جاهلیت دوم در آخرالزمان
مبحث اول: دلایلی بر وجود جاهلیت دوم
« قرآن کریم » به وجود جاهلیتی موسوم به جاهلیت دوم، پس از جاهلیت اول در بین عامّه ی مسلمانان اشاره می نماید، که از علائم ظهور امام مهدی (علیه السّلام) است. (1) شواهد قرآنی بسیاری بر این موضوع تأکید دارند، که از آن جمله می توان به آیات زیر اشاره نمود:
« ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِّنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاساً یَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ؛ (2)
سپس بعد از آن اندوه و غم، خواب آرامش بخشی بر شما فرود آمد که گروهی از شما را که بر اثر پشیمانی، دست از فرار برداشته، به سوی پیامبر آمدید، فرو گرفت و گروه دیگر که حفظ جان هایشان، آنان را پریشان خاطر و غمگین کرده بود، درباره ی خدا گمان ناحق و ناروا همچون گمان های جاهلیت می بردند. »
« وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛ (3)
در خانه هایتان قرار و آرام گیرید و مانند زنان دوران جاهلیت پیشین خود را برای نامحرمان نیارایید و نماز به پا دارید و زکات بدهید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید. »
« إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ(4)؛
یاد کن هنگامی را که کافران دل هایشان را از تعصب و خشم شدید جاهلی آکنده کردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان فرو فرستاد. »
آیات بالا به وجود جاهلیت اشاره دارد و از آنجا که « قرآن » برای همه ی زمان ها نازل گردیده است، اثبات می شود که جاهلیت دومی، قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) نیز وجود خواهد داشت.
هنگامی که به احادیث روایت شده از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیه السّلام) نیز مراجعه کنیم، تأکید بر وجود این جاهلیت را درمی یابیم.
از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند:
« من بین دو جاهلیت که دومین آن سخت تر از اولی است، برانگیخته شده ام. » (5).
در حدیث بالا، اشاره ی آشکاری به وجود جاهلیت دوم، پس از بعثت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد، که سخت تر و بدتر از جاهلیت اول است و این موضوع از سیاق این روایت به خوبی آشکار است و نیز از ایشان روایت شده است که فرمودند: « منفورترین مردم نزد خداوند، سه تن هستند: زندیق در حرم، دنبال کننده ی سنت جاهلی در اسلام و خواهان خونریزی انسان بی گناه. » (6)
از اینجا پی می بریم که اکثر مسلمانان با وجود پذیرش اسلام به عنوان دین خود، از سنت های جاهلی و عادات آن پیروی می کنند؛ در حالی که می دانند این سنت ها مخالف با دین توحیدی اسلام و تعالیم آن است.
شاید تفسیر قول پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: « من بین دو جاهلیت که دومی آنها خطیرتر از اولی است، برانگیخته شدم ». همین باشد؛ زیرا مردم با وجود اسلام آوردن، از عادات جاهلیت نرهیدند؛ بلکه همچنان آن را حفظ نموده اند و این به سبب هواهای نفسانی آنان است، نه به اراده ی خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیه السّلام).
به همین سبب است که امام مهدی (علیه السّلام) در دعوت خود، با سختی ها و مخالفت هایی بیش از آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن رو به رو شد، مواجه خواهند شد؛ زیرا مردم به طور عموم از پذیرفتن این دعوت سر باز خواهند زد و با جاهلیت پوشیده با اسلام، با آن مقابله خواهند نمود.
از عبدالله بن زراره از محمد بن مروان از فضیل نقل شده است که از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که فرمودند: « همانا قائم ما از مردم جاهل بیش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جهان جاهلیت، متحمل رنج و سختی خواهد شد. »
گفتم: چطور چنین چیزی ممکن است؟
فرمودند: « رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی برانگیخته شد که مردم سنگ و صخره و چوب های تراشیده شده را می پرستیدند، اما قائم ما هنگامی قیام می کند که همه ی مردم برای مقابله با او به تأویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسل می شوند. » (7)
به تعبیر دیگر، جاهلیت دوم که در برابر امام (علیه السّلام) قرار می گیرد، جاهلیت ترکیبی است؛ زیرا این جاهلیت به شعارهای بدون محتوا و مضمون به ظاهر اسلامی چنگ می زند که مفهوم خود را از دست داده و جز نام و شعار چیز دیگری از آن باقی نمانده است.
در روایتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصف اهل آخرالزمان و مسلمانان فرمودند:
« به زودی روزگاری بر مردم فرا می رسد که از قرآن جز خط و از اسلام جز نام باقی نخواهد ماند. » (8)
و نیز از ائمه معصومان (علیه السّلام) روایاتی وارد گردیده که آشکارا بر وجود جاهلیت دوم قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) اشاره می نماید. از آن جمله روایتی است که علقمة بن زید از امام صادق (علیه السّلام) و ایشان از پدرشان امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر قول خدای تعالی: « وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى (9)؛ فرمودند: جاهلیت دیگری وجود خواهد داشت. » (10)
و این موضوع صراحتاً اشاره به وجود این جاهلیت در آخرالزمان دارد. از همین رو، امام مهدی (علیه السّلام) بر این مفهوم تصریح فرموده اند و مؤمنان را به برگزیدن روش تقیّه برای دفع شرّ جاهلان امر نموده اند.
