش خواسته به زیان او
بوده و خداوند با عدم اجابت دعاى او خیر او را برایش پیش آورد. و نباید به
خدایى که صادقانه وعده اجابت داده بدگمان شود.
راز عدم اجابت دعاى خوبانعدم
استجابت دعاى خوبان باین جهت است که خداوند نسبت به بندگان صالحش عنایت
کامل دارد. و این عنایت باعث مى شود که او را از چیزهایى که باعث ضرر اوست
حفظ کند؛ گرچه بخیال خود سعادتش در آن است ؛ مانند قصه حضرت خضر (علیه
السلام ) که آن بچه را کشت ؛ اگر فرض کنیم پدر و مادرش از روى نادانى فکر
مى کردند خیر آنها در زندگى و بقاى فرزندشان مى باشد و از خدا همین را مى
خواستند، ولى خداوند مى دانست که در صورت زنده ماندن فرزند، پدر و مادر،
کافر و هلاک مى شوند؛ در این صورت اجابت دعاى آنان فقط در کشتن فرزندشان
بود. دعا کننده ، دعا مى کند و مقصود خود را دوست دارد، بخاطر این که فکر
مى کند سعادت او در همان چیزى است که مى خواهد و وقتى خداى متعال مى بیند
که او اشتباه مى کند و خیر او در خلاف آن است ، در اینجا اجابت واقعى این
است که چیزى به او بدهد که خیر واقعى اوست ، نه چیزى که او آن را خیر مى
داند ولى باعث هلاکت اوست . و مردم نیز با یکدیگر همینطور رفتار مى کنند:
مثلا اگر کسى خیال کند در ظرفى که زهر است ، پادزهر مى باشد و در ظرفى که
پادزهر است ، زهر مى باشد و از پدرش بخواهد مایع درون ظرف را به او داده
تا بنوشد و شفا پیدا کند ولى پدرش بداند، آنچه را مى خواهد سم است ، اجابت
او این است که از دادن آن به او خوددارى کرده و به او پادزهر بدهد و اگر
بداند مایع درون ظرف سم و باعث نابودى اوست و آن را به او بدهد، خواهد گفت
: من از پدرم پادزهر خواستم ولى به من زهر داد.
خداوند نیز که از تمام
جزئیات و خصوصیات بندگانش مطلع است ، مى داند فلان بنده طورى است که اگر
مثلا مالى را که مى خواهد، به او عنایت کند، از رضایت و قرب پروردگار دور
مى شود؛ گر چه او نداند و آن را از خدا بخواهد. عنایت کامل خدا در اینجا،
این است که او را از آن مال محروم کند و آن مال را به فقرى تبدیل کند که
از او فرار مى کرد. زیرا فقیر تنها به این جهت مال را مى خواست که خیال مى
کرد سعادت او در آن است ؛ مانند کسى که خیال مى کرد محتویات ظرف پادزهر
است . خداوند متعال نیز که مى داند بزرگترین سعادت براى او فقر است و بى
نیازى باعث بدبختى اوست و او بخاطر نادانى خود آن را مى خواهد، اگر مال را
به او عنایت نماید، دعاى او را اجابت ننموده و اجابت حقیقى فقیر نمودن
اوست . زیرا اعطاى مال شکل اجابت داشته ، ولى خالى از روح اجابت است ولى
عدم اعطاى مال بر عکس است . آنچه گفتیم بر گرفته از روایات بود؛ حتى در
بعضى از روایات داریم : ((خداوند
بخاطر عنایتى که به بندگان مؤ منش دارد، اى بسا آنان را به گناهان کوچک
مبتلا مى کند تا به عجبى که بدتر از گناه و مایه نابودى اوست ، گرفتار
نشود.))
بهر صورت خداوند در
رابطه با مؤ منین جز خیر انجام نمى دهد گرچه اعمال او با توجه به ویژگیها
و حالات فردى و با توجه به حکمت الهى ، متفاوت باشد. و هر خیرى که مخالف
با حکمت و عدل خدا نبوده و با ویژگیهاى مؤ من سازگار باشد، خداوند متعال
با عنایت خود آن را به مؤ من عطا مى فرماید گرچه مؤ من آن را نخواسته باشد.
پرسش و پاسخدر
اینجا این سؤ ال پیش مى آید که اگر عطایاى خداوند اینگونه است ، پس دعا
چه فایده اى دارد؟ و معناى اجابت چیست ؟ باید گفت : فایده دعا اصلاح حکم و
حکمت الهى است . زیرا گاهى حالات و اعمال بنده بگونه اى است که حکمت الهى
اقتضا مى کند او را از خیر خاص محروم نماید، ولى وقتى دعا با آن اعمال و
حالات همراه شود، حکمت الهى اقتضا مى کند او را از آن خیر محروم ننماید.
از طرف دیگر، دعا فواید زیاد دیگرى غیر از اجابت دارد.
(5)امیدوارى به خدا و قطع امید از دیگران . خداوند مى فرماید: ((و با امید و آرزو و ترس او را بخوانید.)) و در ((کافى )) و
سایر کتابهاى معتبر نیز امام صادق (علیه السلام ) و او از پدرانش (علیهم
السلام ) و آنها از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده
اند که خداوند متعال به یکى از پیامبرانش وحى کرد:
((قسم
به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم ، بلاشک امید هر کسى را که به
غیر من امیدوار شود حتما قطع مى کنم ؛ و بدون تردید و حتما لباس خوارى در
میان مردم به او مى پوشانم ؛ و یقینا و بطور قطع او را از قرب خود کنار مى
زنم ؛ و بى تردید و بلاشک او را از پیوستن به خودم دور مى کنم . در حالى
که سختیها در دست من است امید او در سختیها به دیگران و به دیگران امیدوار
است و درِ دیگران را مى کوبد در حالى که کلید درها در دست من بوده و درها
هم بسته است ، و درب من براى کسى که مرا بخواند باز است . کیست که در
حوادث ناگوار به من امید بسته و من امید او را براى بر طرف شدن ناگواریش
قطع کرده باشم ! کیست که براى کار مورد علاقه اش به من امیدوار شده و من
امید او را از خود قطع نموده باشم ! تمام آرزوهاى بندگان نزد من محفوظ است
. ولى آنها به حفظ من راضى نشدند، آسمانهاى خود را پر از کسانى نمودم که
از تسبیح من خسته نمى شوند و به آنان دستور دادم درها را بین من و بندگانم
نبندید ولى بندگانم به سخن من اعتماد نکردند.
آیا نمى داند اگر حادثه
اى از حوادث ناگوار من به او برسد کسى جز من نمى تواند آن را بر طرف کند!
آیا من که قبل از در خواست عطا مى کنم ، فکر مى کند اگر از من درخواست شود
خواسته او را نمى دهم ! آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل مى داند! آیا
جود و کرم ، مال من نیست ! آیا عفو و رحمت بدست من نیست ! آیا محل آرزوها
نیستم ! چه کسى غیر من آرزوها را قطع مى کند! آیا امیدواران نمى ترسند که
به غیر من امیدوار مى شوند!
اگر اهل آسمانها و زمینهایم همگى آرزو کنند
و به هر کدام از آنان باندازه تمام آنچه همگى آرزو کرده اند، بدهم به
اندازه جز ذره اى از داراییم کم نمى شود. و چگونه مالى که من سرپرست اویم
کم مى شود!
چه بیچاره اند کسانى که از رحمتم مایوس هستند، چه بدبختند کسانى که از دستوراتم سرپیچى کرده و من را در نظر ندارند.)).
و در حدیث قدسى آمده است : ((من نزد گمان بنده مؤ منم هستم . پس نباید جز خیر به من گمان داشته باشد.))
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((در حالى به درگاه خداوند دعا کنید که یقین به اجابت او دارید.))
از امام صادق روایت شده که فرمودند: ((وقتى که دعا کردى ، گمان کن که حاجت تو دم در است .)) و در روایت دیگرى چنین آمده است : ((دلت را متوجه کن و گمان کن حاجت تو دم در است .))
نیز روایت شده است : ((فرعون
در حال غرق شدن از موسى کمک خواست ولى او را یارى نکرد، خداوند به موسى
وحى کرد علت این که فرعون را یارى نکردى ، این بود که تو او را نیافریده
اى و اگر از من یارى مى خواست یاریش مى نمودم )) داستان قارون و سرزنش خداوند، حضرت موسى را، بخاطر یارى نکردن او نیز معروف است .
