الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

مراقبات ماه مبارک رمضان قسمت سوم

مراقبات ماه مبارک رمضان قسمت سوم


شناخت شب قدر و درک فضیلت آندر روایتى ، صد بار خواندن سوره دخان ، تا شب بیست و سوم ، براى شناخت این شب ، آمده است ؛ و در روایت دیگر آمده است که بجاى آن مى توان هزار بار سوره قدر خواند. در اقبال روایتى آمده است که گرچه صحت آن ثابت نشده ولى بخاطر اهمیت زیاد آن و بامید صحت و ثبوت آن در واقع ، سزاوار است به آن عمل شود. و آن روایتى است از ابن عباس ‍ که مى گوید: به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) عرض کردم : ((رسول خدا! درود و سلام خدا بر تو. خوشا به حال کسى که شب قدر را ببیند؛ فرمودند: ابن عباس ! آیا نمازى به تو یاد ندهم که در صورت بجا آوردن آن در هر شب ، بیست بار و بیشتر شب قدر را ببینى . عرض کردم : بفرمایید - درود خدا بر تو. فرمود: یک نماز چهار رکعتى بعد از نماز مغرب و قبل از نماز ((وتر)) بجا مى آورى ؛ در هر رکعت یک بار فاتحة الکتاب و سه بار سوره جحد و سه بار سوره توحید مى خوانى ؛ و بعد از سلام سیزده بار ((استغفرالله )) مى گویى . بحق کسى که من را به پیامبرى برانگیخت ، کسى که این نماز را بجا آورد و در آخر آن سیزده بار تسبیح بگوید و از خدا آمرزش بخواهد، شب قدر را خواهد دید. و روز قیامت شفاعت او در مورد هفتصد هزار نفر از امتم قبول مى شود. و خداوند او را و پدر و مادرش را مى آمرزد. اگر خدا بخواهد.))  
منظور از بیست بار دیدن شب قدر و بیشتر در این روایت بروشنى معلوم نیست و ممکن است منظور این باشد که پاداش او بهتر از لذت بیست بار دیدن شب قدر است ؛ مانند این روایت که : ثواب یک تسبیح بهتر از ملک سلیمان است . که چنین چیزى هم بعید نیست . ولى این که بگوییم مراد این است که ثواب این نماز بالاتر از ثواب شب قدر و بیش از بیست برابر ثواب عبادت شب قدر مى باشد، بعید است ؛ چنانچه صاحب کتابى که سید (قدس سره ) این روایت را از آن نقل کرده اینطور فهمیده است .
مراد از دیدن شب قدر و لذت آنچنانچه قبلا اشاره کردیم ، دیدن شب قدر بمعنى کشف وقایعى است که در این شب اتفاق مى افتد. یعنى فرود آمدن مطالب مهم بر زمین ؛ همانگونه که براى امام عصر (علیه السلام ) در این شب آشکار مى گردد.
توضیح مطلب اینکه : خداوند متعال بین عالم ارواح و عالم اجسام عالمى بنام عالم مثال و برزخ دارد. عالمى که بین این دو عالم است . نه مانند عالم اجسام تنگ و تاریک و نه مانند عالم ارواح وسیع و روشن است . زیرا عالم ارواح عارى از کدورت ماده و تنگى شکل و اندازه بوده و عالم اجسام در بنده ماده و شکل است و عالم مثال عارى از ماده ولى در بند صورت و اندازه است که خود مشتمل بر عالمهاى زیادى است . و هر موجودى در عالم اجسام ، شکلهاى مختلفى غیر از شکلى که در عالم اجسام دارد در عالمهاى مثال دارا مى باشد. و هر موجودى در این عالم بعد از پیدایش در دو عالم اول ، بگونه اى که مناسب با آن دو عالم است ، بوجود مى آید. بلکه منشا هر موجودى در عالم مثال از گنجینه هاى خداوند است که در این آیه به آن اشاره شده است : ((چیزى نیست مگر این که گنجینه هاى او نزد ماست .))(19) و هر جسم یا حسیّى در این عالم از عالم مثال و توسط فرشتگان خداوند بهره مى گیرد.
روایات دال بر این است که مقدار ارزاق موجودات این عالم و اجلهاى آنان ، در شب قدر بر زمین نازل مى شود. و این مطلب براى خلیفه خداوند در این شب آشکار مى گردد و هویدا شدن نزول این مطلب مهم ، توسط فرشتگان براى او، دیدن شب قدر نامیده مى شود. و لذت این آشکار شدن و دیدن نزول این مطلب مهم و فرود آمدن فرشتگان را فقط اهل آن درک مى کنند و شاید ملکوت آسمانها و زمین که ابراهیم خلیل آن را دید از همین قبیل باشد.
هر انسانى نصیب کاملى از این عالمها دارد که مخصوص به خود اوست ؛ ولى بیشتر مردم از عالمهاى مثالى خود غافل بوده و از غفلت خود نیز غافل هستند، و همینطور نسبت به عالمهاى روحانى خود؛ مگر کسانى که خداوند با اعطاى معرفت نفس به آنان بر آنان منت گذاشته است . معرفت عالم مثال از راه معرفت نفس مى باشد. زیرا روح حقیقت نفس است . بنابراین کسى که حجاب ماده از روى روح و نفسش برداشته شود و نفس ‍ خود را در عالم مثال مجرد از آن ببیند، مى تواند براحتى ، به حقیقت روح خود که مجرد از شکل است ، نیز منتقل شود. و این شناخت همان است که در این فرمایش پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است : ((کسى که خود را شناخت ، پروردگار خود را شناخته است .)) و وجه ارتباط شناخت نفس با معرفت پروردگار را نمى داند مگر کسى که به این شناخت رسیده باشد. براى برطرف کردن انکار و استبعاد درک شب قدر براى عاملین عابد، و ایجاد شوق براى رسیدن به آن همین مقدار بیان کافى است .
افطارى دادن و خوردناز کارهاى مهم در این ماه افطارى دادن به روزه داران است که پاداش آن را در سخنان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شنیدى . و مهمترین مطلب در آن اخلاص نیت و بجا آوردن آداب الهى است و این که انگیزه او فقط بدست آوردن رضایت او باشد؛ نه اظهار شرف دنیایى یا آخرتى یا تقلید یا پیروى از عادات مرسوم . و باید در خالص کردن عمل خود از این قصدها همت نموده و نیت خود را امتحان کند و از پوششهاى هواى نفس ‍ و شیطان مطمئن نشده و در این مورد و در مورد اصل افطار و تعیین مؤ منینى که مى خواهد دعوت کند، و تعیین غذایى که براى افطار مصرف مى کند، و روش برخورد با میهمانها از خداوند کمک بخواهد. زیرا کیفیت هر کدام از موارد مذکور به نیت و قصد وابسته است ؛ و اهل بیدارى راههاى ورود شیطان را در آن دانسته و از انجام اوامر او اجتناب و بدنبال دستور مولاى خود و خوشنودى مالک دین و دنیاى خود حرکت نموده و با رسیدن به قبول و پاداشهاى او رستگار شده و به بالاتر از آرزو و خواسته هاى خود مى رسند.
و همینطور باید در خالص کردن نیت براى قبول دعوت افطارى دیگران همت و تلاش کند. زیرا گاهى انسان مخلص از قبول کردن دعوت مومنین و حضور در مجلس او و افطار با او به اندازه اى منتفع مى شود که دیگران با عبادتى بسیار طولانى به این مقدار سود نمى برند.