از ایشان در توقیع ارسالی برای شیخ مفید آمده است:
« و این حکومتی است که حرکت ما و مباشرت شما به امر و نهی ما را نزدیک می کند و خداوند نور خود را کامل گرداند، اگرچه مشرکان اکراه داشته باشند. در برابر برافروختن آتش جاهلیت توسط امویان برای ترساندن مهدویّون، به تقیه چنگ بزنید، من نجات آن کس را که از پنهان کاری دست برندارد، به عهده می گیرم... » (11)
در خاتمه بیان دلایل وارده از اهل بیت (علیه السّلام) پیرامون وجود جاهلیت در آخرالزمان و قبل از قیام قائم آل محمد (علیه السّلام) را با ذکر روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به پایان می بریم. از ایشان در حالی که انگشتان خود را درهم فرو برده بودند، ضمن حدیثی طولانی آمده است که فرمودند: « این آن یکی را در فتنه به قتل می رساند و ناکسان فرومایه ی جاهلیت باقی می مانند، جاهلیتی که نه در آن نشانه ی هدایت وجود دارد و نه دانشی که به وسیله ی آن درک شود که ما اهل بیت (علیه السّلام) وسیله ی نجات هستیم، نه داعیان حکومت » (12).
مبحث دوم: مصادیق وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان
پس از اثبات وجود جاهلیت در آخرالزمان با استناد به« قرآن » و روایات شریف اهل بیت (علیه السّلام)، اکنون به بیان مصادیق آن در عرصه ی واقعیت و چهره های گوناگون آن می پردازیم.
منظر اول
جاهلیت در لغت از فعل جَهِلَ، جَهلاً و جهالةً، ضدّ عَلِمَ گرفته شده است. از همین مصدر کلمه ی مجاهل جمع مَجهَل می باشد که عبارت است از مکان هایی که هنوز ناشناخته است که نه نشانه ای در آن وجود دارد و نه هدایتی در آن صورت می پذیرد. (13)
بدیهی است که دین اسلام، دین حق و دین توحید خالص برای خداوند است و مردم را به راه خیر و صلاح راهنمایی می کند و از این رو، خداوند آن را در این آیه، دین همه ی انسان ها قرار داد:
« إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ(14)؛ همانا دین در نزد خدا، فقط اسلام است. »
از آنجا که دین خالص خداوند تنها در نزد اهل بیت (علیه السّلام)، تجسم عینی یافته و آنان مصداق های عملی برای این دین هستند، از این رو، تنها اهل بیت (علیه السّلام)، هدایتگر مردم و خارج کننده ی آنان از تاریکی جاهلیت به سوی نور اسلام بر اساس قول خداوند تعالی در « قرآن کریم » می باشند:
« وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا؛ (15) و ما آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند. »
و نیز« وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ(16)؛ هنگامی که صبر پیشه کردند و از میان آنان امامانی را قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند و به آیات ما یقین داشتند. »
آنان هستند که مردم را به راه حق، که همان راه خدای سبحان است، هدایت می نمایند تا مصداق این قول خدای متعال باشند:
« وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(17)؛
وسیله ای برای حرکت به سوی خدا بجویید و در راه او بکوشید، شاید رستگار شوید. »
در همین باره در حدیث شریفی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که: « علی با حق و حق با علی است، حق در جایی است که علی در آنجا است » (18).
به دلیل اینکه هر کس به حق جاهل باشد، آن را ضایع نموده است، پس هر مسلمانی که مخالف اهل بیت (علیه السّلام) باشد و حقّ آنها را تباه نماید و از فرامین آنان سرپیچی کند، از اهل جهل و جاهلیت است و فرقی نمی کند که در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد یا در زمان ائمه اطهار (علیه السّلام) یا پس از او، تا زمان حضرت مهدی (علیه السّلام) و این بدان معناست که جاهلیت دوم در دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مخالفت با فرامین او و دشمنی ورزیدن نسبت به اهل بیت (علیه السّلام) آغاز شد و دلیل این مدعا، سخن خداوند متعال در« قرآن کریم » است که می فرماید:
« إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ(19)؛
یاد کن هنگامی را که کافران، دل هایشان را از تعصب و خشم شدید جاهلی آکنده کردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد. »
حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) در یکی از خطبه های خود، خطاب به مهاجران و انصار، به این معنا اشاره می فرمایند و می گویند:
« هجرت جز به سوی ما نیست و نصرت و یاری جز برای ما نیست و تعبیّت به احسان جز درباره ی ما نیست و هر کس از ما روی بگرداند، به جاهلیت بازگشته است. » (20)
یعنی نمی توانید مدعی باشید که ما مهاجر و انصار و تابعان به احسان هستیم، مگر اینکه بر وفق مبادی اهل بیت (علیه السّلام) عمل نمایید و به دین آنان رفتار کنید و احکام و فرامین خود را از ائمه اهل بیت (علیه السّلام) دریافت کنید.