خوش گمانى به خدا و تفاوت آن با بى مبالاتى در دینبرادرم
! روایات مى گوید: کسى به خدا خوش گمان نبوده ، مگر این که خداوند با همان
گمان ، با او رفتار کرده است . ولى خیلى ها فریب خورده و بى مبالاتى در
دین را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفته اند. و اگر شیطان براى انسان
چنین وانمود کند که گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست باید از او
دلیل خواسته و بگوید: اگر واقعا چنین است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان
نیستم - رزقى که خداوند آن را تضمین نموده و با سوگند بر آن تاکید کرده
است . و اگر به عنایت و لطف و کرم او خوش گمانى ، این صفات ، فقط مربوط به
امور اخروى نیست و اگر در امور دنیایت نیز به کرم او معتقد هستى چرا وقتى
اسباب رزق را از دست مى دهى مضطرب شده و به کرم او تکیه نمى کنى ؟ و چرا
بخاطر حاجتهاى دنیوى این همه غصه خورده و اندوهگین مى شوى ؟ و اگر پدر
پولدار و با محبتى که روزى تو را تضمین کرده بود، داشتى ، به سخن او
اعتماد و ضمانت او را قبول نمى کردى ؟ آیا عنایت خدا را کمتر از لطف پدرت
مى دانى ؟ یا مى ترسى ناتوان باشد! یا احتمال مى دهى از تو دریغ کند! یا
باور ندارى که او ارحم الراحمین ، تواناترین قدرتمندان و بخشنده ترین
بخشندگان است .
روایت شده است : ((هنگامى
که خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مى ماند که گناهان او بیش از
کارهاى نیکش مى باشد، فرشتگان او را به طرف آتش مى برند ولى او سرش را بر
مى گرداند. خداوند دستور مى دهد که او را برگردانید، آنگاه به او مى گوید:
چرا سرت را برگرداندى - در حالى که خداوند خود مى داند.- مى گوید:
پروردگارا! چنین گمانى به تو نداشتم ، خداوند متعال مى فرماید: فرشتگانم !
قسم به عزت و جلالم او یک روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مى
کند خوش گمان بودم ، او را به بهشت ببرید.
(6)پرهیز از گناه بویژه ستم مالى و آبرویى به مردم . در حدیث قدسى آمده است : ((دعا از تو، اجابت از من ، زیرا دعائى از من پوشیده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه .))
نیز از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، باید کسب و خوراکش را حلال نماید.))
از جمله نصیحتهایى که خداوند به حضرت عیسى (على نبینا و آله و علیه السلام ) نمود، این بود: ((به
ستمگران بنى اسرائیل بگو: در حالى که مال حرام زیر پایتان و بتها در خانه
هایتان است به درگاه من دعا نکنید. زیرا سوگند یاد کرده ام که دعاى هر کسى
را که مرا بخواند اجابت نمایم . و اجابت اینان تا موقعى که پراکنده گردند
جز لعنت چیزى نیست .))
از پیامبر روایت شده است که : ((خداوند
به من وحى کرد: برادر منذرین ! برادر رسولان ! قوم خود را بر حذر بدار از
این که وارد یکى از خانه هاى من شوند در حالى که مظلمه اى از یکى از
بندگان نزد آنان باشد. زیرا تا زمانى که ایستاده و مشغول نماز هستند، آنان
را لعنت مى کنم مگر این که مظلمه را رد کنند. که در این صورت گوش آنان
هستم که با آن مى شنوند، چشم آنان هستم که با آن مى بینند، و از اولیا و
برگزیدگانم خواهند بود و بهمراه پیامبران و راستگویان و شهیدان در بهشت
همسایه من مى باشند.))
درباره ردّ دعاى یکى از بنى اسرائیل روایت شده است : ((با زبانى که ناسزا مى گفت و دل ستمکار و ناپاک و نیتى غیر صادقانه دعا مى کرد.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((کسى که بدون عمل دعا مى کند، مانند کسى است که بدون چله کمان ، تیراندازى مى کند.))
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند
دعاى کسى را که بدون حضور قلب دعا مى کند، مستجاب نمى کند، بنابراین هنگام
دعا دلت را متوجه کن ، آنگاه یقین به اجابت داشته باش .))
و از او (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند دعایى را که از قلبى سخت برخاسته باشد، اجابت نمى کند.))
و روایت شده است : ((دعاى
چهار نفر مستجاب نمى گردد. مردى که در خانه اش بنشیند و بگوید: خدا به من
روزى بده ، و مردى که زنش را نفرین کند، و مردى که خداوند مالى به او بدهد
ولى آن را از بین ببرد، و مردى که به مرد دیگرى قرض بدهد و شاهد نگیرد،
آنگاه او، آن را انکار کند.)) و در بعضى از روایات نفرین بر همسایه و درخواست حرام و قطع رحم نیز به موارد فوق اضافه شده است .
و از امیرالمومنین (علیه السلام ) روایت شده است : ((اى صاحب دعا! چیزى را که غیر ممکن بوده و حلال نیست ، در خواست مکن .))
(7)گریستن . روایت شده است : ((بین بهشت و جهنم ، گردنه اى است که کسى از آن عبور نمى کند، مگر کسانى که از ترس خدا، خیلى گریه کرده باشند.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز روایت شده است که خداوند به من فرمود:((قسم به عزت و جلالم . عبادت کنندگان اصلا ارزش گریه را نزد من نمى دانند من براى آنان قصرى در ((رفیق اعلى )) بنا مى کنم که کسى با آنان در آن شریک نیست .))
نیز روایت شده است : ((روز
قیامت ، تمام چشمها گریان است ، مگر چشمى که از ترس خدا گریه کرده باشد. و
هر چشمى که از ترس خدا پر اشک شده باشد، خداوند بقیه بدنش را بر آتش حرام
مى کند. و اگر این اشک روى صورتش بریزد، هیچگاه به این صورت ندارى و خوارى
نمى رسد. هر چیزى پیمانه یا وزنى دارد مگر قطره اشکى . زیرا خداوند با کمى
از آن دریایى از آتش را خاموش مى نماید. و اگر بنده اى در میان امتى گریه
کند خداوند به این امت بخاطر گریه او رحم مى کند.))
(8)سپاس و ستایش خداوند. راوى مى گوید: از امیرالمومنین سؤ ال کردم چگونه تمجید کنم ؟ فرمود: مى گویى : و یا من اءقرب الى من حبل الورید! یا من یحول بین المرء و قلبه ! یا من هو بالمنظر الاعلى و بالافق المبین ! اى
کسى که از رگ گردن به من نزدیکترى ! اى کسى که بین شخص و دلش حایل مى شوى
! اى که در چشم اندازى بالاتر از هر چیز و در افق آشکارى هستى !)) در بعضى از روایات عبارت دیگرى نقل شده است .
(9)ذکر نامهاى خدا که مناسب دعایش مى باشد، و نیز گفتن نعمت هاى خداوند و شکر آن ، بیان گناهان و آمرزش خواستن براى آنها.
(10)درنگ
و عجله نکردن و اصرار و پافشارى در دعا. زیرا که خداوند درخواست کننده
لجوج را دوست دارد. و حداقل پافشارى این است که دعاى خود را سه بار تکرار
کرده و خواسته خود را سه بار بگوید.
(11)پنهان دعا کردن . زیرا هم فرمان خداوند ((در پنهان دعا کنید)) را اجابت کرده و هم از آفت ریا دور مى ماند. و روایت شده است : ((دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشکار است .))
(12)شریک ساختن دیگران در دعا. چنانچه روایت شده است .
(13)با دیگران دعا کردن . دعا در جمع نیز باعث اجابت است .
بهترین
جمعیت براى دعا چهل نفر است و بجاى آن چهار نفر هم مى توانند هر کدام ده
بار دعا کنند. و اگر نتواست در جمع دعا کند، خود نیز مى تواند چهل بار دعا
کند.
(14)تضرع در دعا بهمراه قلب خاضع و بدن متواضع و چاپلوسى . خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام ) وحى نمود: ((عیسى
! مانند غریق غمزده اى که یاورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم
خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش . و بدان من با چاپلوسى کردن تو
خوشحال مى شوم . با زنده دلى و نشاط این عمل را انجام بده و صداى غمناک
خود را به من برسان .))
و به موسى وحى کرد: ((موسى
! هنگامى که مرا مى خوانى ترسان باش ؛ صورت خود را خاک آلوده کن و با
اعضاى مهم بدنت برایم سجده کن . و با ایستادن در مقابل من به اطاعت من
مشغول شو. و با ترسى که از قلبى ترسان برخاسته است ، با من مناجات کن ...
قلبت را با ترس از من بمیران . زنده دل و کهنه لباس باش . در میان زمینیان
ناشناس و در آسمان معروف ، همنشین خانه و چراغ شب باش . مانند صابرین از
من اطاعت کن . و از زیادى گناهان فریاد بزن ؛ مانند فریاد کسى که از دشمن
فرار مى کند و در این امور از من کمک بخواه که من کمک و یاور خوبى هستم .
(15)صلوات
فرستادن بر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و آل او (علیهم السلام )
نیز در اول و آخر دعا باعث اجابت است . محمد بن مسلم از یکى از دو امام
(علیهما السلام ) روایت کرده است : ((در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست .))
هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده است : ((تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود، دعا پشت حجاب خواهد ماند.))
نیز از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((کسى
که به درگاه خدا حاجتى دارد، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده
، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمد و آل محمد به
پایان برساند، چون خداى متعال کریمتر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را
پذیرفته و وسط آن را رها کند؛ زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل
محمد نمى شود.
صلوات بسیار مهم و از ارکان ولایت است .
همانگونه که خداوند ایمان کسى را بدون اقرار به آنان و بدون ولایت آنان
(صلوات الله علیهم ) قبول نمى کند، دعا و صلوات نیز چنین است .