بهمین جهت اولیاء با پند گرفتن از عمل آدم و ابلیس ، در پى خالص کردن عمل بودند نه زیاد کردن آن . عبادت چند هزار ساله آن ناپاک رد شد ولى یک توبه خالصانه آدم قبول شده و باعث انتخاب و برگزیدن او شد.
امامت جماعت و وعظاز کارهاى مهم در این ماه براى اهل علم ، امامت جماعت و وعظ مى باشد. آنچه بطور اختصار درباره این دو مى توان گفت این است که اگر عالم ، قوى و مجاهد بوده و از کسانى باشد که مدتى با نفس خود جهاد کرده ، و در طول جهاد راههاى پنهان نفوذ شیطان و پوششهاى هواى نفس را پیدا کرده نباید امامت جماعت و وعظ را بکلى رها کند. زیرا این دو، مورد اهتمام شرع است ؛ بخصوص وعظ. زیرا هیچکدام از کارهاى خوب فایده وعظ را نداشته و تمامى اعمال خیر نتیجه وعظ است . و سخن گفتن بطور مفصل در این مورد و ذکر فواید آن از عهده این کتاب خارج است .
عالم باید با جدیت در جهت اخلاص نیت ، و صدق در اخلاص تلاش ‍ نماید. زیرا آفات وعظ و امامت نیز خیلى زیاد است و کمتر از فضایل و فواید آن نیست . بنابراین پس از مراقبت کامل ، اگر انگیزه خود را خالص ‍ دید، اقدام کند. و اگر دید برعکس است ، یا هم براى خدا و هم براى غیر اوست یا نفهمید که مخلص است یا نه ، باید آن را ترک و به تحصیل صدق و اخلاص بپردازد. و اگر در بدست آوردن صدق در اخلاص راستگو باشد، خداوند به حکم این آیه : ((و آنان که در راه ما تلاش و کوشش ‍ کردند، آنان را حتما به راه خویش هدایت مى کنیم .(20))) او را هدایت مى کند.
آزمایش و اخلاص در امامت و وعظبراى شناخت نیت خالص در امامت جماعت باید خود را بیازماید.
مثلا:
(الف خود و میل خود را به امامت ملاحظه کرده و بنگرد که آیا بخاطر دوستى مقام و عزت امامت به آن راغب است یا بخاطر امر خدا و خوشنودى او. اگر دید در صورتى که ماءمومین او کم یا کسانى که از امامت او اطلاع دارند، کم مى باشند میل او هم به امامت کمتر است ؛ یا ببیند رغبت او به امامت اعیان و اشراف و پادشاهان بیش از رغبت او به امامت دیگران است ، باید بداند قصدش یا خالص براى جاه و مقام است یا مخلوط با آن . و اگر نفس و شیطانش میل او را آراسته و به او بگویند: میل تو به زیادى ماءمومین بخاطر زیادى ثواب و از جهت ترویج دین و بزرگداشت شعائر خداوند است ، نباید با این وسوسه فریب بخورد؛ مگر زمانى که صدق قصد خود را در بدست آوردن ثواب بیشتر، بررسى نماید.
(ب یا این که فرض کن ، اگر امامت یک یا دو نفر را که به جهات مختلفى به رضایت خداوند نزدیکتر و پاداش آن ، از امامت انبوهى از مردم بیشتر است را داشته باشى ، آیا رغبت و میل تو در این صورت به این جماعت کم ، بیشتر از جماعت زیاد است ، یا نه . شناخت صدق نیت در ترویج دین و بزرگداشت شعائر از این راه نیز میسر است که فرض کنى این مطلب ، با امامت شخص دیگرى بیش از امامت تو تحقق پیدا مى کند- بخصوص زمانى که تو نیز به او اقتدا کرده اى - و ببینى آیا رغبت تو به ترویج و بزرگداشت در این صورت ، با زمانى که تو امام جماعت بودى ، تفاوت دارد یا نه .
و اگر نفس و شیطان باز وسوسه کند که میل تو، به ترویج با امامت خودت باین جهت است که مى خواهى سعادت این عبادت نصیب تو شود، نه دیگران زیرا عابدین در این عبادت با هم مسابقه مى دهند، باز هم تا موقعى که صدق نیت را آزمایش ننموده اى از صدق این نیت مطمئن نشو. و امتحان این نیت هم به این ترتیب است که فرض کنى ، اگر به دیگرى اقتدا کنى و این ترویج و بزرگداشت تحقق پیدا کند، آیا رغبت تو به ((اقتدا نمودن )) بیش از ((امامت )) خواهد بود یا خیر؟
امر صدق و اخلاص باریکتر از مو و بر بسیارى از عاملین مدتهاى طولانى پوشیده مانده و با اتفاق رویدادى ارشاد شده اند.
از بعضى از علماى بزرگتر نقل شده است که سى سال در صف اول نماز جماعت حاضر مى شد، بعد از سى سال بخاطر مانعى نتوانست به صف اول برسد و در صف دوم ایستاد و گویا از این که او را در صف دوم مى دیدند، خجالت مى کشید این جا بود که فهمید مواظبت او بر صف اول همراه با ریا بوده است . بهمین جهت تمام نمازهاى این مدت را قضا کرد.
برادرم ! به این عالم مجاهد بنگر و در مقام والاى او در تلاش و کوشش ‍ تاءمل کن که چگونه در این مدت طولانى همیشه در نماز جماعت در صف اول حاضر بود و عهده دار امامت جماعت نشد و آنگاه بخاطر این شبهه نماز سى سال را قضا کرد. و از این مطلب به عظمت کار و اهتمام زیاد گذشتگان در اخلاص و تلاش پى ببر.
وعظ نیز مانند امامت است . علاوه بر این که وعظ نیز خود آفات بسیار دقیقى دارد و اکثر آن از آفات زبان بشمار مى آید. آفاتى که بزرگان نتوانسته اند از آن دورى کنند و بهمین جهت سکوت را اختیار کرده و آن را مطلقا بهتر از سخن دانسته اند؛ با این که سخن قطعا بهتر از آن است . زیرا تمامى خیرات با سخن گفتن بوجود آمده ، و با کلام است که خیر در میان مردم جارى مى گردد.
آداب وعظ و آفات زبانمجاهد باید تمام مراتب صدق و اخلاص را که در مورد امامت گفتیم رعایت نموده ، و علاوه بر آن مواظب آفت سخنان نیز باشد که مبادا دروغى بر خدا بسته یا آنچه که نمى داند بگوید یا خود ستایى کرده یا کلامى بگوید که در ضمن آن فضیلتى را براى خود ثابت کند یا مردم را در نادانى بیندازد یا فتنه انگیزى نموده و باعث قتل و تاراج و اسارت و سایر ضررهایى که ممکن است به مسلمین برسد، بشود؛ یا عقیده اى انحرافى در مردم بوجود آورد - گرچه با این شکل باشد که مثلا شبهات شیطان و جواب آن را بیان کند و شنوندگان از درک جواب عاجز بوده و به این ترتیب گمراه و کافر شوند - یا در ترسانیدن یا امیدوار کردن آنقدر زیاده روى کند که شنوندگان ماءیوس یا مغرور شوند؛ یا چیزى بگوید که شنونده غلو و زیاده روى کند؛ یا او را نسبت به ائمه و پیامبران بدعقیده نماید؛ یا بى احترامى ، بخصوص به خواص ، نموده و در مورد گذشتگان بدگویى کرده و به پیامبران و اوصیا و علما تهمت بزند؛ یا با سخت گیرى به بندگان و گفتن چیزهایى که مردم نمى توانند انجام دهند، آنان را متنفر و موجب بیزارى مردم از خیر و شرع ، عبادات ، علوم ، پیامبران و خداى متعال گردد؛ یا با نقل کارهاى فاسقها و اشرار شر بپا کند؛ یا بعضى از چاره هاى شرعى ناپسند را به مردم یاد داده یا در منبر بى پرده سخن بگوید؛ بخصوص در جایى که زنان او را دیده و صداى او را مى شنوند؛ یا سخنان زشتى بر زبان رانده یا کارهاى قبیحى را انجام دهد. زیرا از بعضى از واعظین نقل شده است که چگونگى استبراء را بطور عملى و از روى لباس ، بر منبر آموزش مى دادند؛ و از بعضى از آنان نقل شده است که با فحشهاى زشتى به افراد گناهکار دشنام مى دادند. تمام این موارد از آفات وعظ است که البته آفات زیاد دیگرى نیز غیر از آنچه گفتیم دارد.