از همین روست که روایات شریفی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده که تأکید می نماید:
« کینه جویی نسبت به علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) و شک کننده در ولایت او از اهل جاهلیت؛ بلکه کافر، به کفر جاهلیت است. »
همچنین از قیس بن سعمان، از علقمة بن محمد الحضرمی، از ابی جعفر محمد بن علی (علیه السّلام) نقل شده که فرمودند:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مدینه عازم حج خانه ی خدا شدند و آنگاه ماجرای غدیر خم و خطبه ی پیامبر در آن را نقل کردند که قسمتی از آن این بود:
« به خدا قسم انبیا و پیامبران الهی بشارت مرا دادند و من خاتم انبیا و پیامبران و حجت خدا بر همه ی اهل آسمان ها و زمین هستم، پس هر کس در این حقیقت تردید نماید، کافر است، به کفر جاهلیت اول و هر کس به این گفته ی من شک نماید، به همه ی گفته های من شک کرده و بنابراین در آتش است. » (21)
در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که حضرت علی (علیه السّلام) را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند:
« ای علی هر کس با کینه نسبت به تو بمیرد به مرگ جاهلیت مرده و خداوند همه ی اعمالی را که در اسلام انجام داده، مورد محاسبه قرار می دهد. » (22)
بر این اساس هر کینه ورزی نسبت به امام علی (علیه السّلام) و انکارکننده ی ولایت او در این زمان نیز، اهل جاهلیت بوده و کافر به کفر اهلی است و با این دلیل اثبات می گردد که ما در زمان جاهلیت دوم زندگی می کنیم.
منظر دوم
از امیرمؤمنان (علیه السّلام) روایت شده که فرمودند:
« رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته و به خاطر اعمالی که در جاهلیت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار می گیرد. » (23)
از این حدیث، اثبات می گردد که امامت اهل بیت (علیه السّلام) میزان و جداکننده ی جاهلیت از اسلام است. بنابراین هر کس به امامت حقه ی آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معترف نباشد، از اهل جاهلیت است. این موضوع، حتی در مورد کسی که به امامت همه ی آنها اقرار، اما فقط یکی از آنان را آن گونه که موافق ترتیب الهی تصریح شده برای پیامبر بشیر و نذیر، محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) منکر شود، نیز صادق است.
هر کس که امام این زمان را که همان مهدی منتظر (عج الله تعالی فرجه الشریف) است، نشناخته باشد، از اهل جاهلیت بوده و در نتیجه منکر دعوت او و از اهل آتش است.
منظر سوم
روایات رسیده از اهل بیت (علیه السّلام) به این موضوع اشاره دارد که هر کس حضرت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) را تکذیب نماید، از اهل جاهلیت است. از غیاث بن ابراهیم، از امام صادق (علیه السّلام) و از پدرانش نقل شده که فرمودند:
« رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « هر کس قائم از فرزندان مرا [در زمان غیبتش ] انکار نماید، به مرگ جاهلیت مرده است. » (24)
چه بسیار کسانی که در این روزها منکر حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستند، گاهی امامت و شایستگی او را برای این منصب و گاهی وجود و تولد ایشان را و برخی دعوت او یا نزدیکی قیام و ظهور شریف ایشان را انکار می کنند و همه ی این افراد و گروه ها، اهل جاهلیت و از مصادیق آن هستند.
منظر چهارم
اهل بیت (علیه السّلام) هرگز به ناپاکی های جاهلیت آلوده نشده اند؛ بلکه از هر ناپاکی و پلیدی به دور و در زیر چتر اسلام متولد شده اند و این موضوع نیز به خودی خود بیانگر وجود جاهلیت دوم است. جاهلیتی که ائمه ی اطهار (علیه السّلام) از پلیدی های آن پیراسته هستند، همان گونه که حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السّلام) و حضرت زهرا (علیها السّلام) این گونه بود. در زیارت « ائمه ی بقیع » آمده است که:
« شما همواره تحت مراقبت خداوند بوده اید و او شما را در پشت های پاکیزه قرار داد و به رحم های پاکیزه منتقل نمود و جاهلیت، شما را نیالوده است.... » (25)
منظر پنجم
وجود تفرقه، اختلاف، درگیری و منازعه، وجه بارز عصر جاهلیت اول بود، اما خداوند سبحان به وسیله ی اهل بیت (علیه السّلام)، بر آنان منت گذارد و پراکندگی امور آنان را جمع، گسیختگی های آنان را ترمیم و آشفتگی های آنان را نظم بخشید و دلیل این مدعا، سخن حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) است، که فرمودند:
« فرمانبرداری از ما سبب نظام امت و امامت ما خاندان، امان بخش از تفرقه است... » (26).
ما می دانیم که امامت، یک کلّ به هم پیوسته است و از امیرمؤمنان (علیه السّلام) آغاز و به امام مهدی (علیه السّلام) ختم می گردد و این بدان معناست که این ذوات مقدسه که درود خداوند بر آنان باد، از تفرقه ای که یکی از وجوه بارز عصر جاهلیت است، در هر زمان و مکان به وسیله ی اهل بیت (علیه السّلام) از آن در امان هستند، اما مردم با ترک امیرمؤمنان (علیه السّلام) به جاهلیت بازگشتند.
منظر ششم
احادیث و روایات نقل شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومان (علیه السّلام) به وجود جاهلیت دوم و نیز مصادیق آن، که ما در عصر حاضر در جوامع اسلامی خود مشاهده می نماییم، اشاره دارد.