صلوات
نیز مانند سایر اعمال شکل و روحى دارد. روح آن این است که مقام آنان را
نزد خدا فهمیده و بفهمیم که آنها وسیله ها و شفیعهایى نزد خدا بوده و
خداوند کسى را بدون توسل به آنان نمى پذیرد. و نیز آنان اولى به انسان از
خود او مى باشند و پایه این مطلب اندک شناخت واقعى است که باعث عمل به
اولویت آنان مى باشد. و آنگاه که این شناخت واقعى تحقق یافت ، و بنده با
این شناخت یک بار صلوات فرستاد، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) ده
بار یا بیشتر و بى نهایت بر او صلوات مى فرستد؛ و اگر این صلوات در دعا
باشد، دعا مستجاب مى گردد.
(16) پاکدلى و روى آوردن با
تمام وجود به خداوند. امر دیگرى که باعث اجابت است توجه کردن بنده به
مولاى بخشنده ، مهربان و رحیم با قلب ، باطن و روح خود مى باشد. نیز باید
دل خود را از غیر خدا بخصوص افکار پستى که باعث نجاست دل و کثیف شدن روح
مى باشد - مانند افکار حرام ، مکروه و جایز بخصوص غم و غصه دنیا و ترس از
ناگواریها و بدگمانى به خداوند متعال و بى اعتمادى به وعده هاى او - پاک
نمود. زیرا این امور باعث هلاکت دل مؤ من و حتى رو گرداندن خداوند متعال
از او مى شود- ((این گمانى که به خدا داشتید، شما را هلاک کرد.)) - و از ضعف ایمان سرچشمه گرفته و نوعى بى ادبى به خدا و اطاعت از شیطان مى باشد. ((شیطان با وعده دادن فقر شما را بکارهاى زشت و بخل وا مى دارد.))
(17) دعا قبل از بلا. چنین دعایى خیلى مؤ ثرتر از دعایى است که پس از رسیدن بلا و سختى صورت مى گیرد.
(18)
شریک نمودن دیگران در دعا و قبل از خود براى آنان دعا کردن . امر دیگرى که
در دعا مؤ ثر است ، این است که دیگران را در دعاى خود شریک نماید. ولى
بهتر است قبل از خود براى آنان دعا کند.
دوستى براى خداو
باید توجه داشت که منشاء این کار ولایت و محبت باشد نه تحمل این عمل بر
خود بخاطر سرعت اجابت که در این صورت فایده چندانى ندارد. آنچه مهم است
دوست داشتن براى خداست . و در قرآن و احادیث تاکید زیادى روى آن شده است .
در روایات معتبر مى خوانیم : ((آیا ایمان چیزى جز دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خدا است ؟))، ((مطمئن ترین دستگیره هاى ایمان دوست داشتن براى خداست .))، ((خداوند متعال بین دو دوست که مصافحه کنند وارد شده و با کسى که رفیقش را بیشتر دوست دارد، مصافحه مى کند.)) و ((هنگامى
که مؤ من در نهان ، براى برادر مؤ منش دعا مى کند، فرشته اى او را از
آسمان ندا مى دهد: و صد هزار برابر آنچه براى برادر مؤ منت خواستى ، به تو
عطا شد. فرشته دومى بیش از این مقدار ندا مى دهد. و همینطور هر کدامشان صد
هزار برابر زیاد مى کنند، تا این که فرشته هفتم ندا مى دهد: هفتصد هزار
برابر براى تو مى باشد. سپس خداى متعال ندا مى دهد: من بى نیازى هستم که
فقیر نمى شوم . بنده خدا! یک میلیون برابر آنچه خواستى به تو عطا شد.
حیف است در این مختصر روایت ((حسن بن یقطین )) را
نیاورم . گرچه این روایت معروف است ولى بخاطر علاقه به عمل این عمل کننده
با ولایت ، دوستدار، مجاهد و یاور، آن را در اینجا مى آوریم : ((امام صادق (علیه السلام ) نامه اى به حاکم اهواز درباره((حسن بن یقطین )) بدین مضمون نوشت :
بسم
الله الرحمن الرحیم . خداوند در عرش خود، سایه اى دارد که در آن سایه کسى
قرار نمى گیرد؛ مگر کسى که اندوهى را از برادرش بر طرف نموده ، یا به او
کمک کند، یا به او خوبى کند، گر چه با نصف دانه خرمایى باشد. و این برادر
تو است . والسلام . مى گوید: هنگامى که به شهرم باز گشتم به در منزل او
رفته ، اجازه خواستم او را ببینم و گفتم : من فرستاده امام صادق (علیه
السلام ) هستم . پس از اطلاع ناگهان پا برهنه خارج شد، به من سلام کرد و
مابین چشمانم را بوسید؛ سپس گفت : تو، آقاى من ! فرستاده مولایم صادق
(علیه السلام ) هستى ؟ گفتم : بله گفت : اگر راست بگویى مرا از جهنم آزاد
کرده اى . دستم را گرفته ، به اطاقى برد، مرا در جایگاه خود نشانده و در
مقابلم نشست . آنگاه پرسید حال مولایم چگونه بود؟ گفتم : خوب . گفت : تو
را به خدا؟ گفتم : به خدا - و تا سه بار سخن خود را تکرار کرد. سپس نامه
را به او دادم ، آن را خواند و بر روى چشمانش گذاشت . سپس گفت : امر
بفرما، برادر! گفتم : در نامه ات هزار درهم مالیات از من خواسته اند که با
دادن این مبلغ هستیم از بین مى رود. او از آن مالیات صرف نظر کرد. سپس
صندوقهاى اموالش را خواست . نصف اموالش را خود برداشت و نصف دیگرش را به
من داد. سپس چهارپایانش را خواست . یک چهارپا را براى خود بر مى داشت و
یکى را به من مى داد. سپس غلامهایش را خواست . یکى را به من مى داد یکى را
خود بر مى داشت . سپس لباسهایش را خواست . یک لباس را براى خود برمى داشت
و یک لباس را به من مى داد. و بدین ترتیب نیمى از تمام اموال و املاک خود
را به من داد. و مرتب مى گفت : آیا تو را خوشحال کردم ؟ و من مى گفتم :
بله ، به خدا قسم و بیشتر از خوشحالى به من دادى . هنگامى که موسم حج فرا
رسید به حج رفته و براى او دعا نمودم . و از راهى رفتم که بتوانم مولایم
امام صادق (علیه السلام ) را زیارت نمایم . وقتى خدمت او رسیدم ، خوشحالى
را در سیماى او مشاهده نمودم . فرمود: از فلانى چه خبر؟ آنچه اتفاق افتاده
بود را براى او نقل کردم . او نیز با شنیدن سخنان من خوشحال مى شد و
سیمایش مى درخشید. گفتم : آقایم ! از رفتار او با من خوشحال شدید؟ فرمود:
بله ، بخدا قسم مرا خوشحال کرد و حتما پدرانم را نیز خوشحال کرد. و بخدا
قسم قطعا امیرالمومنین (علیه السلام ) را خوشحال کرد؛ و بى تردید رسول خدا
را خوشحال کرد. و بخدا قسم ، حتما، خدا را در عرش خود خوشحال کرد.
و در روایت است : ((کسى که بدنبال خواسته برادرش براه افتد و با تمام توان بدنبال خواسته اش نباشد، حتما به خدا و رسولش و مؤ منین خیانت کرده است .)) و ((کسى
که یک خواسته برادر مؤ منش را برآورد، مانند کسى خواهد بود که نُه هزار
سال خدا را عبادت کرده باشد بگونه اى که روزهایش را روزه و شبهایش به
عبادت ایستاده باشد.
حسین بن ابى العلاء مى گوید: ((ما
بیست نفر و اندى بودیم که بطرف مکه حرکت کردیم هر جا که براى استراحت توقف
مى کردیم گوسفندى را ذبح مى کردم . وقتى به خدمت امام صادق (علیه السلام )
رسیدم فرمود: افسوس ، حسین ! آیا مؤ منین را خوار مى کنى ! گفتم : پناه مى
برم به خدا از این . فرمود: شنیده ام در هر منزلى گوسفندى براى آنان ذبح
مى کرده اى . گفتم : مولاى من ! این کار را فقط براى رضاى خداى متعال
انجام مى دادم . فرمود: آیا نمى دیدى که عده اى از آنان هم مى خواستند این
کار را انجام بدهند ولى نمى توانستند و احساس حقارت مى کردند. گفتم :
فرزند رسول خدا (درود خدا بر تو)! از خدا آمرزش خواسته و این عمل را تکرار
نمى کنم .))
این مقدار روایت براى اشاره بود والا در این مورد روایات بقدرى زیاد است که کتابها را پر و انسان را به شگفتى وا مى دارد.
(19) بلند کردن کف دستها هنگام دعا. ((رسول
خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) هنگام دعا و گریه و زارى و تضرع به
درگاه خدا دستهاى خود را طورى بلند مى نمود که فقیر براى در خواست غذا
دستهاى خود را بلند مى کند.))