واعظ باید بعد از رعایت تمام موارد فوق (تکمیل مراتب اخلاص و صدق در اخلاص ) به این آیه نیز عمل کند: ((آیا مردم را به نیکى امر مى کنید در حالى که خودتان را فراموش کرده اید.)) او باید اول خود را موعظه نموده و خود را به آن بیاراید، آنگاه با نرمى و مدارا و حکمت ، مردم را موعظه نماید.
اگر شنوندگان معمولى بودند، بیش از آنکه آنان را امیدوار نماید، آنان را ترسانیده و انذار دهد و اگر در میان آنان کسى باشد که این مطلب براى او ضرر دارد، باید از حضور او در جلسه وعظ جلوگیرى نموده یا حال او را در نظر بگیرد. از ذکریا (علیه السلام ) نقل شده است که وقتى یحیى (علیه السلام ) در مجلس وعظ او حاضر مى شد، از آتش ، عذاب و انذار نمى گفت . برعکس ، گاهى شنوندگان غرق در گناهان بوده و بیان روایات امیدوارى به خدا و کرم و بردبارى زیادش ضرر داشته و باعث نابودى آنان مى گردد.
خلاصه واعظ باید مانند پدرى دانا که در تربیت فرزندان خود در پى اصلاح آنان است نه زیان رساندن به آنان مصالح و منافع آنان را در نظر گرفته و به حال آنان مفید باشد. و نیز وعظى مؤ ثر و مفید است که همراه با کار و عمل باشد نه سخن تنها، و گاهى تفاوت عمل واعظ با سخنش ‍ باعث جراءت شنونده بر گناهان و بى اعتقاد شدن او به علما و حتى به پیامبران مى گردد؛ بگونه اى که او را از دین خارج مى کند. حتى نباید ثوابهاى زیادى را که در بعضى از روایات براى عمل کوچکى آمده که قبول آن براى عقل سخت مى باشد را بگوید؛ مگر این که همراه با آن قدرت خدا را بیان و علت این مقدار ثواب را براى این عمل بگوید تا کسى آن را انکار نماید؛ و بدین ترتیب وعظ او باعث انکار روایات یا انکار اصل ثواب و عقاب نشود؛ بخصوص در زمان ما که کفار شک و شبهه هاى زیادى ایجاد، و ایرادهاى زیادى از مسلمین عوام مى گیرند، تا آنان را از دین خارج نمایند.
نمى گوییم اصلا این مطالب را بیان نکنند. بلکه منظور این است که بهمراه ذکر این گونه موارد، مطالبى بگویند که عقل براحتى بتواند آن را بپذیرد. مثلا اگر نقل کند که خداوند متعال به کسى که دو رکعت نماز بگذارد، در مقابل هر حرفى از قرائتش ، قصرى از مروارید و زبرجد به او مى دهد، همراه با گفتن این ثواب ، براى این که آن را بعید نشمارند بگوید: به عالم خیال بنگرید که آن را بدون عمل و درخواستى به هر انسانى داده اند و انسان مى تواند با آن در یک ساعت هزار شهر از مروارید را در خیال خود بوجود آورد. و خداوند متعال همانگونه که توانایى دارد عالم خیال را ایجاد کند همینطور مى تواند آنچه را که در عالم خیال است به واقعیات خارجى تبدیل نماید. همانگونه که در روایات درباره بهشتیان آمده است که آنها هر چه را که بخواهند مى توانند بوجود بیاورند. و این نیست مگر بخاطر نیروى وجود و توانائیشان بر تبدیل شکلها به واقعیات خارجى . و هیچ بعید نیست که خداوند در عالمهاى آخرت چنین قدرتى به بندگان مؤ منش بدهد، و در همین دنیا نیز خداوند به بعضى از بندگانش چنین قدرتى را عنایت کرده است ؛ چنانچه مى بینیم که بعضى از پیامبران و اولیا چنین قدرتى داشته اند. امام رضا (علیه السلام ) تصویر شیر را به شیر واقعى تبدیل نموده و به او دستور داد که آن شخص پلید را بخورد. و این نمونه اى است . و نیز خداوند به همصحبت خود موسى (علیه السلام ) توانایى داد تا عصا را به مار تبدیل نماید؛ و به روح خود عیسى (علیه السلام ) توانایى داد که مردگان را زنده کند؛ و به محبوب خود، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) توانایى داد که ماه را دو نیم و مردگان را زنده نماید و سنگریزه را به سخن آورد و مریضان را شفا دهد و در طبیعت دخل و تصرف نماید. بلکه همان قدرتى که در حال حاضر دارى و مى توانى در خواب یا عالم خیال تصویرهاى بزرگ و بسیارى را ایجاد کنى ، اگر این تصاویر باقى مانده و بعضى از موانع خارجى نیز که در مقابل اوست از بین برود، دقیقا مانند عالم واقعیات خارجى خواهد بود. و اگر آنچه را که در خواب مى بینى ، همیشگى ، و آنچه را که در بیدارى مى بینى ، گاهى اوقات باشد، مطلب براى تو برعکس مى شد و مى گفتى : آنچه را در خواب مى بینم ، واقعیات خارجى و آنچه را در بیدارى مى بینم ، چیزهاى خیالى مى باشند. بنابراین از جهت توانایى و از جهت کرم خداى متعال بعد از اینکه فهمیدیم خداى متعال براحتى مى تواند این کار را انجام بدهد، این ثوابها هیچ بعدى ندارد. علاوه بر این که مى بینیم چگونه با لطف و کرم خود با کفار رفتار کرده و با وجود کفر و انکار طولانى و دشمنى آنان ، آنها را از بخششهاى خود بهره مند و نعمتهایى به آنان عطا کرده است که واقعا غیر قابل شمارش است . و وقتى با آنان اینگونه رفتار مى کند، با کسانى که او را شناخته و به او ایمان آورده و از او فرمانبردارى کرده اند، چگونه رفتار مى کند.
وقتى واعظ همراه با بیان ثوابها، عقلهاى آن را بعید ندانسته و وعظ او براى دین آنان ضررى نخواهد داشت . واعظ باید شنوندگان خود را بیمارانى که مبتلا به امراض معنوى مختلفى مى باشد دانسته ، خود را طبیب معالج ، و سخنان و موعظه هاى خود را داروها و معجونهایى بداند که مى خواهد آنان را با آن معالجه کند. بنابراین لازم است طبیب در معالجه بیمارها - بخصوص وقتى که بیماریهاى آنان متفاوت و معالجه آن مشکل باشد - بطور کامل احتیاط کرده و مواظب باشد. به همین جهت باید بیش از طبیب جسم و تن دقت نماید. زیرا روح مهتر و بالاتر از جسم است . بهمین جهت نابودى آن جاوید و خطر آن بزرگ است .