از جمله ی این روایات، حدیثی است که ابان بن تغلب از ابی عبدالله، امام صادق (علیه السّلام) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند:
« حال شما چگونه خواهد بود، ای جماعت قریش، آنگاه که بعد از من کافر شوید و ببینید که من در میان گروهی از لشکریان خودم با شمشیر بر چهره ها و گردن های شما می زنم... پس جبرئیل (علیه السّلام) گفت: یکی برای تو و دومی برای علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و وعده گاه شما سلام است. »
ابان گفت: فدایت شوم، سلام کجاست؟
ایشان فرمودند: « در شهر کوفه » (27).
همان طور که می دانید کفر، یکی از مشخصه های جاهلیت است و این گروه از قریش با اینکه ظاهراً مسلمان هستند، از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کفر توصیف می شوند.
این معنی استراد نمی گردد، مگر به آنچه که در مورد امامت امام مهدی (علیه السّلام) ذکر کردیم و آن این بود که هر کس امامت وی را منکر شود، کافر و از اهل جاهلیت است، این از یک سو. از سوی دیگر چنین جاهلیتی، به طوری که بعد متذکر آن خواهیم شد، در « مکه » امام مهدی (علیه السّلام) رخ خواهد داد و این وعده ای است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مشرکان قریش در آخرالزمان داد و آن وعده این بود که حضرت خود و همراه با علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) در « کوفه »، با آنان پیکار خواهد نمود.
این رویداد به دست وزیر امام مهدی (علیه السّلام)؛ یعنی سید یمانی و مؤمنان همراه وی با استعانت از روح جدش امام علی بن ابی طالب (علیه السّلام) محقق خواهد شد و ایشان کوفه را با هدف مخالفت با جاهلیت دوم در « مکه » امام مهدی (علیه السّلام) فتح می نماید، همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جاهلیت اول را در مکه آن زمان، مورد انکار و نهی قرار داد.
اگر دعوت امام مهدی (علیه السّلام) را مورد بررسی قرار دهیم، در این دعوت و روایات مربوط به آن، مصادیق متعددی که بر وجود جاهلیت دوم در زمان ظهور امام مهدی (علیه السّلام) و قیام مبارک ایشان دلالت می کند، به دست خواهیم آورد.
مصداق اول
امام مهدی (علیه السّلام) با امر جدید و کتاب جدید قیام خواهد نمود، همان گونه که صاحب دعوت او (یعنی پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)) مردم را به امر جدید فرامی خواند و این موضوعی است که تعداد قابل توجهی از روایات رسیده از سوی اهل بیت (علیه السّلام) بر آن تصریح می نماید.
از ابی بصیر نقل شده که از اباعبدالله، امام صادق (علیه السّلام) در مورد سخن امیرمؤمنان (علیه السّلام) که فرموده بودند:
« اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی به غربت باز خواهد گشت، پس خوش به حال غریبان »، سؤال کردم، فرمودند: « ای ابامحمد، داعی از ما اهل بیت دعوت جدیدی را اعلام خواهد کرد، همان طور که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اجابت آن دعوت فراخواند. » (28)
معنی این سخن آن است که قبل از ظهور امام مهدی (علیه السّلام) جاهلیت دومی پا به عرصه ی وجود خواهد گذاشت و اگر اسلام حقیقی وجود داشت، نیازی به دعوت به اسلام جدید یا کتاب جدید پیدا نمی شد.
مصداق دوم
هنگامی که امام مهدی (علیه السّلام) قیام می نمایند، آنچه را که از جاهلیت دوم را که در برابر ایشان قد علم می نماید، نابود می کند، درست همان گونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به جاهلیت اول عمل کردند.
مصداق سوم
روایات شریف وارد شده از ناحیه ی اهل بیت (علیه السّلام) به این موضوع اشاره دارد که امام مهدی (علیه السّلام) در زمانی قیام می نمایند که زمین از ظلم و ستم آکنده گردیده و هیچ امام بر حقّی نیز بر روی زمین وجود ندارد. از حارث بن زیاد، از شعیب بن ابی حمزه روایت شده که گفت:
من به نزد ابی محمد، امام صادق (علیه السّلام) رفته و به ایشان عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ ایشان فرمود: « خیر » گفتم: آیا فرزند شما صاحب این امر است؟ فرمود: « نه »، گفتم: آیا فرزند فرزند شماست؟ باز فرمودند: « نه » گفتم فرزند فرزند فرزند شماست؟ گفتند: « نه ».
گفتم: پس چه کسی صاحب این امر است؟
فرمودند: « آن کسی است که زمین را همان طور که آکنده از ظلم و ستم گردیده، پر از عدل و داد می نماید و این در هنگامی است که هیچ امام (بر حقی) بر روی زمین وجود ندارد، همان گونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی برانگیخته شدند که هیچ پیامبر و رسولی بر روی زمین وجود نداشت » (29).
معروف است که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان فقدان رسولان یا بعد از گذشتن زمانی که در آن مدت، خداوند هیچ نبی یا رسولی را برای بشریت برنیانگیخته بود، به رسالت مبعوث شدند و در خلال این مدت، اکثر مردم به جاهلیت و پرستش بت ها روی آورده بودند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند تا آنان را از این جاهلیت نجات بخشند و وارد نور اسلام و ایمان نمایند.