از
امام صادق (علیه السلام ) درباره دعا و بلند کردن دستها سؤ ال شد؛ حضرت
فرمودند: پنج نوع است : اما تعوذ این است که کف دستهایت را رو به قبله
قرار مى دهى . هنگام دعا براى رزق ، کف دستهایت را بطرف آسمان قرار داده و
دستهایت را بالا مى برى و اما در تبنّل با انگشت سبابه ات اشاره مى کنى .
و اما ابتهال این است که دستهایت را باندازه اى که از سرت بالاتر بیاید
بلند مى نمایى . و اما تضرع این است که انگشت سبابه ات را نزدیک صورتت
حرکت دهى و این دعاى ترس است .
و از او (علیه السلام ) روایت شده است : در ((رغبت )) دستانت را طورى باز کن که کف دست پیدا باشد و در ((رهبت )) بگونه اى که پشت دست پیدا باشد؛ در ((تضرع )) انگشت سبابه خود را به طرف چپ و راست حرکت داده و در ((تبتل )) انگشت سبابه چپ را بآهستگى بطرف بالا و پایین حرکت بده و در ((ابتهال )) دستها و ساعدهایت را بطرف راست چپ به حرکت در آورد؛ ((تبتل )) اینگونه است و انگشت خود را بطرف بالا و پایین حرکت داد؛ و ((ابتهال )) نیز اینگونه است و دستان خود را باز و در برابر صورت خود قرار داد. و فرمود: تا زمانى که اشک جارى نشده ((ابتهال )) نکن .
در روایتى آمده است : ((استکانت )) در دعا این است که دستهایش را روى شانه هایش بگذارد.
دعا در حال سجدهآنچه
گفتیم در مورد دعا در حال نشسته یا ایستاده بود؛ و ممکن است حالت سجده در
بعضى موارد بهتر باشد؛ چنانچه مخصوصا در بعضى از دعاها وارد شده است . و
نیز آمده است : ((نزدیکترین حالات بنده به خداوند متعال در سجده است ؛ و این حال برترین حالات و بالاترین مقامات است . و آن مقام فناى در خداست .))
در ((مصباح الشریعه )) آمده است : ((کسى که بخوبى در سجده به خدا نزدیک شود، هیچگاه از خدا دور نخواهد شد.)) و
هدف خداوند از سجده نزدیک شدن به او با دل و روح و باطن است . بهمین جهت
کسى که به او نزدیک شود از غیر او دور خواهد شد. همانگونه که سجده در ظاهر
جز با فراموش نمودن تمام چیزها و چشم فروبستن از هر چه که چشم مى بیند،
تحقق پیدا نمى کند، خداوند مى خواهد در باطن نیز چنین باشد. بنابر این کسى
که در نماز دلش در هواى چیزى غیر از خداست ، به همان چیز نزدیک بوده و از
آنچه خدا مى خواهد، دور است .))
در
روایات فضایل این ماه ، سفارش پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به طول
دادن سجده آمد. و این مطلب مهمى بوده و نزدیکترین شکلهاى بندگى است .
بهمین جهت هر رکعتى دو سجده دارد و در غیر رکعت یک سجده وارد شده است .
امامان ما (علیه السلام ) و شیعیان خاص آنان به طولانى نمودن سجده بسیار
اهمیت داده و در بعضى از سجده هاى امام سجاد (علیه السلام ) ذکر لا اله
الا الله حقا حقا... را هزار بار از او مى شنیدند. سجده امام کاظم (علیه
السلام ) از اول تا ظهر طول مى کشید و از((ابن ابى عمیر)) و ((جمیل )) و ((خربوذ)) سجده هایى نظیر آن نقل شده است .
یک عمل مجرب که در حال سالک مؤ ثر استدر
زمان تحصیل در نجف اشرف استاد بزرگى داشتم که مرجع تربیتى طلاب با تقواى
زمان خود بود، از او درباره اعمال بدنیى که در حال سالک الى الله مؤ ثر
است و آنرا تجربه کرده است ، پرسیدم . او در پاسخ دو مطلب را بیان کرد:
یکى این بود که در هر شب و روز یک سجده طولانى نموده و در سجده بگوید: لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین هیچ
خدایى جز تو نیست . تو منزهى . همانا من از ظالمین بودم . و منظور او از
این ذکر این باشد که روح من در زندان طبیعت زندانى ، و با غل و زنجیرهاى
اخلاق رذیله ، بسته شده است . و من با کردارم خود را با این غل و زنجیرها
بسته و در زندان محبوس نموده ام . و پروردگار خود را از این که با ستم ،
این عمل را نسبت به من انجام داده باشد، منزه مى دانم . و من بودم که به
خود ستم کردم و خودم را در این مهلکه ها انداختم .
به اطرافیان خود
سفارش مى کرد که این سجده را انجام دهند. و هرکسى که به آن عمل مى کرد،
تاءثیر آن را در حالات خود مى دید؛ بخصوص کسانى که سجده شان طولانیتر
بود بعضى از آنها هزار بار این ذکر را مى گفتند و بعضى کمتر و بعضى بیشتر؛
حتى شنیدم که بعضى از آنها سه هزار بار مى گفته اند.
20 - در دست داشتن
انگشترى عقیق یا فیروزه . خداوند متعال مى فرماید: خجالت مى کشم دست بنده
اى را که انگشتر فیروزه در آن است رد کرده و حاجتش را بر نیاورم . از امام
صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((هیچ کف دستى به سوى خداى متعال بلند نشده است که نزد او محبوبتر باشد از کفى که انگشتر عقیق در آن است .))
بسیار
کم اتفاق مى افتد که انسان از گناهان دائمى پاک باشد، بنابراین سزاوار است
طاعتهایى را انتخاب کند که براى پوشاندن آن گناهان مناسب باشد. و انگشتر
بدست کردن یکى از آن طاعتهاست . گرچه اینجا، جاى بیان این مطلب نبود ولى
به مناسبت آن را ذکر نمودیم .
21 - صدقه دادن . همانگونه که روایت شده است صدقه دادن قبل از دعا باعث اجابت آن مى گردد. و نیز روایت شده است : ((رزق را با صدقه دادن فرود آورید.))
22 - اوقات خاص . و نیز سزاوار است اوقات مخصوصى را براى دعا و حاجات خود انتخاب کند. اوقات فراوانى از قبیل :
الف - شب و روز جمعه . از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند
متعال در هر شب جمعه از اول شب تا آخر آن ، از بالاى عرش خود ندا مى دهد:
و بنده مؤ منى نیست که قبل از طلوع فجر از گناهان خود توبه کند، تا توبه
او را قبول کنم آیا بنده مؤ منى نیست که ...- و امام (علیه السلام ) به
همین ترتیب چند حاجت را بیان نمود تا آنجا که فرمود: تا طلوع فجر به این
ندا ادامه مى دهد.
و روایت شده است : ((خداوند برآورده نمودن حاجت بنده مؤ من را تا روز جمعه به تاءخیر مى اندازد.))
از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است : ((روز
جمعه سرور و بزرگترین روزها نزد خداست ، و از روز فطر و روز قربان نیز
بزرگتر است . در این دو روز وقتى هست که کسى در آن چیزى از خداى متعال نمى
خواهد، مگر این که آن را به او عنایت مى فرماید؛ الا این که حرامى را
بخواهد... ولى در روز جمعه دو وقت است یکى مابین فراغت خطیب از خطبه و
منظم شدن صفوف مردم ، و دیگرى پایان روز.)) و در روایت دیگر آمده است : ((زمانى که نیمه خورشید پنهان شود.))
ب - وقت مخصوص دیگر، بین ظهر و عصر روز چهارشنبه است براى نفرین کردن کفار.
ج - وقت نماز عشاء. روایت شده است : ((این وقت به هیچیک از امتهاى گذشته عطا نشده است .))
د - یک ششم اول ، از نیمه دوم شب . ((عمر بن اُذینه )) از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که آن حضرت (علیه السلام ) فرمودند: ((همانا
در شب ساعتى است که بنده مؤ منى در آن نماز نخوانده و دعا نمى کند، مگر
این که دعاى او مستجاب مى شود. مى گوید: گفتم : خدا یاریت کند، این چه
ساعتى از شب است ؟ فرمود: هنگامى که نیمى از شب گذشته ، و یک ششم اول نیمه
شب فرا رسید.)) و از امیرالمؤ منین
(علیه السلام ) روایت شده است که فرمودند: حضرت داود در این ساعت آماده
جنگ شد. و فرمود: کسى که در این ساعت دعا کند دعایش پذیرفته مى شود مگر
فلانى .
ه- آخر شب تا طلوع فجر. گفته اند مراد از آخر شب ، یک سوم آخر
شب است . روایت شده است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم )
فرمودند: ((وقتى آخر شب فرا رسید،
خداى متعال مى فرماید: دعا کننده اى هست تا او را اجابت کنم ؟ کسى خواسته
اى دارد تا خواسته اش را بدهم ؟ کسى آمرزش مى خواهد تا او را بیامرزم ؟
توبه کننده اى هست تا توبه او را قبول کنم ؟ در روایت دیگر است : ((اگر تا طلوع فجر بخوابد شیطان در گوشهایش ادرار مى کند. پس پند گیرید، عاقلان !))
