الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

ذکری که آتش جهنم را خاموش می کند!

 ذکری که آتش جهنم را خاموش می کند!


یکی از آیات مبارکی که مکرراً در قرآن استفاده شده و 114 بار در قرآن آمده و تکرار شده است آیه بسم الله الرحمن الرحیم می باشد، و البته به فتوای علمای امامیه هم این است که در سُور قرآن، جزء سوره هست.

لذا اگر در نماز واجب شرط می‌دانند که بعد از حمد یک سوره‌ی کامل خوانده شود، می‌گویند: حتماً باید «بسم الله الرحمن الرحیم»  هم تکرار شود.

روایاتی تأکید و فضیلت بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) فرمودند :«بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم، به سپیدی چشم نزدیک‌تر است.

می‌دانید سیاهی چشم، در قلب سپیدی چشم است. یعنی اگر کسی بتواند به این آیه و مقام این راه پیدا کند، گویا در متن اسم اعظم الهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از این اسم اعظم استفاده کند.

اسم اعظم یک آثاری دارد. مهمتر از آثارش، مقامش است. مقام قرب است، مقام ضیافتی که کسی به این آیه دست پیدا کند این خاصیت را برایش دارد.
 
ادامه مطلب ...

 چرا « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » در هر سوره ای از قرآن تکرار شده؟

 

 چرا « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » در هر سوره ای از قرآن تکرار شده؟


سزاوار است هنگامی که کاری را شروع می کنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک، بِسْمِ اللَّهِ  بگوییم

 

چرا « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ » در هر سوره ای از قرآن تکرار شده؟ آیا جزء سوره هست یا نه؟

این جمله سرآغاز کتاب الهی است و نه تنها در ابتدای قرآن، بلکه در آغاز تمام کتاب های آسمانی بوده است و در سرلوحه ی کار و عمل همه ی انبیا قرار داشت. وقتی کشتی حضرت نوح -علیه السلام- در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام- به یاران خود گفت:« وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ[1]؛ او گفت‏: به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتى‏، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است‏!»


حضرت سلیمان-علیه السلام- نیز وقتی ملکه ی سباء را به ایمان به خدا فراخواند، دعوت نامه ی خود را با این جمله آغاز کرد و برای او فرستاد:« إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ[2]؛ این نامه از سلیمان است‏، و چنین مى‏باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان »


بر زبان آوردنِ بِسْمِ اللَّهِ در شروع هر کاری سفارش شده است:
در غذا خوردن؛ ازدواج؛ سوار شدن بر مرکب؛ آغاز مسافرت؛ و بسیاری از کارهای دیگر؛حتی اگر حیوانی بدون ذکر نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است که خوراک انسان های هدف دار و موحّد نیز باید جهت الهی داشته باشد.[3]

  ادامه مطلب ...

از تقدیرات الهی گریزی نیست

از تقدیرات الهی گریزی نیست

روزی در مهمانی در قصر حضرت سلیمان(ع) مردی نزد حضرت سلیمان(ع) آمد

و گفت: سلام ای نبی خدا این شخص چرا اینگونه مرا با تعجب نگاه میکند

حرت سلیمان(ع) گفت ایشان جناب عزرائیل است

آنشخص با ترس گفت: من میترسم  حتما او قصد قبض روح مرا دار

میشود من را با قالیچه ات به هند بفرستی؟؟؟

و حضرت سلیمان(ع) قبول کرد و او را با قالیچه پرنده اش به هند فرستاد

بعد ها سلیمان عزرائیل را دید و به او گفت:چرا در آنروز به آن مرد اینچنین نگاه میکردی؟؟؟

و عزرائیل گفت:خداوند بزرگ به من دستور داده بود که من جان او را در ساعت دو در هند بگیرم اما من در ساعت یک و چهل و پنج دقیقه او را در اینجا دیدم و فاصله اینجا تا هند یک ماه است تعجب کردم چگونه خداوند مرگ او را در هند قرار داده و او اکنون اینجاست


آمار تکان‌دهنده از جنایت لشکریان یزید در مدینه

آمار تکان‌دهنده از جنایت لشکریان یزید در مدینه

در 28 ذی‌الحجه سال 63 هجری قمری در شهر مدینه انقلابی علیه دستگاه ظالم یزید به وقوع پیوست، زیرا این انقلاب در راستای عکس العمل به شهادت امام حسین(ع) بود، این واقعه را به دلیل آن که در ریگزارى در اطراف مدینه به نام «حّره» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود، آن را در تاریخ به نام «واقعه حرّه» ثبت کرده‌اند.

علت اصلی آغاز انقلاب مدینه، سفر هیئت نمایندگی اهل مدینه به شام بود، هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظله انصاری معروف به «غسیل الملائکة»، عبدالله بن ابی عمرو بن حفص بن مغیره مخزومی، منذر بن زبیر و عده‏ای دیگر از رجال و اشراف مدینه به نمایندگی از طرف اهل مدینه نزد یزید رفتند.