چنین چیزی به طور نسبی نیز برای امام مهدی (علیه السّلام) رخ خواهد داد؛ زیرا ایشان نیز در هنگام فقدان امام، خروج می نمایند.
مقصود این است که مردم پس از غیبت امام مهدی (علیه السّلام) از نعمت وجود امامی آشکار که او را مشاهده نمایند و کلامش را بشنوند، محروم گردیدند. قول خداوند متعال در « قرآن کریم »، مصداق همین واقعیت است:
« قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ (30)؛
بگو اگر آب شما به زمین فرو رود، پس از آن چه کسی به شما آب گوارا خواهد داد ».
امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر آیه ی فوق می فرمایند:
« این آیه در مورد حضرت قائم است؛ یعنی اگر امام شما غایب شود، به گونه ای که از مکان او اطلاع نداشته باشید، چه کسی امام ظاهر و آشکار، که شما را از اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدا آگاه نماید، خواهد آورد؟ » (31).
در فاصله ی زمانی تصدّی امر امامت از سوی امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) پس از وفات پدرشان امام حسن عسکری (علیه السّلام) تا هنگام قیام ایشان در« مکه ی مکرمه » که موسوم به فترت غیبت می باشد، مردم بار دیگر به جاهلیت روی می آورند و تنها تفاوت این جاهلیت با جاهلیّت ایشان این است که برخلاف جاهلیت اول، نقابی از اسلام بر خود دارد، این همان جاهلیتی است که امام مهدی (علیه السّلام) برای از بین بردن آن و محقق نمودن دین حقیقی مورد رضایت خود و خداوند، قیام خواهند نمود و شروع دینی جدید توسط امام مهدی (علیه السّلام) به همین معناست، به عبارت دیگر، ایشان دین را بر اساس و وضعیت اول آن، که مورد اراده ی خداوند متعال بوده و بر اثر مرور ایام از روح اسلام حقیقی به دور افتاده، احیا خواهند نمود.
مصداق چهارم
روایات شریف اشاره بر این موضوع دارند که امام مهدی (علیه السّلام)، اسلام را به ظهور خواهد رساند و آنچه را از رکود و سستی وجود دارد، از بین خواهد برد، درست به همان گونه که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز اسلام را آشکار و آنچه از جاهلیت در آن جامعه وجود داشت، از بین برد.
از محمد بن عبدالله بن هلال، از علاء بن محمد نقل شد که:
از اباجعفر، امام محمدباقر (علیه السّلام) پرسیدم: هنگامی که قائم (علیه السّلام) قیام نماید، با چه روش و سیره ای با مردم رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: « به سیره و روش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار می کند تا اسلام را ظاهر و آشکار نماید ».
پرسیدم: سیره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه بود؟
فرمودند: « آنچه از جاهلیت وجود داشت، بی اعتبار و با مردم به عدالت رفتار نمود، به همین گونه هنگامی که قائم قیام نماید، آنچه را از سکون و سستی و کژی در میان مردم است، نسخ و با آنها به عدالت رفتار خواهد کرد » (32).
رکود و سستی اشاره شده، همان فترت است که مردم در آن، به جاهلیت باز می گردند و امام (علیه السّلام) برای برچیدن آن، اقدام خواهد نمود. حقیقت این است که در روایات ذکر شده، چیز غریبی وجود دارد. اگر سخن امام باقر (علیه السّلام) در روایت اخیر را مورد ملاحظه قرار دهیم، به عبارت حتی یظهر الاسلام برمی خوریم. معنای این عبارت این است که قبل از ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف)، اسلام رو به محو شدن و مندرس گشتن خواهد رفت و فضل خداوند به وسیله ی خروج حضرت مهدی (علیه السّلام) شامل حال مردم و جامعه خواهد گردید و از آن جلوگیری خواهد نمود.
همچنین از روایت یاد شده آشکار می گردد که در دوره ی غیبت امام مهدی (علیه السّلام) که از آن به الهدنة تعبیر می گردد، اساس زندگی مردم همان جاهلیت دوم است، که امام مهدی (علیه السّلام) پس از ظهور، امور تحریف شده و قوانین وضع شده ای را که خداوند هیچ سلطانی برای آن قرار نداده است، باطل نموده و دین حقیقی اصیل و فرامین اصلی قیّم را برای اتمام نور الهی، با وجود کراهت مشرکان، به منصه ی ظهور خواهد رساند.
این بحث را با روایتی از امیرمؤمنان (علیه السّلام) به پایان می بریم. ایشان فرمودند:
« ای مردم به علم یقین بدانید، آن کس که با جاهلیت مرسوم در میان شما به استقبال قائم ما برود، با آن کس که با جاهلیت اول، به استقبال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت، تفاوتی ندارد و دلیل آن این است که در آن روز همه بر رسم و روش جاهلیت زندگی خواهند کرد، مگر آن کس که مورد رحمت خداوند، قرار گیرد. » (33)
باب دوم
مظاهر وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان
مظاهر و نمونه های وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان را می توان از محورهای متعدد، مانند شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد، که به خواست خداوند تعالی به آنها می پردازیم.