سید بزرگ ((ابن طاووس (قدس سره )))
- همان کسى که استادم (قدس سره ) مى گفت : غیر از معصومین (علیهم السلام )
کسى در علم مراقبت مانند او نیامده است - در اینجا جوابى تهیه دیده است تا
مراقبین در جواب این منادى بگویند و تا جایى که مى دانیم اولین کسى است که
این عمل را انجام و این سنت را رواج داد؛ همانگونه که روز بلوغ خود را جشن
گرفت . عقیده داشت خداوند متعال در این روز لباس باارزش تکلیف را به او
پوشانیده و شرافتى نصیب او نموده است . به همین جهت نیز این روز را روز
بزرگى مى دانست و این عمل نیز مراقبت ارزشمند و بزرگى است که در هیچکدام
از علماى مجاهد ما سابقه ندارد. جوابى که براى این منادى تهیه نموده است
در کتاب ((عدة الداعى )) آمده است .
و - بین طلوعین . و گمان مى کنم این وقت مخصوص به دعاى رزق باشد.
ز
- سه شب قدر در ماه رمضان که برترین آن شب بیست و سوم است و شبهاى احیاء
که عبارتند از شب اول رجب و شب نیمه شعبان ، و شب عید فطر و قربان و روز
عرفه و روز فطر و قربان .
ح - هنگام وزیدن بادها و باریدن باران ، از
بین رفتن سایه ها و ریختن اولین قطره خون مقتول مؤ من . زیرا درهاى آسمان
در چنین اوقاتى باز است .
ط - هنگام اذان ظهر و از طلوع فجر تا طلوع خورشید. در روایت آمده است : ((هنگام
اذان ظهر، درهاى آسمان و بهشت باز شده و حوائج بزرگ روا مى گردد. گفتم به
چه مقدار؟ فرمود: به مقدارى که مرد بتواند، سر فرصت ، چهار رکعت نماز
بخواند و نیز از طلوع فجر تا طلوع خورشید.
ى - بعد از نمازهاى واجب . از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) روایت شده است که : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((کسى که نماز واجبى بجا آورد، در پى آن دعاى مستجابى خواهد داشت .))
ابن فحام مى گوید: امیرالمومنین (علیه السلام ) را در خواب دیدم و از او درباره این روایت پرسیدم . حضرت فرمودند: ((این روایت صحیح است . هنگامى که نماز واجب را بجا آوردى ، در سجده بگو: اللهم انى اسئلک بحق من رواه بحق من روى عنه صل على جماعتهم و افعل بى کذا و کذا؛ خدایا
از تو مى خواهم بحق کسى که این حدیث را روایت کرده و بحق کسى که از او
روایت شده ، بر تمامى آنان صلوات فرستاده و برایم چنین و چنان کنى .))
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است : ((خداوند متعال نمازها را در عزیزترین اوقات نزد خود بر شما واجب نموده است . بنابراین حوائج خود را پس از نمازهایتان درخواست نمایید.))
این روایت دلالت بر این مى کند که محبوبترین اوقات به اجابت نزدیکتر است .
ک - بعد از نماز وتر و بعد از نماز فجر و بعد از نماز ظهر و بعد از نماز مغرب . روایت شده است : ((بعد از نماز مغرب سجده مى کند و در سجده دعا مى کند.)) و روایت شده است : ((بعد از نماز وتر سجده کرده و براى چهل مؤ من دعا مى کند.))
و دعا در بیشتر اعمال مستحبى در روزها و شبهاى شریف وارد شده است ؛ بخصوص نمازهاى مستحب .
(23) مکانهاى خاص . انتخاب مکانهاى شریف نیز، به اجابت نزدیکتر است ، مانند ((راءس الحسین (علیه السلام )))
و مکانى که زیر گنبد آن قرار دارد، چنانچه روایت شده است که دعا در آن
مستجاب مى گردد. و نیز سایر زمانها یا مکانهاى شریف . زیرا گرچه روایت
مخصوصى در مورد آنها نداریم ولى قطعا دعا در آنها به اجابت نزدیکتر است .
از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است که فرمودند: ((کسى
در این کوهها نایستاده است - در حالى که به مواقف شریف مکه و نواحى آن
اشاره مى نمودند - مگر این که دعاى او مستجاب شده است . ولى دعاى مؤ من در
آخرتش ، مستجاب مى گردد، و دعاى کافر در دنیایش . اختصاص عرفات به دعا و
روز عرفه نیز معروف است .
(24)حالات عالى مانند رقت قلب .
(25)طهارت ، نماز و روزه .
همین مقدار براى اشاره به شرایط دعا که هدف ما بود، کافى است .
شرایط باطنى دعاآنچه
از تمام شرایط گذشته براى سالک مهمتر است ، بدست آوردن تمام شرایط باطنى
است ، که باید در این جهت با تمام توان تلاش کند. شرایط باطنى عبارت است
از این که ایمان داشته باشد، ضررسان و سودبخش فقط خداست . و این که خدا
عنایت داشته و خداوند بهتر و باقیتر است . و این که هیچ خیرى نیست ، مگر
با ولایت خدا و نزدیک شدن و دیدار با او، و هدف خود را هم منحصر در همین
یا در آنچه که بازگشتش به آن است ، تا جایى که این مؤ من هیچ لذتى از
نعمتهاى خدا نبرد، مگر از این جهت که این نعمت از خداست . و حتى در نعمتها
چیزى نبیند جز این که نعمتها از جانب خداوند است ؛ تا جایى که نفس ، عقل و
روح او از دنیا بریده و مشغول حمد و ثناى او شوند.
ادامه این حال بسیار گرانبهاست که بجز عده معدودى از اهل معرفت قادر نیستند این حال را حفظ نمایند. و اکثر ((اصحاب یمین )) به
اسباب توجه مى کنند، ولى براى آنان نیز بهتر است که مسبب الاسباب را مهمتر
دانسته و غیر او را نخواهند مگر همراه با او، و نیز دعاى آنان بر این دنیا
باید به ضمیمه دعاى قرب ، خوشنودى و دیدار با خدا باشد. و اگر درجه او از
این هم کمتر است ، حداقل آمرزش و بهشت را ضمیمه نماید. تا با این آیه
موافق باشد: ((کسانى که مى گویند: و خداى ما! در دنیا به ما نیکیى عنایت فرموده و در آخرت نیکیى .)) و
اگر نتوانست در بعضى از دعاهایش این مطلب را رعایت کند، باید در بیشتر
آنها و مهمترینشان ، خدا را بر غیر او، و آخرت را بر دنیایش مقدم کند.
تحصیل حالت رقت ، خضوع ، اظهار ذلت ، خوش زبانى و...بعد
از تحصیل این مطلب آنچه مهم است ، بدست آوردن حالت رقت ، گریه ، خضوع و
خشوع است . و نیز اظهار ذلت با نشستن روى خاک ، برداشتن کلاه و عمامه و
مانند آن از روى سر، غلتیدن در خاک ، سجده کردن و گذاردن صورت بر خاک ،
بستن دستان به گردن ، خوش زبانى با خداوند در دعا و بر زبان آوردن صفاتى
از خداوند که موجب اجابت است و ائمه ما (علیهم السلام ) در دعاهاى خود به
ما یاد داده اند.
سایر مراقبتهاى ماه رمضان(1)ابتدا پاک کردن دل با توبه صادقانه .
(2)پاکیزه
نمودن مال با دادن خمس تا غذا، لباس ، مکان و هر چیزى که روزه دار در آن
دخل و تصرف مى کند پاک شود. همانگونه که در روایات آمده خداوند براى تطهیر
مال دادن خمس را کافى دانسته است . بنابر این بهتر است خمس خود را در اول
ماه حساب کرده و آن را بپردازد تا غذا و همه دخل و تصرفات او از حلال باشد.
(3) تلاش براى شروع خوب سال . روایات زیادى داریم که : ((ماه رمضان اول سال است و این که اگر این ماه سالم شد تمام سال بسلامت خواهد ماند.)) انسان
بیدار تاءثیر کارهاى خود را در حالات و خواسته هایش دیده و بجهت این که
ماه رمضان اول سال بوده و خیر و شر در آن مقدر مى شود، مى داند که عمل او
در این ماه تاءثیر بزرگى در تمام جوانب زندگیش دارد؛ بخصوص در رزق و اجل
او، و توفیق انجام خیرات و عبادات . و همینطور تاءثیر اول این ماه را نسبت
به بقیه این ماه مى داند. بهمین جهت مراقبین اهمیت زیادى به اعمالى که در
این روز وارد شده ، مى دادند. بخصوص دعایى طولانى که مختص به این روز است
. این دعا در ((اقبال )) از ((تلّعکبرى )) با
مستند کردن آن به امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است . دعایى است بزرگ
، شامل تمام مطالب دین ، دنیا و آخرت . ولى آنچه مهم است کوشش در بدست
آوردن شرایط دعا و اداى حق این دعاست . و به جان خود قسم کسى حق این دعا
را نمى فهمد، مگر این که تلاش و اهمیت او براى تکمیل شرایط و اخلاص در
آن ، بیشتر شده ، و مقدار محبت کسى که این دعا و امثال آن را به ما یاد
داده ، مى فهمد؛ و قدر نعمت الهى معصومین (علیهم السلام ) را خواهد دانست
. زیرا اگر آموزش آنان نبود، از کجا ادب سخن گفتن با خداى متعال را،
آنگونه که شایسته است یاد مى گرفتیم . و چطور مى فهمیدیم که چگونه با خدا
سخن گفته و با او مناجات نماییم ، از او خواسته و شکر او را بجا آوریم ،
که او راضى باشد. و از کجا مقدار ناتوانى و تقصیر خود را در رعایت مراسم
بندگى او مى فهمیدیم . در عوالم نادانى و گمراهى باقى مانده و با
چارپایانى که هلاک شدند هلاک مى شدیم .