و براى موفقیت در این مطلب مى تواند خود و اعمالش را در روز و شب به نگهبانان معصومش (علیهم السلام )، با در نظر گرفتن این که این روز یا شب در پناه کدامیک از آنان (علیهم السلام ) است تسلیم نماید. و قبل از وعظ براى این مطلب به درگاه خداوند دعا نموده و در آغاز وعظ از ((بسم الله الرحمن الرحیم )) یارى خواسته و بعد از حمد و ثناى الهى مختصرى دعا نموده و از شیطان و نفس پناه جوید. آنگاه وعظ خود را آغاز و جلو اشتباهات خود را بگیرد. اگر این کارها را انجام داده و در تسلیم امور خود به خداوند و اولیایش راست بگوید قطعا خداوند او را حفظ مى نماید، سخن و وعظ او را مفید و مؤ ثر نموده و آن را نور و حکمت مى گرداند.
و باید همت او محکم نمودن عقیده آنان در بزرگداشت امور دین بوده و دوستى خداوند متعال و پیامبران و اولیا را در دلهاى آنان قرار دهد و از نعمتهاى خداوند متعال و بزرگى او و سختى خشم و شدت عذابش خیلى بگوید. آداب و رفتار شایسته ، با خداوند متعال و پیامبران و دوستانش را به شنوندگان آموزش داده و آنان را ترغیب به بى اعتنایى به شکوفه ها، زیبایى و آرایش دنیا نموده و آنان را از آن پرهیز دهد. از حالات مراقبین و ترس آنان و عبادات و مراقبتهایشان و اشتیاق آنان به دیدار خداوند و لطف زیاد و کرامتهاى فراوان و بخششهاى بزرگ خداوند به آنان بسیار بگوید. در خلال سخنانش ، با نرمى و مدارا و بیانى ساده و به روش ‍ پیامبران ، به حقیقت عقاید حقه اشاره ، و با بیانى لطیف و الفاظ معروف دینى که اهلش با آن ماءنوس هستند، این حقایق را به اذهان نزدیک نماید.

 

شب قدر
از امور مهم در ماه رمضان شب قدر است . شبى که از هزار ماه بهتر مى باشد. روایاتى داریم مبنى بر این که از هزار ماه جهاد بهتر، و از سلطنت هزار ماه بهتر، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه مى باشد. و خلاصه شب شریفى است که روزى بندگان ، اجلهاى آنان و سایر امور مردم از خوب و بد در آن مقدر مى گردد. شبى که قرآن در آن نازل شد. شبى که به نص قرآن مبارک است . در روایات اهل بیت آمده است : ((فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمین پخش مى شوند، بر مجالس مؤ منین گذشته ، بر آنان سلام مى کنند و براى دعاهاى آنها ((آمین )) مى گویند، تا آنگاه که سپیده دم طلوع کند.)) و ((در این شب دعاى کسى رد نمى شود مگر دعاى عاق والدین ، قطع کننده رحم نزدیک ، کسى که شراب بنوشد و کسى که دشمنى مؤ منى در دلش باشد.)) در((اقبال )) از ((کنز المواقیت )) از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است که فرمودند: ((موسى عرض کرد: خداى من ! نزدیک شدن به تو را خواهانم ، فرمود: نزدیکى من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود. عرض کرد: خداى من رحمت تو را مى خواهم ، فرمود: رحمت من از آن کسى است که در شب قدر به فقیرها رحم کند، عرض کرد: خداى من ! جواز عبور از صراط را خواهانم ، فرمود: آن براى کسى است که در شب قدر صدقه اى بدهد، عرض کرد: خداى من ! از درختان بهشتى مى خواهم ، فرمود: این مال کسى است که در شب قدر سبحان الله بگوید، عرض کرد: خداى من ! تو را مى خواهم ؛ فرمود: رضایت من از آنکسى است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند.)) و از همین کتاب از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است که فرمودند: ((درهاى آسمانها در شب قدر باز مى شود. بنابراین بنده اى در آن نماز نمى خواند، مگر اینکه خداوند متعال در مقابل هر سجده اى درختى در بهشت براى او مى نویسد که اگر سواره ، صد سال در سایه آن حرکت کند به انتهاى سایه اش نمى رسد؛ و در مقابل هر رکعت خانه اى از در و یاقوت و زبرجد و مروارید، و در مقابل هر آیه اى تاجى از تاجهاى بهشت ، و در مقابل هر ((سبحان الله گفتن )) پرنده اى از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه اى از درجات بهشت ، و در مقابل هر تشهدى بالا خانه اى از بالا خانه هاى بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن ، لباسى از لباسهاى بهشت براى او مى نویسد. و آنگاه که سپیده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده ماءنوس و کنیزان خوش اخلاق و خدمتکارانى جاویدان ، و بهترین پرندگان ، و بوهاى خوش ، و نعمتهاى خوب و تحفه ها و هدایا و خلعتها و کرامتها، و آنچه نفس میل دارد و دیدگان از آن لذت مى برد به او عنایت مى فرماید، و شما در آن جاوید هستید.))
مراتب شب قدراز بعضى از روایات برمى آید که شب قدر مراتبى دارد. و شب قدرى که در قرآن آمده است ، شب قدرى است که آخرین مراحل مشیت الهى در آن صورت گرفته و پس از آن تغییر و تبدیلى انجام نمى شود. و نیز از بعضى روایات برمى آید که شب نیمه شعبان و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان از شبهاى قدر بوده و شب آخر برترین آنهاست که شب ((جهنى )) نامیده مى شود. و همین شب است که مقدرات در آن تغییر مى کند. و با احتمال قوى شب بیست و هفتم ماه رمضان نیز از شبهاى قدر است . و کسى که مى خواهد احتیاط کند باید در تمام این پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون این قول از لحاظ مضمون و سند برتر از دیگر اقوال بود، بهمین جهت سایر اقوال را ذکر نکردیم .
آمادگى براى این شب و دعا براى توفیق در آنسزاوار است کسى که دین و نص روشن قرآن و روایات پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و آل معصوم او (علیهم السلام ) دارد، تمام سعى خود را جهت آمادگى براى اعمال این شب بکار گیرد. از کارهایى که در طول سال مى تواند انجام دهد، دعا جهت توفیق در این شب مى باشد و این که بتواند در این شب ، محبوبترین و پسندیده ترین کارها نزد خدا را انجام داده و خداوند این شب را براى او بهتر از هزار ماه قرار داده ، و اعمال این شب را باین شکل از او قبول نموده و آن را با بالاترین درجات براى او ثبت ، و تا روز دیدار او آن را بپروراند؛ در این شب ، نام او در گروه مقربین نوشته ، و شناخت ، محبت ، نزدیکى ، پناه ، رضایت و خیر خود همراه با عافیتش را نصیب او گردانیده ، و بگونه اى از او راضى شود که خشمى بعد از آن نبوده ، و پیامبر و امامان بخصوص امام زمانش (علیه السلام ) از او راضى شده ، و او را با آنان در مجلس ((صدق ))، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانایى براى فرمانبردارى و بدست آوردن رضایتش ، او را موفق ، و عاقبت او را نزدیکى و رضایتش قرار دهد.
از کارهایى که مى تواند بوسیله آن تمام سعى خود را در این شب بکار گیرد، این است که در طول سال براى این شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نماید. مثلا مکان و لباس مناسب و عطر و صدقه اى را تهیه و مضامین لطیفى را براى مناجات با پروردگار و کلمات برانگیزنده اى را در خطاب آقایان و نگهبانان و حامیانش انتخاب کند. و میهمانان مخصوصى را که مناسب با این شب مى باشند، و چند فقیر را براى صدقه دادن در نظر بگیرد.