مبحث اول: محور اجتماعی
شرایط اجتماعی که هم اکنون جوامع ما در آن زندگی می کنند، به اعمال و مظاهر جاهلیت که اقوام جاهلی صدر اسلام بر آن ممارست داشتند، با همه ی اشکال و انواع آن آمیخته شده است و وجود این عادات و تقلید اجتماعی سلبی در این زمان، بر وجود جاهلیت دوم، قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السّلام) تأکید می نماید.
خطر اول: تعصب قبیله ای
همان طور که می دانیم جامعه ی ما در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس قبیله ای اداره می شد و حکومت و حکم فرمایی از آن قبیله ها بود و فرد سهمی در اجتماع جز حرکت در رکاب عشیره و دنباله روی از آن نداشت و از قدرت ابراز عقیده ی مخالف در برابر قبیله و عشیره ی خود، برخوردار نبود و از این فراتر فرد نسبت به قبیله ی خود تعصب داشت و به آن تکیه می کرد و این موضوع حتی در صورتی که می دانست آنها بر خطا هستند نیز محقق بود و همین پدیده در آن دوران، سبب گسترش ظلم و فساد می گردید.
اکنون ما با کمال تأسف در بطن سنت هایی که یاد شد، قرار داریم؛ چرا که مجدداً تعصب قبیله ای در قالب یاری و نصرت افراد هر قبیله نسبت به قبیله ی خود، به طور تام ولو به باطل بازگشته است.
از نمونه های بارز این واقعیت، تکیه و اعتماد انسان به فردی از افراد قبیله ی خود و یاری نمودن او برای ستمگری و دشمنی و گناه است. از علی بن ابراهیم، از پدرش، از نوفلی، از سکونی، از ابی عبدالله، امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که فرمودند: « رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « هر کس در قلبش ذره ای از عصبیت داشته باشد، خداوند او را در روز بازپسین با اعراب جاهلیت محشور خواهد نمود » (34).
در روایت دیگر می فرمایند: « هر کس تعصب ورزد، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلی محشور می گرداند. » (35)
معنای این احادیث این است که هر کس به هر جهت قبیله ای، سیاسی، علمی و دینی تعصب بورزد، روز قیامت با اعراب جاهلیت محشور خواهد شد. این نوع تعصب در میان مردم روزگار ما، آنقدر آشکار و عیان گردیده که حتی به دانشمندان و فراگیرندگان دانش نیز سرایت کرده است، به گونه ای که مشاهده می گردد این افراد نسبت به زعمای خود، حتی با وجود مشاهده ی خطا در آنان، تعصب نشان می دهند و بدین گونه دانسته یا ندانسته در سلک مصداقی از مصادیق اعراب جاهلی در می آیند.
مظهر دوم: افتخار به نسب
افتخار به حسب و نسب و حمیّت و نخوت جاهلی از بارزترین نمونه های جاهلیت در زمان فعلی ما می باشد. قبایل عربی جاهلیت اول، به طور پیوسته به حساب حقّ و هدایت و تقوا، به حسب و نسب خود افتخار می کردند و حمیّت در میان آنان بسیار رایج بود و این موضوع در جاهلیت دوم نیز به عینه تحقق یافته است؛ چرا که هم اکنون شاهد فضل فروشی و تفاخر به عشیره و خانواده به حساب دین می باشیم و فراتر از آن نظاره گر طعنه زدن به نسب فلان شخص و فلان قبیله و کاستن از شأن آن، در نتیجه ی چنین نگرش هایی نیز می باشیم.
روایات شریف با تأکید بر وجود چنین پدیده ای در آخرالزمان؛ یعنی خاستگاه جاهلیت دوم وارد شده اند و ما را از عواقب انجام چنین اعمالی بر حذر می دارند.
از محمد بن حمران، از پدرش، از ابی جعفر، امام باقر (علیه السّلام) نقل شده که فرمودند:
« سه چیز از اعمال جاهلیت است، فخر به نسب و طعنه زدن به نسب ها... » (36)
« قرآن » نیز بر این موضوع اشاره دارد که بنیاد کرامت، فقط تقوا است:
« إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (37)؛
همانا گرامی ترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست ».
و در حدیث شریف آمده است که: « هیچ عربی را بر غیر عرب برتری نیست، مگر به وسیله ی تقوا » (38).
خداوند سبحان این امور را به وسیله ی اسلام از بین برد. از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده که فرمودند:
« رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز فتح مکه بر بالای منبر رفتند و فرمودند: « ای مردم خداوند تعالی نخوت جاهلیت و فخرفروشی به پدران را از شما زدود. بدانید که شما از آدم هستید و آدم از گل بود، بدانید که بهترین بندگان خدا، بنده ای است که بداند تربیت باب پدر نیست، بلکه زبانی گویاست و این دانایی موجب تقوای او گردد، بنابراین هر کس در عمل کوتاهی کند، حسب او را سود می بخشند... » (39).