داشتن حضور قلب در دعامهمترین
چیزى که در دعا باید رعایت شود این است که بداند چه مى گوید و حال و صفاتى
که دارد، مخالفتى با آنچه که به خداوند در این زمان و مکان بزرگ ، عرض مى
کند، نداشته باشد. زیرا در غیر این صورت یا در ادعاى خود دروغ مى گوید یا
غافل بوده و یا مولاى خود را مسخره مى کند که چنین چیزى نزدیک به کفر،
بلکه حقیقت آن کفر به خداى بزرگ است . زیرا کسى که رازهاى بسیار نهان و
اسرار دلها را مى داند، اگر بنده اش با این اعترافات و تضرعهایى که در این
دعاست : یا من نهانى عن المعصیة فعصیته فلم یهتک عنى ستره عند معصیته ... اى
کسى که مرا از سرپیچى از دستورات منع کرد ولى من از دستوراتش سر تافتم ،
با این حال آبروى مرا هنگام سرپیچى کردن حفظ کرد... او را مخاطب قرار داده
، و ببیند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چیزهایى است که مى گوید، و
اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحین بوده و با مولاى خود به
عدالت رفتار کرده است ، یا قلبا از کارهاى خداى متعال در مورد خود راضى
نیست یا ذلت و شکستگى و چاپلوسى و حقارتى را که لازمه این اعتراف است ،
ندارد، عقل در مورد این مناجات کننده غافل یا دروغگو یا مسخره گر چه حکمى
دارد؟ و او را سزاوار چه چیزى مى داند؟
از سه حالتى که در بالا گفتیم ، جرم حالت غفلت از دو حالت دیگر کمتر است .
بنده
اى که آقایش او را به میهمانى و مجلس کرامت خود بهمراه اولیاى پاکش دعوت
نموده ، و کسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را، آنگونه که
شایسته است ، به او بیاموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود به یاد دشمن او
بوده و درباره فرمانبردارى از این دشمن فکر کرده و غرق در این فکر باشد،
بطورى که اصلا نفهمد که به آقا و مولایش چه مى گوید، عقل تو چه جوابى را
شایسته سخنان این گمراهِ گمراهتر از چهار پایان مى داند؟
کاش به او
گفته شود: اى گمراهى که پروردگارت را کوچک مى انگارى ! خجالت نمى کشى در
این شرایط بگونه اى با من روبرو مى شوى که راضى نیستى کسى با تو این گونه
روبرو شود. و حتى از دشمنت نیز انتظار چنین برخوردى ندارى . آیا همنوعان
خود را که بندگان من هستند نیز اینگونه سبک مى شمارى ! پس چرا خجالت
نکشیده و مرا طورى سبک مى شمارى که حاضر نیستى به بندگان خوارم اینگونه
توهین کنى ؟ آیا کوچکتر از من پیدا نکردى ؟ زیرا با این عمل مى گویى که
بندگانم براى تو بیش از من اهمیت دارند.
منزه است پروردگار بردبار و
کریم . و چرا کریم و بردبار نباشد که اگر حلم او نبود، ما را بخاطر این
توهین ، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر مجازات نموده و در پائینترین طبقات
عذاب شوندگان ، عذاب مى نمود. آنگاه ما را براى همیشه از درگاهش رانده ، و
در میان جهنم قرار مى داد.
بیشتر مردم در دعاى خود به این حالت از
حالات سه گانه اى که گفتیم دچار مى شوند؛ و کمتر به حالت دوم دچار مى شوند
که عبارت بود از این که خود را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با
خود خوشنود نیستند. و بهمین جهت در اعتراف به کوتاهى خود و فضل پروردگار
دروغ مى گویند. و گمان نمى کنم قسم سوم ، یعنى کسى که مسخره کند، در میان
مسلمین پیدا شود.
آنچه درباره شایستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با
پروردگار خود گفتیم ، باقتضاى حکم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى
که خدا با فضل خود و بجاى عدلش ، با ما دارد، همان است که امام (علیه
السلام ) بیان فرمودند: ((خداوند آبروى ما را حفظ کرده ، و سلامتى کامل خود را از ما نمى گیرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما را فریب نمى دهد.
گناهان
ما را پنهان نموده و خوبیهاى ما را آشکار مى نماید. و با ما مانند کسى که
از او اطاعت کرده ، رفتار نموده و ما را به غیر خودش واگذار نمى کند. در
توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مى کند. ما را دعوت نموده
تا به درگاه دعا کنیم و وعده اجابت داده است . و بر کسى که با سرپیچى از
او ما را سرزنش کند، خشم گرفته ؛ و با این که احترام او را نگه نداشته ایم
، مؤ منین را از هتک حرمت ما نهى مى نماید.
عطایاى خود را از ما سلب
ننموده و ما را بدون کمک نمى گذارد و ما را از کفایت نمودن خود خارج نمى
فرماید... تا آخر فرمایشات آن حضرت (علیه السلام ) که اجمالا به نیکى هاى
خداوند و رفتار کریمانه اش اشاره مى نماید.))
آنگاه در فرمایش آن حضرت (علیه السلام ) بنگر که فرمود: ((من گرسنه دوستى تو هستم که سیر نمى شوم ، من تشنه محبت تو هستم که سیراب نمى گردم .)) آیا
اثرى از محبت او در خود مى بینى ! چه رسد به این که مانند گرسنه تشنه باشى
. زیرا دوستدار او طبیعتا مشتاق دیدار با اوست . بهمین جهت بعد از این
فرمودند: ((چقدر مشتاق کسى هستم که مرا مى بیند ولى او را نمى بینم .)) و مشتاق آرام نگرفته و راحت نمى شود، تا این که به آنچه مشتاق بوده ، برسد.
خلاصه
این که تلفظ کلمات کارى آسان و بدون زحمت است ، ولى متصف شدن به حقیقت
آنچه مى گوید، کارى مشکل ، و عمل کردن به آن کارى مشکلتر است . دوستان خدا
آنگونه هستند که امام (علیه السلام ) قبل از این به آن اشاره نمودند: ((آنها کسانى هستند که به روزه روز و رنج شب راضى نشده ، تا جایى که قدم بر سر نیزه ها گذاشته و چهره ها را خاک آلوده کردند.)) آیا
اثرى از این مطالب در خود مى بینى ؟ اگر مى بینى ، گواراى وجودت و
خوشابحال تو، و اگر از کسانى هستى که روزه و عبادت در شب براى آنان سخت
است چه رسد به قدم گذاشتن بر سر نیزه ها پس در مناجات به مولا و مالک آخرت
و دنیا دروغ نگو.
(4- توسل در شب اول ) مهمترین کارى که سالک باید
انجام دهد، این است که در شب اول ماه به یکى از معصومین که حامى و نگهبان
آن شب است مراجعه ، و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگاش ، به
درگاه خدا روى آورد - زیرا چهره تاریک و بى آبروى او شایستگى رو نمودن به
درگاه مقدس پروردگار بزرگ زیبا را ندارد - و باید براى شفاعت نمودن و پناه
دادن ، خیلى از او خواهش نموده و توسل کاملى به او پیدا نماید، و آنقدر به
درگاه او تضرع و گریه و زارى کند، تا او را پذیرفته و براى او وساطت
نماید، و براى اینکه خداوند او را پذیرفته و او را موفق به انجام اعمالى
که دوست دارد و خوشنودى او در آن است ، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع
نماید. زیرا او کریم است و کریمها را رد نمى کند؛ بخصوص اولیایى که آنها
را درهاى رحمت خود و علامت راهنمایى خلقش قرار داده ، و با کرامت خود
تربیت و آنان را به پناه دادن پناه جویان امر نموده است .
سالک مى
تواند با یک ساعت توسل بهمراه خوش زبانى به سعادتى برسد که با عبادت یک
سال نتوان به آن رسید. بنابر این فرصت را غنیمت شمار و بعد از عرض سلام و
درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض کن : ((مولایم
! در این شب تو حامى امت و نگهبان آنانى . تویى برترین مخلوقات . پذیرایى
از میهمان را دوست داشته و از جانب خداى بزرگ ماءمور به پناه دادن مى باشى
. بنده تو، میهمان خدا و میهمان تو و پناه جوى از خدا و تو است ، بنده ات
را پناه ده و حمایتش نما. و پذیرایى خود را در این شب ، وارد نمودن من در
قصد و اراده و حزب خود، و در دعا و حمایت و شفاعت و ولایت و شیعیانت قرار
ده . و به درگاه خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذیرش و خوشنودیش با من
رفتار نماید، و نگاه رحمتى به من نماید که بعد از آن خشمى نبوده و مرا به
شیعیان مقرب و دوستان سابق شما ملحق نماید. زیرا شفاعت تو را بخاطر مقام
ارجمندى که نزد او دارى رد نمى کند. پس بحق این مقامى که خداوند به تو
عنایت فرموده است از تو مى خواهم ، مولایم ! که آنچه از تو خواستم به من
ارزانى داشته و بمقدار کرامتت بیش از آن عنایت کنى . آقایم ! به حقارت ،
خوارى و بدحالیم نگاه نکن ؛ چون کریمان در پذیرایى از میهمان هیچکدام از
عطایاى خود را بزرگ ندیده ، و کرامت و عطایاى خود را با میهمان و درخواست
کننده ، اندازه گیرى نمى کنند. زیرا عطا باندازه عطا کننده و پذیرایى
باندازه میهماندار است .