گمان مى کنم اگر یکى از سلاطین دنیا کسى را در روز مخصوص به میهمانى دعوت نموده و شخص بزرگى را دنبال او بفرستد، و آنگونه که خداوند با تو رفتار کرده است او نیز در دعوت خود با او مهربانى کرده و در مقابل حضور او در مجلس - که اعیان و اشراف و پادشاهان حضور دارند - و رعایت آداب آن ، به او وعده اعطاى خلعتهاى گرانبها و املاک پرارزش و وسیع و فرمانهاى حکومت و سلطنت داده و به او بگوید هر قدر در انجام کارهاى کمى که در این مجلس باید انجام دهد، دقت کند سلطان او را از عطایا و احسان خود بیشتر بهره مند مى کند، از اشتیاق حضور در این مجلس قالب تهى کرده و براى آمادگى حضور در چنین مجلسى شریف و این مقام والا تمام توان خود را بکار گرفته ، در طول سال این مطلب را فراموش نکرده ، در تمام حالات با جدیت به آن پرداخته و خود را براى چنین روز بزرگى آماده مى نماید بگونه اى که اهل سعى و تلاش نمى توانند اینطور عمل کنند. و باندازه اى مواظب است و دقت مى کند که انسان را شگفت زده مى کند. و آنگونه که باید و دوست در مقابل دوست انجام مى دهد ادب را رعایت مى کند.
اى عاقل ! چگونه این دعوت را اجابت مى کنى ؟ سلطان سلاطین ، خداى خدایان و حاکم آسمانها و زمین تو را به این میهمانى دعوت نموده و براى این دعوت فرشتگان بزرگوار و پیامبران و رسولان و بهترین مردم را فرستاده و با جانشینان معصومش آن را تاءکید کرده است . و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت کننده بزرگ داشته است ؛ هر شبى با دعوتهایى مخصوص ‍ و لطفها و کرامتهایى عالى . در مقابل اخلاص یک شب تو نعمتهاى جاویدى به تو وعده داده است که نه چشمى مانند آن دیده و نه گوشى شنیده و نه در دل انسانى خطور کرده است . نور، زیبایى ، سرور، سلطنت ، دارایى ، و شادمانیى را به تو وعده داده که عقل تو حتى از تصور گوشه اى از آن عاجز، و اندیشه ات در آن سرگردان است . نزدیکى ، پناه و شادمانى دیدار خود را به تو وعده داده است که عقل انسانها و فهم علما و اندیشه حکما از درک آن ناتوان است .
برادرم ! آیا بخاطر آمادگى براى این مجلس ، باندازه اى که شایسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهى شد یا با غفلت خود این فرصت را از دست داده و از جمله ورشکستگان خواهى بود؟ یقین داشته باش اگر از این کرامت غفلت کرده و با کوتاهى خود آن را از بین ببرى و در روز قیامت آنچه را که دیگران با سعى کامل به آن رسیده اند ببینى ، به حسرتى دچار مى شوى که آتش جهنم و عذاب دردناک در مقابل آن کوچک است . و بهمین جهت در آن روز با ورشکستگان پشیمان صدا مى زنى : ((افسوس که جانب خدا را رعایت ننموده و در حق خود ظلم و تفریط نمودم و وعده هاى خدا را مسخره نمودم )) در حالى که پشیمانى سودى نداشته و درهاى توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتایج آن آشکار شده است .
بنابراین قبل از این که بخاطر کوتاهى و از بین بردن فرصتها ملامت شوى خود را سرزنش کن . و قبل از اینکه به تو بگویند: چرا کرامت پروردگار جهانیان را کوچک شمردى ؟ خود این مطلب را در نظر بگیر. و خود و سرمایه ات را حسابرسى کن ، قبل از این که به حساب تو رسیدگى شده و بجاى کرامت و سلطنت ، به خوارى و پستى برسى . سرمایه اى که اگر باقى مى ماند به بالاترین سودهاى تجارت در روزهاى سختى و نیاز مى رسیدى . سزاوار است وقتى که شب قدر نزدیک مى شود شوق او به رسیدن به کرامتهایى که در این شب براى او مهیا شده است افزون گردیده ، کرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانیان و تقدیس خداوند آسمانها و زمین ، و اعمالى را که با حال و اخلاص و حضور و رقت و صفاى او و رضایت مولایش مناسبتر است ، براى شبش انتخاب کرده و در این مورد از خداى متعال کمک گرفته و از خلفاى او - درود خدا بر آنان - یارى بجوید.
انتخاب عمل براى این شب ، تفکر و یاد خدااگر فهمید چه عملى مناسبتر است که به همان عمل مى کند. و اگر تردید پیدا کرد، باید استخاره کند. بعد از تعیین وقت ذکر، وقت مناسبى را که در آن خواب آلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگرى نیز نداشته باشد، باید براى تفکر معین کند. نیز باید تمام سعى خود را بکار گیرد که در شبش ‍ چیزى ، حتى امور مباح ، او را از یاد خدا بازنداشته و در نمازها و مناجاتش به غیر آن حتى مستحبات فکر نکند.
زیرا کسى که مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب کشیدن آن یا صدقه دادن فکر کند غافل است . حتى در حال ایستادن نماز در یاد اجزاى آن بودن غفلت است . و باید در هنگام عمل فقط سعى کند که قلب او از حقیقت کارهایى که انجام مى دهد و ذکرهایى که مى گوید غافل نباشد. و براى این که براحتى به این مطلب برسد، مى تواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فکر کند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذکر از آن غافل شد باید آن را تکرار کند. مثلا وقتى مى خواهد رو به قبله بایستد، مى تواند اجمالا درباره معناى رو به قبله نمودن بیندیشد. و هنگامى که مى خواهد بایستد ابتدا درباره حقیقت آن که همان ایستادن براى اداى حق بندگى است اندیشیده و فکر کند که ایستادن بر روى دو پا اشاره به ترس و امید بخاطر پذیرفته شدن عبادت یا عدم آن است . و بهمین ترتیب ...، حتى قرائت و ذکرهاى نماز. مثلا قبل از گفتن ((بسم الله الرحمن الرحیم )) معناى آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگوید. و اگر در اثناى قرائت آیه اى غفلتى براى او پیش آمد باید آن آیه را تکرار کند.
توسل به نگهبان این شببر چنین عمل کننده اى لازم است در اول شب خیلى به نگهبان آن شب که از معصومین (علیهم السلام ) است ، توسل جسته و او را شفیع خود قرار دهد. و در این هنگام توفیق در اعمال و احوال را که به آن احتیاج دارد ذکر نموده و تلاش کند با الفاظى که براى درخواست ترحم و شفاعت مى گویند، رحمت و رقت را جلب کرده و مهربانى و کرامت را برانگیخته و ابرهاى جود و کرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولایش تفویض و واگذار نموده ؛ و در طول شب نیز مواظب باشد کارى مخالف با تفویض ، انجام ندهد؛ و اگر بتواند حتى تفویض خود را نیز واگذار کند، قطعا رستگار شده است .
ولى خیلى اتفاق مى افتد که انسان مراقب نبودن و بى مبالاتى را با تفویض ‍ اشتباه کرده ، آن پلید او را فریب داده و با نادانى او را هلاک مى کند. بنابراین تا زمانى که با علوم الهى بخوبى نفهمیده که به تفویض رسیده است ، نباید مطمئن شود و براى اطمینان باید ببیند که حال و مرادش در آنچه که تفویض نموده با یکدیگر موافق هستند یا نه . زیرا یکى از علامات صحت تفویض قبول آن ، و یکى از علامات قبول نیز آن است که خداوند متعال ، امورى را که بنده به او تفویض نموده است ، بخوبى و بالاتر از آرزوى بنده سرپرستى کند.