نیز باید بدانید که آفت حسب، افتخار است. در این باره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصیت خویش به امام علی (علیه السّلام) می فرمایند: « ای علی آفت حسب، افتخار است »، سپس فرمودند: « ای علی خداوند به وسیله اسلام، نخوت جاهلیت و فخرفروشی به پدران را از میان بردند، بدان که مردم از نسل آدمند و آدم از خاک است. » (40)
مظهر سوم: زنده به گور کردن دختران
یکی از رسوم راسخ در عصر جاهلیت اول، زنده به گور کردن دختران بود و هنگامی که همسر مردی، فرزند دختر می زایید، قیامت مرد برپا می شد، مبادرت به گرفتن دختر از مادر می نمود و به خارج شهر می برد و او را زنده دفن می کرد و با افتخار به این عمل عاری از مهربانی و انسانیت، به نزد خانواده ی خود بازمی گشت و اگر کسی از این کار سر باز می زد، در میان عشیره و قوم خود تحقیر می گردید.(41)
در حالی که خداوند در« قرآن کریم » با دو آیه« وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ- بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (42)؛ و هنگامی که از دختر زنده به گور شده سؤال شود، به کدامین گناه کشته شد. » این عمل را مذمّت و از آن نهی نموده است. سبب کشتن دختران توسط اعراب جاهلی عار و ننگ و دیگر تردیدهای واهی، مانند اسیر شدن و به ممالک دیگر انتقال پیدا کردن بود.
از ابی خدیجه نقل شده است که به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم:
ای اباعبدالله زمان وقوع این رویداد کی بوده است؟ فرمودند: « این موضوع در زمان جاهلیت بوده است. آنها دختران خود را از ترس اینکه مبادا به دست دشمن اسیر شوند و برای آنان فرزند به دنیا آورند، زنده به گور می کردند. » (43)
شایسته است در اینجا اشاره نماییم اعمالی که در این باره در آن عصر، چه قبل و چه بعد از اسلام واقع شد، دارای مصادیقی در عصر شریف امام مهدی (علیه السّلام) با کمی اختلاف خواهد بود.
موؤودة (دختر زنده به گور) در آن زمان زنی بود، که مورد ستم واقع شده و زنده به گور می شد، اما نه تنها در خاک، بلکه در خانه ی پدرش هم وضعیت بهتری نداشت. این وضعیتی بود که به طور گسترده در جوامع آن روز، به خصوص در میان نوادگان قریش شایع بود، بدین گونه که بزرگان بنی هاشم دخترانشان را جز به بزرگ زادگان تزویج نمی کردند. مردان بزرگ زاده از ازدواج با دخترعموهای خود، خودداری می ورزیدند.
به همین گونه، بزرگان از دادن دختر به کسانی که از بزرگان قریش نبودند، امتناع می ورزیدند که همین امر موجب مجرد ماندن زنان می گشت. مصیب بارتر اینکه، بعضی از بزرگان قریش از تزویج کردن دختران، حتی به بزرگان قریش در صورتی که منتسب به نفس البیت که پدر دختر به آن منتسب بود، حذر می کردند؛ زیرا دختران فقط باید با پسرعموهای خود ازدواج می کردند و نه غیره و اگر چنین چیزی میسر نمی گردید، مجرد باقی می ماندند. این مصداق بارز کشتن زنان و کشتن مفاهیم حیات در آنان بود؛ چرا که بسیاری از آنان، مرگ را بر باقی ماندن در خانه های پدرانشان، همچون خدمتکار ترجیح می دادند.
این موضوع فقط به بزرگان قریش محدود نمی گشت، بلکه شامل دیگر خانواده های صاحب شأن نیز می گردید. خانواده هایی که به طور کل از شوهر دادن دخترانشان، مگر به افرادی از خانواده های دارای مقام و منزلت اجتماعی و اصل و نسب برجسته، خودداری می کردند.
علت و سبب موجود در ورای افعال و اعمال این خانواده ها، تعصب و افتخار به نسب بوده است، که از وصلت با کسانی که جایگاه اجتماعی و مادی پایین تری داشتند، خودداری می کردند. چنین چیزی همان طور که در ماجرای جوبیر رخ داد، مورد نهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است. جوبیر به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و اظهار داشت: کدام زن حاضر به پذیرش من می باشد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند: « خداوند به وسیله ی اسلام هر آنچه را که در جاهلیت شریف بود، بی ارزش نمود و آنچه را بی ارزش بود، شرافت بخشید... » (44).