سرورانم ! شمایید که به کریمان ، آداب کرامت ،
و به بخشندگان خوى سخاوت و بلندنظرى آموختید. اگر بخشش ذکر شود، شما اول و
آخر آن و اصل و فرع و پایان آن و اگر کرم گفته شود، شما معدن و جایگاه آن
مى باشید، خواهنده از شما، رد نمى شود و آرزومند از شما ناامید نمى گردد.
سرورانم
! شما فرمودید: نیکى مانند باران به نیکوکار و بدکار مى رسد. پس مرا از
ابرهاى راءفت خود محروم نفرمایید؛ باران رحمت شما بر من نیز ببارد که من
گرسنه جود و تشنه کرم شما هستم . راضى نشوید که میهمان شما شب را در خانه
شما گرسنه و تشنه بخوابد.
شما، آقایم ! اگر مرا از پذیرایى خود محروم
نمایى شب را در حمایت شما، گرسنه خوابیده و به هلاکت مى رسم . تو هرگز با
میهمان خود چنین رفتار نمى نمایى ، هرگز.)) خلاصه
این که باید کاملا حواسش را جمع کند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بریدن از
غیر آنان بخوبى خوش زبانى نموده و با کمال جدیت در بدست آوردن عطوفت و
خوشنودى آنان تلاش کم به فضل زیادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح
و مغرب ، بوسیله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشه اى از آنچه در
اینجا ذکر کردیم این توسل را با نگهبانش محکم نماید.
(5- انجام متناسب
نوافل و مستحبات ) آنگاه سزاوار است سالک حال خود را بررسى و نشاط و کسالت
، کار و فراغت و نیرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبات سنجیده و بعد
از مراعات حال خود، بترتیب بهترین ها را انتخاب نماید.
در روایات زیادى
آمده است که نوافل در این ماه بیش از هزار رکعت است . اگر ببیند انجام این
عمل براى او بهتر است ، باید آنها را انجام دهد و نباید دعاهایى را که در
آن وارد شده است ترک کند، زیرا مضامین عالیى در آن وجود دارد که بعضى از
آنها در سایر ادعیه نیست . و باید در آن دعاها صادق و با حضور قلب باشد،
تا خواندنش ، مناجات با برآورنده حاجات باشد نه صرف تلفظ الفاظ. در این
حال اگر به حقیقت آنچه مى گوید، رسیده و حال و مقام او متصف به مضامین آن
شود، که خوشا بحال او، زیرا پایانى سعادتمندانه در انتظار اوست . مثلا
حالى پیدا کند که با خود بگوید: واى بر من ! و در این هنگام به یاد آورد
که : آنقدر گناه کرده است که اگر زمین بفهمد، او را بلعیده و اگر کوهها
بفهمند، بر او فرو مى ریزند. و اگر دریاها بفهمند او را غرق مى کنند -
چنانچه همین مطالب در بعضى از دعاها آمده است . و گمان مى کنم اگر چنین
حالى به ابلیس هم دست بدهد، او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان یا مؤ
منى ؛ بخصوص اگر ترس و اضطراب او از خشم مولایش ، بیش از اضطراب او از آتش
جهنم باشد. چنانچه همین مطلب در این دعا آمده است . و این حال بالایى است
که در هیچ قلبى یافت نمى گردد، مگر اینکه پروردگارش از او راضى خواهد
بود. مضامین این دعا، حالات و صفاتى را به وجود مى آورند که نفس و قلب را
زنده و از مهلکه ها نجات مى دهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى
مى رسانند.
ملاکى براى انجام عمل بهنگام کسالتمطلبى
که لازم به توضیح است اینکه : کسى که مى خواهد عمل کند اگر گاهى ببیند کسل
است و نشاطى براى عمل ندارد، باید مواظب حالش باشد و ببیند اگر در این
حال مشغول عمل شود - گرچه عمل صورى - نشاط مى یابد باید مشغول عمل شده و
آن را ترک نکند تا شیطان بر او مسلط نشود. زیرا انسان اگر بصرف کسالت عمل
را ترک کند اعمال را بطور کلى ترک خواهد نمود. باید حال خود را بررسى کند
و ببیند که اگر عملى را ترک کند، اشتیاق او به آن در آینده بیشتر خواهد
شد، در اینجا باید عمل را ترک نموده ، و خود را به عملى که همراه با کسالت
است عادت ندهد. ولى اگر ببیند که ترک این عمل باعث انجام ندادن عمل دیگرى
نیز خواهد شد، باید آن عمل را انجام دهد. و خیلى اوقات اتفاق مى افتد که
سالک در عملى دلتنگ و کسل مى گردد، ولى در اثناى عمل بیش از حد تصور نشاط
مى یابد. این نکته را نیز باید در نظر داشت که کسالت براى انسان از عسل
شیرینتر است و بهمین جهت گاهى واقعیت را آنگونه که هست ، نمى بیند.
بنابراین باید مواظب باشد که در بررسى خود براى یافتن ترجیح ترک عملى
اشتباه نکند.
(6) از کارهاى مهم در این ماه قرائت قرآن ، دعا و ذکر است
که باید از هر کدام مقدار معینى انتخاب و در هر روز انجام شود. در این
انتخاب اولویت با مواردى است که باعث افزایش نشاط انسان براى عبادت گردیده
و در قلب او فکر و نورى به وجود مى آورد. البته منظور این نیست که نباید
غیر این موارد را اصلا انجام دهد؛ بلکه باید این اعمال را بیشتر انجام دهد.
دعاهایى را که براى شب اول انتخاب مى کند، باید مشتمل بر دعایى که بعد از نمازها وارد شده و با ((یا على یا عظیم )) شروع مى شود و ((دعاى افتتاح )) باشد. دعایى که با عبارت ((اللهم انى اسئلک من بهائک بابهاه )) شروع
مى شود نیز باید یکى از دعاهایى باشد که در سحر مى خواند. دعاى ابى حمزه
را هم باید باندازه اى که حال دارد، در تمام شبها یا یک شب در میان
بخواند. باید هر روز یکى از دعاهاى روزها را خوانده و براى توفیق در شب
قدر و شب عید فطر زیاد دعا نماید. و نباید در روزهاى جمعه نمازى را که
روایت شده است ترک کند.
و از مهمترین دعاها در شب و روز، دعا براى ولى
امر، خلیفه خداوند، باقیمانده از جانب خداوند بر روى زمین و حجت او بر
مردمان و امام زمان - روح ما و تمامى جهانیان فدایش باد - مى باشند. و
باید در دعاى خود بگوید: ((اللهم
ارنا فیه و...؛ خدایا به ما بنمایان ، در او و اهل بیتش ، و پیروان و عامه
و خاصه اش ، آنچه را که آرزو دارد؛ و در دشمنانش آنچه را که از آن پرهیز
مى کنند. و بر ما با بدست آوردن فرمانبردارى و خوشنودیش منت گذار، ما را
به شیعیان مقرب و دوستان قدیمش ملحق ساز و بر او و پدران پاکش درودى کامل
فرست . اى مهربانترین مهربانان !))
و
باید براى پدر و مادر و معلمین و برادران دینى و نزدیکان و همسایگان و هر
کسى که به گردن او حقى دارد و تمام مؤ منین دعا و استغفار نموده و آنان را
در دعاهایى که براى خود مى نماید، شریک کند.
(7 - غسل ) از اعمال مهم ماه غسل در شب اول و شبهاى فرد و روز اول آن است . و در روایت است : ((کسى که شب اول ماه رمضان در رودى جارى غسل کرده و سى مشت آب بر سرش بریزد تا ماه رمضان آینده پاک مى شود.)) و ((کسى که در اولین روز سال در آب جارى غسل کرده و سى مشت آب بر سرش بریزد، همین عمل داروى یک سال خواهد بود)) و ((کسى
یک مشت گلاب به صورت خود بزند، در آن روز از خارى و فقر ایمن مى گردد. و
کسى که مقدارى گلاب بر سر خود بگذارد در آن سال از برسام ایمن مى شود.
بنابراین چیزهایى را که به شما سفارش نمودیم ، ترک نکنید.))