روشى براى ایجاد رقت قلباز کارهایى که باعث برانگیختن رقت و بوجود آمدن گریه و ترسى که از جهت بزرگى خداست مى شود، مى توان از بستن دست به گردن ، پوشیدن لباس مویین ، ریختن خاک بر سر، به خاک افتادن ، گذاشتن صورت بر خاک ، گذاشتن سر بر دیوار، راه رفتن و ایستادن ، فریاد زدن و ساکت شدن ، در خاک غلت خوردن ، و خود را در روز قیامت فرض کردن و آنگاه با آنچه درباره ملامت مجرمین وارد شده است ، خود را ملامت کردن نام برد. و سپس به سمت راست خود نگاه کرده و درباره وضع و حال ((اصحاب یمین )) و شکل و لباس آنها فکر کند، آنگاه به سمت چپ نگاه کرده و خود را یکى از ((اصحاب شمال )) فرض نموده و روى سیاه ، چشم کبود، دستان بسته آنها، همنشینى آنان با شیاطین ، پوشیدن لباسهاى مسى گداخته و لباسهاى آتشین و حضور تمامى فرشتگان عذاب را در حالى که منتظر فرمان پروردگارشان هستند در نظر آورد. آنگاه از صدور این خطاب : ((او را بگیرید، در غل و زنجیر کشیده آنگاه به دوزخ افکنید. آنگاه با زنجیرى که طولش هفتاد زراع است در کشید.)) حذر کند.
سپس صدا بزند: اى مهربانترین مهربانان ! اى یاور کسانى که یارى مى خواهند! رحمت گسترده ات کجاست ؟ کجاست عطایاى فراوانت ؟ کجاست فضل بزرگت ؟ کجاست منت زیادت ؟ کرم تو کجاست ؟ اى کریم ! آنگاه گریه کرده و بردبارى و کرم بزرگ و فضل و احسان قدیم و عفو و آمرزش عمومى او را در خاطر آورد. اگر در این حال شیطان پلید سراغ او آمده و بخواهد او را از رحمت پروردگارش ماءیوس گردانیده و به او بگوید: تو با این گناهان و عیوب اهل رحمت خدا و نگاه لطف او نیستى ؛ زیرا فرموده است : ((رحمت خود را براى متقین نوشته ام .)) و تو باتقوا نیستى ، نباید سخن او را قبول کند. حتى جواب او را نگفته و در جواب او با خداى خود مناجات نموده و بیشتر اظهار امیدوارى نموده و بگوید: ((از کرم تو دور است که از مانند من که محتاج عفو و کرم تو بوده و با اولیائت به درگاهت توسل جسته ام روى گردانده و بر چشم گریان و قلب خاشع و بدن خوار و متواضع من ترحم ننمایى .))
آنگاه امیدوارى خود را بیشتر و آرزوهاى خود را گسترده کرده و هر مقام عالیى را که در شناخت و محبت ، نزدیکى و منزلت ، و عمل و تقوى ، تصور مى شود، خواسته و بسیار گوید: ((اى کسى که هر چه بخواهد انجام مى دهد ولى دیگران نمى توانند این کار را انجام دهند! اى کسى که هیچکدام از عطایاى بزرگ و کرامتهاى بزرگ و زیبا در نظر او بزرگ نیست ! اى کسى که احسان ، چیزى از او کم نکرده و محروم نمودن چیزى بر دارایى او اضافه نمى کند.))
آنگاه براى تاءکید این سخنان بگوید: ((خداى من ! اگر من سزاوار چیزهایى که از تو درخواست نمودم نیستم کرم تو شایسته آن و بیش از آن است . خداى من ! شناختى که به من بخشیدى حکم مى کند که چیزهاى بزرگ از تو بخواهم ؛ زیرا آنچه که به اولیایت بخشیدى ، بخاطر شایستگى آنان نبود، مگر این که از فضلت این شایستگى را به آنان بخشیدى ، زیرا خبر جز از جانب تو نیست . بنابراین ، آن شایستگى را که از فضلت به آنان عنایت فرمودى به من نیز عطا فرما؛ با شایسته اجابت آنچه از تو خواستم گردم .
خداى من ! غیر از من کسانى را براى عذاب کردن مى یابى ؛ از قبیل دشمنان اولیایت و ستیزه گران با حضرت جلالت . ولى من کسى را غیر از تو نمى یابم که به من اعطا نماید. آیا با این وجود باز هم از کرم تو بى بهره مى مانم ! تو به عذاب و منع من از رحمت خود احتیاجى ندارى ولى من نیازمند عفو و کرم تو مى باشم .
خداى من ! تو کسى هستى که از علمت سؤ ال نمى شوى ، و در قلمرو تو کسى با تو نزاع نکرده ، و کسى به کار تو اعتراض نمى کند. تو تواناى بخشنده اى که توانایى تو حد، و بخشش تو پایانى ندارد. پس من را با قدرتت شایسته گردان و با بخششت بر من ببخش ، اى بخشنده ترین بخشندگان !
خداى من ! دشمن تو و دشمن من آمده است تا مرا از دعاى تو محروم نموده و از رحمت گسترده ات محروم نماید. ولى با فضل تو به سخنان او پشت کرده و با دستورات او مخالفت کردم . پس مرا در مقابل او با صادق گردانیدن امید و آرزویم به خودت ، یارى فرما. خداى من ! با شناخت کمى که نسبت به مقدار بخشش و کرم و غنا و قدرت تو دارم ، یقین ندارم که کسى از بندگانت را از عفو و فضل خود محروم نمایى حتى کفار را، مگر دشمنان اولیایت که آنان را مورد ظلم و اذیت قرار دادند. و عقیده من درباره عذاب کفارى که چنین نباشند، فقط بخاطر تعبد به آنچه در کتاب تو آمده و فرمایش پیامبرت مى باشد که به کفار وعده مجازات دادى و عقل من - همان چیزى که با اعطاى آن ، بر من منت گذاشتى - لازم نمى بیند که ذره اى آنان را عذاب کرده و به وعده هایت در مورد عذاب آنان عمل نمایى . و بحکم عقل ، وفا نکردن به وعده عذاب را، نقصى در صفات پاکت نمى دانم و در مورد هیچ چیز از عذاب یقین ندارم ، مگر اینکه از باب تعبد باشد. خداى من ! اینگونه درباره کفار و منکرین مى اندیشم ، پس عقیده من درباره کسى که به تو ایمان آورده چه خواهد بود؟ کسى که دوستت دارد از تو فرمانبردارى نموده ، آرزوى فضل تو را داشته ، خواستار نزدیکى به تو، و از کرم تو امیدوار مطالب مهم و بزرگ است ؛ گرچه گناهکار بوده و از دستورات تو سرپیچى کرده باشد.
خداى من ! از بنده گناه و از آقا گذشت و کرم است ؛ بخصوص اگر خیلى باگذشت باشد. خداى من ! این حکم عقلى که عرض کردم در اوقات معمولى است ولى این اوقات خاص که آن را براى کرم خود ایجاد، با آن بر بندگانت منت گذاشته ، بندگان گناهکارت را به گذشت و آمرزش خود، و درخواست کنندگان را به اجابت و عطا فراخوانده و درهاى کرم و بخشش خود را در آن گشوده ، عقلهاى ما بجز عقل و کرم و تبدیل گناهان به خوبیها و اجابت دعاها و اعطاى درخواستها و کرامتهاى بزرگ ، متوقع چیز دیگرى نیست . و این گمان ما به تو و کرم تو مى باشد؛ و خود بهتر مى دانى که پیامبرت براى ما بیان نموده است که با کسى که به تو خوش گمان باشد چه رفتارى دارى .))