مظهر چهارم: حسادت و کینه
قطعاً حسادت، کینه و تندخویی و نیز قطع رحم و عدم احترام به بزرگتر و شفقت به کوچکتر و دیگر کینه توزی هایی که منجر به لشکرکشی ها و منازعات می شود، از جمله اسباب ضعف جوامع و جدایی آنها و تبدیل آنها به طعمه ای سهل برای دشمنان می باشد و از این رو این گونه اعمال و رفتار از سوی شارع، مقدس گردیده است. در روایات وارد شده از سوی اهل بیت (علیه السّلام) آمده است که: « بر حذر باشید از حسادت ورزیدن و کینه توزی نسبت به یکدیگر که از اعمال جاهلیت است. » (45)
در چنین حسادتی هر مورد حسدی، مورد نفرت نیز قرار می گیرد و انسان را به سوی بغض و کینه نیز رهنمون می گردد و بر این اساس اهل بیت (علیه السّلام) و شیعیان را به دست کشیدن از ستم و قساوت قلب و ترغیب به رحمت و احترام به کهنسالان برای حفظ جامعه ی اسلامی به وسیله ی توازن و اعتصام سفارش نموده اند:
« باید خردسالان شما به بزرگترها تأسی بجویند و بزرگان شما به کوچک ترها رحم و شفقت داشته باشند و همچون تندخویان جاهلیت نباشید که نه در دین تفقّه و نه درباره ی خدا تعقل می کردند. » (46)
دلیل بر وجود مظاهر جاهلیت در این زمان، این است که اهل بیت (علیه السّلام) از وقوع چنین اعمالی در آخرالزمان خبر داده اند و آن را از نشانه های ظهور مقدس حضرت مهدی (علیه السّلام) برشمرده اند: « همسایه به همسایه اش ستم روا می دارد و قطع رحم می نماید و رحمت و شفقت بزرگان از بین می رود و حیای کوچکترها کاستی می پذیرد. » (47)
مظهر پنجم: غضب
غضب مظهری از مظاهر جاهلیت است؛ زیرا انسان را از جاهلیت طبیعی و فطری خارج کرده و چون پرده ای بر روی قلب و عقل آویخته می گردد و بر اساس هوای نفس در عقل انسان تصرف می کند تا جایی که حتی اگر شخصی را به قتل برساند، اندوهگین نمی گردد. از این جهت غضب مورد نهی شارع قرار گرفته و این عمل از افعال جاهلیت قلمداد شده است. از ناحیه ی ائمه ی معصومان (علیه السّلام) وارد شده است که:
« هر کس غضب نماید، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می گرداند. » (48)
علت این امر این است که اعراب جاهلیت تندخو و غلیظ و دارای طبعی خشن بودند که وجه تمایز آن تندی و غضب بود و جز قدرت و استیلاجویی، چیزی درک نمی کردند، در نتیجه برای هر چیزی غضب می کردند و غضب آنها را از حق خارج و وارد باطل می کرد.
در عصر کنونی ما، یعنی جاهلیت دومی که ما در آن به سر می بریم، غضب تبدیل به سنت و خوی مشخصی گردیده، تا جایی که مرد به خاطر جزیی ترین دلایل خشمگین می شود و در لحظه ی خشم از به کارگیری قدرت و نیرو بدون توجه به دلایل و نتایج خودداری نمی کند.
مظهر ششم: تبرّج ( خودآرایی زنان برای مردان غریبه )
خودآرایی زنان در جاهلیت دوم، متناسب تبرّج زنان در جاهلیت اول است و « قرآن کریم » زنان را از این عمل ناروا نهی نموده است:
« وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى(49)؛
و خود را مانند خودآرایی زنان در عصر جاهلیت اول نیارایید. »
در سطور گذشته، آیاتی از قرآن کریم دلیل بر وجود جاهلیت دوم در آخرالزمان و امر نمودن به زنان به اینکه عفت و پاکدامنی و وقار خود را حفظ نمایند و زینت خود را مانند خودآرایی زنان جاهلیت اول به غیر حق آشکار نکنند، تقدیم داشتیم.
امروزه هیچ حرجی از مظاهر خودآرایی و دنباله روی از غرب و تبلیغات و افکار مبتذلی که ظاهر آن رعایت حقوق زن و موضوعات مرتبط با آن است، وجود ندارد. باید بدانیم شرایطی که هم اکنون زنان جوامع ما در آن قرار دارند، از نشانه های نزدیکی قیام مقدس صاحب عصر و زمان (علیه السّلام) محسوب می گردد.
مظهر هفتم: قسم خوردن به غیر خدا
در عصر جاهلیت اول، یکی از چیزهایی که بسیار مرسوم بود، قسم خوردن به پدر بود و این پدیده ای است که امروزه در جوامع ما بسیار شایع و رایج است. از زراره از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده که فرمودند: « از جمله کلام اهل جاهلیت « نه به جان پدرت » و « بله به جان پدرت » بود و از سوی خداوند امر شدند که به جای آن بگویند « نه به خدا قسم » و « بله به خدا قسم » (50).
مظهر هشتم: خوردن در نزد اهل مصیبت
از امراض اجتماعی خطیر و از احکام جاهلیت که ما امروز به آن ممارست داریم، طعام خوردن در نزد اهل مصیبت یا همان مجلس موسوم به فاتحه است و همه ی اینها سبب تفاخر و رخ کشیدن حسب و نسب می باشد و عجیب این است که رجال دینی و مؤمنان نیز در این گونه مجالس می نشینند و از طعام آن مجلس می خورند. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: « غذا خوردن در نزد اهل مصیبت، از اعمال جاهلیت است و آنچه سنت است، غذا فرستادن برای اهل مصیبت است، همان طور که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد آل جعفر بن ابی طالب (علیه السّلام) در هنگامی که خبر فوت او را شنیدند، انجام دادند. » (51)
برگزاری این گونه مجالس برای افرادی که در رفاه مالی هستند، از باب تفاخر و مباهات است، برای فقرا و ضعیفان سبب عذاب و سختی است؛ زیرا توانایی پرداخت مخارج آن را ندارند و به خاطر مراعات عرف و رسم جامعه از روی اضطرار این گونه مجالس فاتحه را برپا می نمایند، که ممکن است برای برپا