خاصیت اشیاء و افعالشاید
بعضى از مردم مشکل بتوانند اینگونه احادیث را که عقل نمى تواند حکمتهاى آن
را درک کند، باور نمایند. و علتش هم این است که خاصیت کارها و حرکات براى
آنها مجهول است ؛ بخصوص کارها و حرکاتى که مردم زیاد با آن سر و کار
ندارند. والا چه فرقى بین تاءثیر آتش و تاءثیر کارهاى مردم وجود دارد که
مردم آن را دیده و مى پذیرند و در آن تعجب نمى کنند. و همین طور چه فرقى
بین اثر حرکتهاى افلاک و حرکتهاى کارهاى بندگان است . مگر اینکه اولى به
خاطر زیاد شنیدن مردم از آن تعجب نمى کنند. و عجیب ترین این موارد اثر
حرکات الفاظ است . مردم درباره اثر حرکات لب سلطان و گفتن یک حکم که باعث
قتل ، خونریزى ، ویرانى شهرها و از بین رفتن اموال شده و تا ابد اثر آن
باقى مى ماند، چه مى گویند! و تو اى فقیر! همانگونه که علت آن را با نورى
که خداوند در تو قرار داده است درک مى کنى و از آن تعجب نمى نمایى ،
پیامبران نیز علت آن را با نورى که خداوند در آن قرار داده مى فهمند، همان
نورى که با آن اثر کارها و حرکات را در عالم انسان درک مى کنند.
بنابراین
کسانى که ادیان و پیامبران را قبول دارند، نباید در چیزهایى که پیامبر
راستگو درباره اثر کارها به آن مى گوید، شک کنند. زیرا شک از شاخه هاى کفر
بوده و با ایمان سازگار نمى باشد. و کسى که به عمل اینگونه احکام که علت
آن بر عقل پوشیده است از روى تعبد عمل کند، برتر از کسى است که به احکام
عمل مى کند که عقل علت و جهت آن را درک مى کند. و این اعمال به اخلاص
نزدیک تر است تا غیر آن . مبادا خود را به سهل انگارى در اینگونه اعمال
عادت دهى . بلکه باید با تلاش و کوشش بیشترى به انجام این اعمال بپردازى .
قرآن
و روایات رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) شاهد بر تاءثیر طهارتهاى
گوناگون در عوالم مکلف است ، تاءثیرى که باعث شده است خداوند بعضى را واجب
و بعضى را مستحب بگرداند. در بعضى از روایات وارد شده است که طهارتها در
عوالم غیب نورى دارند که به نفع صاحب آن است ؛ بخصوص در روز قیامت . و از
بعضى روایات بر مى آید که آنها شکلهاى خاصى مانند شکل سایر اشیاء و حتى
اشخاص دارند که در روز قیامت با این شکل آمده و دست صاحب خود را گرفته و
او را از آتش و از مهلکه ها نجات مى دهد. و از یکى از کاملین نقل شده که
نور وضوى خود را بصورت نور بسیار بزرگى دیده است .
خلاصه همانگونه که
خدا و پیامبران و کتابهاى او و روز قیامت را قبول دارى ، و به احادیث آنان
در مورد حالات عالم برزخ معتقد هستى آثار این اعمال را هم بپذیرى . زیرا
این آثار نیز از روایات ثابت شده است . روایات متواترى در این مورد رسیده
است که اعمال و حرکات در عالمهاى غیب داراى شکل و زندگى و درک بوده که مى
آید و مى رود؛ سخن مى گوید، صاحب خود را شفاعت کرده و او را از ترسها ایمن
مى کند؛ با او همراه بوده و با او انس مى گیرد.
درباره وقت غسل شبها در
بعضى روایات آمده است که اول شب است ، و در بعضى دیگر، وقت آن را کمى قبل
از غروب آفتاب ذکر نموده اند و در بعضى دیگر بین نماز مغرب و عشا آمده است
. شب بیست و سوم چنانچه خواهد آمد دو غسل دارد یکى در اول شب و دیگرى در
آخر آن .
پیش از این درباره قصد و نیت روزه و بهترین نیتهاى روزه توضیح دادیم که براى یادآورى مى توانید به آنجا مراجعه نمایید.
تفاوت افطار کنندگان
افطار نیز با تفاوت حالت روزه داران متفاوت مى شود:
(الف
کسى که روزه او امساک از خوردنى و نوشیدنى و موارد مذکور در فقه است ، و
بخاطر ترس از عذاب یا اشتیاق رسیدن به بهشت نعمتها مى باشد و روزه خود را
تکلیفى از جانب خداى متعال مى داند، افطار او نیز طبعا بخاطر از بین بردن
سختى گرسنگى ، و رهایى از بند تکلیف ، یا فقط بخاطر میل به غذا هنگام
پایان تکلیف خیالى مى باشد.
(ب کسى که هنگام روزه از تمام کارها و
حرکاتى که خداى متعال حرام کرده اجتناب مى کند، و هدف او بدست آوردن
خوشنودى پروردگار و رسیدن به درجات بالا مى باشد، افطار او نیز - که انجام
بعضى از چیزهایى است که در حال روزه از آن اجتناب مى نمود - با اجازه
مولایش بوده و بقصد نیرو گرفتن براى عبادت و بدست آوردن شناخت و کمالات
افطار مى کند؛ گرچه از خوردن و آشامیدن هم لذت مى برد.
(ج کسى که در
روزه خود علاوه بر موارد مذکور، از هر فکر پستى گرچه مباح نیز باشد
خوددارى مى کند، افطارش نیز براى خدا و در راه خدا و و با یارى او خواهد
بود. بهمین جهت افطار این گروه براى میل به غذا و خوراکشان بیش از اندازه
نبوده و آنان را از یاد حضور پروردگار باز نمى دارد.
اى فقیر! بنگر که
افطار و غذاى حلال تو اگر فقط بخاطر میل به غذا باشد شبیه غذا خوردن
حیوانات است ؛ بخصوص اگر زیاده روى نمایى . و اگر حرام باشد از حیوانات
نیز پایینتر خواهى بود. ولى اگر بخاطر انجام دستور خداوند و نیرو گرفتن
براى عبادت و بدست آوردن نزدیکى و قرب خدا باشد، شبیه عمل پیامبران و
اولیا و فرشتگان مقرب مى باشد. اگر فرض کنیم آنان هنگام غذا خوردن لذتى
نفسانى نیز دارند ولى همین لذت هم بهمراه نیتهاى عالى مى باشد. چنانچه
نگاه آنان به این دنیا و استفاده از آن و دخل و تصرف در آن با کارهاى عموم
مردم فرق مى کند. آنان با این که در این دنیا بوده و توجهى به دنیا
ندارند؛ باین معنى که آنها نعمتها را نگریسته ولى نه از این جهت که نعمت
است بلکه از این جهت که آنها در آن مى دیدند که این نعمتى است از جانب خدا
و حتى بخشنده نعمت را در این مى دیدند، و باین جهت لذت مى بردند. بنابراین
تو نیز نیت خوبى را براى روزه خود انتخاب کن .
خوردن سحرىخوردن سحرى مستحب است . روایت شده است : ((سحرى بخورید؛ گرچه جرعه آبى باشد. توجه داشته باشید که خدا بر کسانى که سحرى مى خورند درود مى فرستد.)) علاوه بر خوردن سحرى خواندن سوره ((انا انزلناه )) نیز مستحب است در روایت آمده است : ((هیچ مؤ منى روزه نمى گیرد و در موقع سحرى و افطار ((انا انزلناه )) را نمى خواند، مگر این که مابین این دو مانند کسى است که در راه خدا آغشته به خون باشد.)) و باید بنیت استحباب سحرى نزد خدا، و نیرو گرفتن بر عبادتها در طول روز، سحرى بخورد.
دعا براى درک شب قدر و فطراز
مهمترین دعاها در ماه رمضان ، دعاى زیاد براى توفیق عبادت شب قدر و شب
فطر، از اول ماه تا رسیدن این دو شب است . اگر در دعاى خود راست بگوید،
کریم متعال دعاى او را رد ننموده و به این خیر بزرگ مى رسد. خیرى که در
قرآن کریم آمده و سزاوار است مؤ من جهت اطمینان از رسیدن به آن ، یک سال
شب زنده دارى نموده و به عبادت مشغول باشد، و چرا چنین نکند در حالى که در
قرآن کریم تصریح شده است که آن بهتر از هزار ماه است و هزار ماه بیش از
هشتاد سال مى باشد. پس کسى که عمل یک سال را بجا آورد و به پاداش هشتاد
سال برسد از برندگان خوشبخت مى باشد؛ چه رسد به این که با دعاى توفیق
عبادت شب قدر در کمتر از یک ماه به این پاداش دست یابد.
کسى که همتى به این مقدار کم نیز براى درک شب قدر در خود نبیند، ایمان او مریض است ؛ که باید آن را معالجه نماید.
شب عید فطر و روز آن نیز همین قدر اهمیت دارد. از امام سجاد (علیه السلام ) روایت شده است که مى فرمودند: ((این شب کمتر از آن شب - یعنى شب قدر - نیست .)) و
افراد بلندنظر همتشان این بود که در این شب فرشتگان و مقدراتى را که از
آسمان به زمین فرود مى آید ببینند. بنابراین چرا ما براى توفیق عبادت این
شب همت ننماییم ؛ گرچه بخوبى نمى دانیم کدام شب است .