سایر اعمال شب قدر(1 نمازى در شب قدر وارد شده که در آن یک بار حمد و هفت بار ((قل هو الله احد)) خوانده مى شود و بعد از پایان نماز هفتاد بار ذکر ((استغفر الله و اتوب الیه )) گفته مى شود و سپس حوائج از خدا خواسته مى شود.
(2 صد رکعت نماز و خواندن دعاهایى که در بین آن وارد شده از مهمترین امور مهم است . زیرا مضامین آن برآمده از سینه امامان دین مى باشد که عالمان به خدا هستند. در این ادعیه علوم گرانبهایى است که بجز پیامبران و جانشینان آنان کسى از آن آگاه نیست . دانشهایى از قبیل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهاى نیک و مراتب فضل و حکمت عدل و مقتضاى کار و ادب مناجات با خداوند متعال .
لازم است در خلال خواندن این ادعیه زنده دل بوده و با توجه آن را بخواند. و اگر بتواند از آنچه مى گوید، تاءثیر پذیرفته و این مطلب را نیز در دعایش بخواهد، باید به او تبریک گفت . زیرا اگر این ادعیه ثواب و پاداشى از جانب خدا نداشته و فقط مضامین آن در انسان مؤ ثر باشد، عاقل باید روح و جان خود را براى بدست آوردن آن فدا کند. چه رسد به این که خداوند براى هر حکم و حتى هر حرفى از آن جواب و نورى آماده نموده است که جهانیان نمى توانند قیمتى بر آن بگذارند.
همچنین باید درباره معنى کلماتى که مى گوید تاءمل نموده و آن را درک کند. و اگر این مقدار نیز نمى تواند بهتر است به جاى خواندن این دعاها بر مصیبت خود و مجازات خدا بخاطر آن ، گریه کرده و بگوید: ((انا لله و انا الیه راجعون ، چه مصیبت و چه مجازات بزرگى )) درباره اهل آخرت ، در حدیث قدسى آمده است : ((دعاى آنان در نزد خداوند بالا رفته و کلام آنان را مى شنود. فرشتگان به واسطه آنان خوشحال مى گردند... پروردگار باندازه اى دوست دارد دعاى آنان را بشنود که مادرى فرزند را.))
بنابراین اى فقیر! در مورد دعایى که بدون حضور قلب مى خوانى ، انصاف بده . آیا دوست دارى ، در حالى که خدا مى بیند که زبانت او را خوانده و دلت با دنیا سخن مى گوید، دعایت به خداوند برسد! دنیایى که درباره آن آمده است که دشمن خدا و دوستان اوست و مى خواهد با شکوفه هاى این دنیاى فانى ، تو را از خداوند دور نماید. آیا عاقل مى تواند مصیبتى بزرگتر از این را تصور کند.
(3 خواندن دعاى گشودن قرآن و قرآن را روى سر گذاشتن ؛ باین نیت که عقل و اندیشه او با این عمل تقویت شده و با دانشهاى قرآن کامل شود و نور عقل با نور قرآن ضمیمه گردد. و سایر نیتهایى که مناسب با این عمل است .
(4 زیارت امام حسین (علیه السلام ) با بعضى از زیارتهایى که وارد شده است .
(5 خواندن سوره روم ، عنکبوت و دخان در شب بیست و سوم .
(6 خواندن دعاهایى که در این شبها وارد شده است ؛ بخصوص ‍ دعایى که سید از بعضى از کتابهاى کهن نقل نموده و اول آن چنین است : اللهم ان کان الشک فى ان لیلة القدر فیها او فیما تقدمها واقع فانه فیک و فى وحدانیتک و تزکیتک الاعمال زائل ؛ خداوندا! اگر در این که شب قدر، امشب یا شبهاى پیش از آن است ، شکى هست ، ولى در مورد یکتایى تو و این که اعمال را پاکیزه مى نمایى شکى نیست . و اگر توانست معنى از بین رفتن شک در خدا و یکتایى او را بفهمد، همین پاداش براى عبادت آن شب براى او کافى خواهد بود.
(7 دعاى کوچکى که سید از امام سجاد (علیه السلام ) روایت نموده و اول آن ((یا باطنا فى ظهوره )) مى باشد. دعایى که در یکتا دانستن خداوند کامل مى باشد و اگر وجود ائمه (علیهم السلام ) هیچ نفعى نداشت ، مگر همین که با این گونه دعاها پرده از یکتایى خدا برداشته ، و ما را از این مطلب آگاه نمودند، لازم بود مؤ من تمام وجودش را فداى این عمل آنان نماید. و حتى فدا کردن تمام وجود خود را ناچیز شمرده و خود را ناتوان از اداى شکر نعمتهاى آنان ببیند.
(8) ساعتى از شب را مخصوص مراقبت قرار داده ، و در آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالى او و قدرتش را بر نجات دادن او، فضل و بخشش و کرم او را در نظر گرفته و سپس با امیدوارى ، بر در بخشش و کرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش او باشد.
بستن وسوسه هاى شیطاناگر مراقب به آنچه گفتیم عمل کرد که خوشا بحالش ، و اگر عمل نکرد مبادا شیطان او را وسوسه کرده و بگوید: تو! آنگونه که شایسته توست عمل را انجام نمى دهى ، بنابراین ، این کار اندک نیز فایده اى نداشته و نبودش بهتر از وجودش مى باشد. زیرا اگر به این نداى شیطان گوش دهد او را از سایر اعمال نیز باز داشته و او را با غفلت هلاک مى نماید. ولى اگر همان عمل را که قصد دارد، انجام بدهد گرچه عمل کمى نیز باشد، ممکن است نور این عمل کم ، نور دیگرى را براى عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل دیگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد.
خلاصه شیطان هیچ قصدى ندارد، مگر این که انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولایش باز دارد بنابراین اگر از او فرمانبردارى نماید در دل او تاریکیى بوجود مى آید که سبب قطع یارى او گردیده و موجب مى شود تا عبادت دیگرى را نیز ترک کند تا جایى که یارى خداوند کاملا قطع شده و به هلاکت جاوید دچار شود. مگر این که عنایت خدا شامل حالش شده و از فرمانبردارى شیطان دست بردارد، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفیق کاملى برسد.
سالک نباید هیچ عمل خیرى را اگر چه بسیار کوچک باشد، کم شمرده و بخاطر کم بودن آن را ترک نماید که زیان خواهد دید. و هیچ عمل خیرى را نیز نباید بزرگ بیند، چون گرفتار عجب مى گردد. نیز اگر نمى تواند آن را انجام بدهد بمقدارى که مى تواند آن را انجام داده و بعد از انجام ، آن را در مقابل خدا کوچک ببیند. زیرا بنده هر عملى را که انجام بدهد و آن را کوچک بداند، خداوند آن را بزرگ دانسته و شاید همین مطلب باعث شود که خداوند متعال آن را قبول کند. و هنگامى که عملى قبول شد کمى آن اهمیتى نخواهد داشت . چون اگر خداوند عملى را از بنده اش قبول نماید، گرچه کم باشد، پاداش زیادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول نکند، فایده اى براى او نخواهد داشت ؛ گرچه زیاد باشد. زیرا خداوند عمل کم آدم را قبول و اعمال زیاد ابلیس را رد نمود.
