ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در
هفتم صفر سال 50 هـ .ق. و به قولى در بیست و هشتم صفر همان سال حضرت امام
حسن (علیه السلام) در چهل و هفت سالگى با توطئة معاویه به شهادت رسیدند.
بذل
و بخشش در راه خدا، یکى از ویژگىهاى اخلاقى آن امام بزرگوار است که زبان
زد خاص و عام مى باشد تا جایى که ایشان سه بار تمامی دارایىهاى خود را در
راه خدا بخشیدند. سفره کریم اهل بیت علیه السلام همواره براى مردم به ویژه
فقرا و ضعیفان گسترده بود.
معاویه که با نیرنگ و پرداخت رشوه های هنگفت و
نیز ترور و تخریب شخصیتها، امام را به پذیرفتن معاهدة صلح مجبور کرده بود،
تصمیم گرفت مرحلة دیگرى از این توطئه را اجرا نماید. امام حسن(علیه
السلام) با تیزبینی، بندى را در معاهدة آتش بس پیش بینى کرده بودند، مبنى
بر این که معاویه حق ندارد کسى را براى جانشینى انتخاب کند؛ اما معاویه بر
خلاف این بند، تصمیم گرفت یزید را جانشین خود کند؛ لذا سید جوانان بهشت،
امام مجتبى(علیه السلام)، مانع بزرگی برای معاویه بود؛ به همین دلیل او
مصمم به قتل آن حضرت شد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مىگوید:
«هنگامى که معاویه خواست براى پسرش بیعت بگیرد، وجود حسن بن عـلى(علیهما
السلام) را از هـر کـس دیگر و هر مانع دیگرى دشوارتر دید؛ لذا سم فرستاد و
آن حضرت را مسموم کرد».
زهر را با صد هزار درهم، براى جَعده، دختر اشعث
بن قیس، فرستاد و او را به وعدة ازدواج با یزید فریب داد. امام در روز
شهادت روزه بودند و روز بسیار گرمى بود. تشنگى بر امام در لحظه افطار، اثر
کرده بود، آن زن شربت شیرى را آغشته به آن سمّ کرد و براى حضرت آورد تا
افطار کنند و بدین ترتیب حضرت را به شهادت رساند. به شهادت رساندن امام حسن
مجتبى (علیه السلام) از جنایات معاویه است و از نظر تاریخى کوچکترین
تردیدى در آن وجود ندارد.
زمانى که در سال 63 هـ .ق. در واقعة حره مدینه
غارت شد، خانه این زن ملعون به تاراج رفت. اما به پاس خوش خدمتى او در به
شهادت رساندن امام اموالش را به او بازگرداندند.
منابع بىشمارى خبر شهادت امام را توسط جَعده با توطئة معاویه نقل کردهاند .
در
حالى که امام حسین (علیه السلام) بر بالین شهادت برادر بزرگوارش خونهاى
جگر را درون تشت نظارهگر بودند به وصایاى حضرت (علیه السلام) گوش جان
مىسپردند و اشک میریختند. امام در آخرین نفسهای مبارکشان پس از حمد و
ثناى الهى فرمودند: «به
ملاقات جد گرامی ام، رسول اکرم و پدر عزیزم، امیرمؤمنان و مادر مظلومهام،
فاطمه زهرا و دو عموى گران قدرم، حمزه سید الشهداء و جعفر طیّار، مى روم».
سپس روح بلند ایشان به ملکوت اعلی پیوست و عالم را در ماتم خویش داغدار کرد.
ابن
عباس مىگوید: «چون امام مجتبی (علیه السلام) به شهادت رسیدند، امام
حسین(علیه السلام) ، من، عبدالله بن جعفر و على پسرم را طلبید و آن حضرت را
غسل داد».
طبق وصیت آن حضرت، خواستند او را در کنار جد بزرگوارش دفن
کنند؛ اما عایشه در حالى که بر قاطرى سوار شده بود با استناد به این که
«این خانة من است و اجازة ورود به آن را نمىدهم»، مانع از این کار شد و یک
بار دیگر کینة خود را نسبت به فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نشان
داد و فریاد زد: «ما را با شما چه کار! آیا مىخواهید شخصى را به خانة من
وارد کنید که من او را دوست ندارم؟!»
قاسم فرزند محمد بن ابوبکر نزد عایشه آمد و گفت: «اى عمه! ما هنوز سرهاى خود را از سرافکندگى روز جمل سرخ موی نشستهایم، آیا برآنى که روزى هم به نام روز قاطر مشهور شود؟!»
مروان هم در این میان هیزم کش این آتش شده بود و بنى امیه را تحریک مىکرد و فریاد مىزد: « مگذارید حسن در خانه پیامبر دفن شود؛ چگونه فرزند قاتل عثمان، در کنار قبر پیامبر دفن شود، اما عثمان در بقیع ؟!»
ابن عباس خطاب به عایشه گفت: «
وا اسفا! یک روز بر شتر سوار مىشوى و یک روز بر قاطر، مىخواهى نور خدا
را فرو نشانى و با دوستان خدا جنگ کنى و میان رسول خدا(صلی الله علیه و
اله) و حبیب و دوست او حایل شوی».
عایشه فریاد زد: «سوگند به خدا که تا مویى بر سرم هست، نخواهم گذاشت حسن(علیه السلام) در این جا دفن شود!» و هیاهویی برپا کرد؛ لذا در نهایت بىشرمى، بدن نازنین حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) تیر باران شد و بنا بر نقلى هفتاد تیر به بدن آن حضرت اصابت کرد. بنى هاشم قصد مقابله داشتند، اما امام حسین(علیه السلام) فرمودند: «شما
را به خدا سوگند مىدهم که وصیت برادرم را ضایع نسازید و کارى نکنید که
خونى ریخته شود؛ زیرا برادرم سفارش کردند که از درگیرى اجتناب کنید».
به ناچار پیکر آن حضرت را به بقیع بردند و نزد جدة او، فاطمه بنت اسد(سلام
الله علیها) مادر بزرگوار امیرمؤمنان (علیه السلام) دفن کردند.
در
فضیلت گریه بر امام حسن (علیه السلام) و زیارت آن بزرگوار، از ابن عباس
روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «چون
فرزندم حسن را به زهر شهید کنند، ملائکة آسمانهاى هفتگانه بر او گریه
کنند و همه چیز حتى مرغان هوایى و ماهیان دریا بر او اشک بریزند؛ هر که بر
او بگرید، دیدهاش کور نشود، روزى که دیدهها کور مىشود؛ هر که در مصیبت
او اندوهناک شود، غمگین نشود دلش در روزى که دلها اندوهناک است؛ و هر که
او را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت گردد، در روزى که قدمها بر آن
لرزان است».