بنابراین بنده نباید هیچ عملى را بزرگ ببیند. گرچه عبادت جن و انس ‍ باشد. زیرا این عجب است و عجب انسان به عملش ، ثواب آن را از بین مى برد. بلکه نور آن را به تاریکى تبدیل مى کند. و نیز نباید عمل کم را کوچک بداند؛ زیرا ممکن است قبول شده و تبدیل به عمل بزرگى شود.
تفاوت قضاوت در مورد عمل خود و دیگرانآنچه درباره دقت در مراتب اخلاص و صدق در آن گفتیم فقط در مورد عمل خود انسان است تا از خود قانع نشود مگر به خالص صادقانه و غیر خالص را مانند معدوم بداند بلکه آن را گناه به شمار آورده ولى نباید اینگونه اعمال را از دیگران ، مانند معدوم یا گناه به حساب آورد. زیرا اگر اعمال دیگران را بخواهد اینگونه بداند، نه تنها فایده اى نداشته بلکه باعث ترک عمل و بستن درِ صلاح و خیر مى گردد.
بنابراین نباید با این ملاک با دیگران برخورد کند. بلکه باید با بندگان خدا به ملاک ظاهر عملشان ، و حتى بالاتر، با ترازوى فضل خداوند، برخورد نموده ، و گمان کند که اعمال ناقص و مخلوط مردم بهتر بوده و مورد قبول خداوند است . و امیدوار باشد که از فضل خدا و قبول او محروم نمى شوند، گرچه اعمال آنها ناقص و ناخالص باشد. و بعید نشمرد که خداوند دعاى بندگانش را فقط بخاطر شکل دعا قبول کند. گرچه این دعا جز جنبانیدن زبان چیزى نباشد - و با عفو عالى خود با آنان معامله کند. و مبادا انسان کسى را از رحمت خدا ماءیوس نموده یا باعث شود اعمال را بجا نیاورد؛ گرچه عمل او مخلوط با تیرگى باشد. شاید اگر همین شکل عمل ترک نشود گاهى اوقات با بعضى از عنایات الهى همراه باشد و باعث ایجاد روح و حقیقتى در آن عمل شود و در روشن شدن قلب مؤ ثر باشد؛ بگونه اى که بکلى عمل او عوض شود و بیشتر و یا همه اعمال او با حضور قلب بوده و آنگاه همراه با رستگاران ، رستگار گردد. و خلاصه اگر فردى لوطى در مستى بگوید: ((یا الله )) گمان نمى کنم خداوند او را رد نموده و او را اجابت نکند.

 

دعایى در شب بیست و هفتم
از زید بن على روایت شده است که گفت : در شب بیست و هفتم ماه رمضان شنیدم پدرم (علیه السلام ) از اول شب تا آخر آن عرض مى کرد: اللهم ارزقنى التجافى عن دار الغرور و الانابه الى دار الخلود، و الاستعداد للموت ، قبل حلول الفوت ؛ خداوند آرام نگرفتن در سراى فریب ، بازگشت به سراى جاوید، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصیبم فرما. اگر بتوانى معنى این دعا را تصور کنى ، این دعا را بسیار خواهى خواند.
توضیح سراى فریب بودن دنیادر توضیح معناى این دعا مى توان گفت : آنچه قرآن کریم ، روایات آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و مکاشفات اهل یقین بر آن گواهى مى دهد این است که دنیا سراى فریب بوده و آنچه در آن است آنگونه نیست که دیده مى شود. بلکه صفات موجودات این عالم که دیده یا حس ‍ مى گردد، نظیر منظره اى است که از سراب دیده مى شود؛ و ماهیت آن آنگونه که دیده مى شود نیست ؛ و به همین جهت آن را سراى فریب نامیده اند. و اگر قبول این مطلب براى کسى سخت باشد باید از خود بپرسد که آیا خطاى حس را قبول دارى ؟ و در صورت قبول کردن خطاى حس از خود بپرسد چه فرقى بین خطاى حس و عدم خطاى حس وجود دارد و در صورتى که بین آنها فرقى وجود نداشت باید بگوییم : ممکن است در جایى که فکر مى کنیم حس خطا نداشته ، خطا داشته باشد. و وقتى امکان خطا در تمامى حواس ثابت شد، وقوع خطاى حواس با روایاتى که به این مطلب تصریح مى کند ثابت مى گردد. تعدادى از این روایات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى که حس آن را منکر است . تعدادى از آنها درباره حالتهاى قبر که عبارتند از ایستادن ، فریاد زدن ، آتش ، سخن گفتن ، باغ و نعمتهاست که باز هم حس آن را انکار مى کند. و تعدادى ، دال بر وجود فرشتگان و دخل و تصرف آنها در این عالم هستند. و تعدادى دلالت مى کنند بر این که روزى تمام مخلوقاتى که در این عالم است ، از قبیل جماد و نبات و حیوان از عالم ملکوت مى آید. و تمامى این روایات دال بر وجود چیزهاى زیاد و عوالم بسیارى هستند که حس آن را انکار مى کند.
بهر صورت این عالم سراى فریب نامیده مى شود چون با شکلهایى که حقیقتى نداشته و با حقایقى که شکلى ندارد اهل خود را فریب مى دهد. ذاتیات آن مانند اعراض و واقعیتهاى خارجى آن مانند سراب است . چیزهایى که در آن ثابت دیده مى شوند در واقع غیر ثابت و چیزهایى که اهل دنیا درباره حقیقتهاى آن مى گویند و اوصافى که براى آن ذکر مى کنند واقعیتى ندارند. و هر چیزى که به اقتضاى این عالم بوجود مى آید در غیر این عالم حکم به محال بودن واقعیت آن مى نمایند. و هر چه در آن است فریب ، توهم و خیال است . و مؤ منى که حجاب ناسوت از دیدگانش ‍ برداشته شد، ماهیت اشیاء همانگونه که هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بین رفتن حجاب ((تجافى عن دار الغرور؛ آرام نگرفتن در سراى فریب )) و آشکار شدن حقایق ((انابه الى دار الخلود؛ بازگشت به سراى جاوید)) نامیده مى شود.
ترجیح جانب امیدوارى بر ناامیدى در چنین اوقاتىدر چنین اوقاتى که خداوند در آن بیش از سایر اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده ، بندگان را تشویق به ذکر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاص خود را براى آنان تضمین نموده است بنده مراقب باید جهت امیدوارى را بیشتر در نظر گرفته و دستهاى آرزوى خود را به طرف کرم خداوند و بخششهاى فراوان او دراز کند. ولى شیطان در این اوقات اصرار در ترجیح جهت ترس و ناامیدى دارد تا بدین وسیله مانع عمل بندگان گردد.
پایان دادن شب قدرآنگاه همانطور که بارها در مورد شبهاى شریف گفتیم - این شبها را با توسل به حامیان معصوم (علیهم السلام ) سپردن عمل به آنان ، عرضه آن به خداوند با دستهاى آنان ، تضرع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى این که آنان به درگاه خداوند تضرع نموده تا او این عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبدیل نموده و آن را پرورش دهد، ختم کند - این شب را به پایان برساند.
تلازم شرافت شب و روزدر روایات آمده است که شرافت شب و روز ملازم یکدیگر هستند، به این معنى که اگر روز شریف شد، شرافت آن به شبش نیز سرایت مى کند و هنگامى که شب شریف شد، شرافتش به روز آن نیز سرایت مى نماید. بنابراین مراقبت از روزهاى این شبها با اخلاص در عبادت لازم است ؛ همانگونه که در شبها لازم مى باشد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.