یزید به آن‌ها بسیار احترام کرد و به هر کدام هدایا و خلعت‌های گرانبها بخشید، تا از این طریق آنها را تطمیع کند تا اینکه رضایت مردم را پس از قتل امام حسین(ع) جلب کند، وقتی این عده به مدینه رسیدند، در اجتماعی از اهل مدینه به پا خاسته شروع به انتقاد از یزید کردند و چنین گفتند: «ما از نزد شخصی می‌آییم که دین ندارد، شرابخوار است و همیشه سرگرم ساز و آواز است، خنیاگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربایی می ‏کنند، یزید سگ بازی می‌‏کند و با مشتی دزد و خرابکار به شب‏ نشینی می‌پردازد، ما شما را گواه می‌‏گیریم که از این تاریخ او را از خلافت برکنار کردیم». 
ادامه مطلب ...

نماز شب نشانه بهشتیان

 نماز شب نشانه بهشتیان


کانوا قلیلاً من اللّیل ما یهجعون و بالاسحار هم یستغفرون.
آنها (پرهیزکاران) کمی از شبها را می‌خوابیدند و در سحرگاهان استغفار می‌کردند.«ذاریات ، 17 و 18»


پاداش سحر خیزان و نیکوکاران
آیات بعد به توضیح چگونگی نیکوکار بودن آنها پرداخته، سه وصف را از میان اوصاف آنها بیان می‌کند.


نخست این که: آنها کمی از شبها را می‌خوابیدند» «کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون».
(یهجعون) از ماده‌ (هجوع) به معنی خواب شبانه است.


بعضی گفته‌اند منظور این است که آنها اکثر شب را بیدار بودند و کمی از شب را می‌خوابیدند، و به اصطلاح همواره شب زنده‌دار بودند.

  ادامه مطلب ...

منتظر ظهور

منتظر ظهور

تازه ازدواج کرده بودن.

با چند تا از دوستان قرار گذاشتیم گل و شیرینی بخریم و یه سری به شان بزنیم.

خانه شان کوچک بود.

یک پذیرایی دوازده متری داشتند.

روی دیوار بالای پذیرایی عکس امام خمینی و عکس امام خامنه ای را چسبانده بودند.

بین عکس های آن دو بزرگوار یک قاب بزرگ خالی هم بود.

برای همه مان سوال شده بود.

تا حالا ندیده بودیم کسی قاب خالی به دیوار پذیرایی خانه اش بچسباند.

عاقبت من طاقت نیاوردم و به نمایندگی از همه پرسیدم: این قاب خالی چیه!؟

نکند به زودی در این مکان عکس عروسی تان نصب می شود!؟

بچه ها خندیدند.

خودش هم لبخندی زد و جواب داد:نه. . . این قاب جای خالی عکس امام زمان است.

می خواهیم وقتی حضرت مهدی ظهور کردند و چهره شان را همه دیدند عکس شان را به دیوار خانه مان بچسبانیم.

همه مان مات و مبهوت شدیم.

یکی پرسید: پس چرا از حالا قاب خالی زده ای به دیوار؟

هنوز که آقا ظهور نکرده اند.

فوری جواب داد: همین دیگر. . .

می خواهیم همیشه یادمان باشد یک چیزی توی زندگی مان کم داریم.

هر لحظه که این قاب خالی را می بینیم یادمان می افتد که منتظر ظهور آقامون باشیم. . .


وقتی اعضای بدن حرف می زنند

 وقتی اعضای بدن حرف می زنند


دنیای امروز دنیای دور زدن و منکر شدن است ... در برابر کارهایی که از ما سر زده است به راحتی منکر می شویم و اگر سند و چیزی به دست کسی از خود به جای نگذاشته باشیم، هیچ کسی هم نمی تواند با ما کاری بکند ...


اما یادمان نرود این انکار کردن ها همیشگی نیستند و دیر یا زود در محکمه ای قرار خواهیم گرفت که آن چیزهایی که فکرش را نمی کردیم به سخن در می آیند و علیه ما لب به گواهی می دهند.


خدای سبحان در سوره یس درباره جهنم و وقایع تلخ و وحشتناک آن سخن به میان می آورد. آرى در آن روز در حالى که آتش سوزان و شعله ور جهنم در برابر دیدگان مجرمان  قرار گرفته به آن اشاره کرده خطاب به مجرمان مى گوید: ((این همان دوزخى است که به شما وعده داده می شد))! (هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِى کُنتُمْ تُوعَدُونَ) (یس، 63)


پیامبران الهى یکى بعد از دیگرى آمدند و شما را از چنین روز و چنین آتشى بر حذر داشتند، ولى شما همه را به شوخى و مسخره گرفتید.


((امروز در آن وارد شوید، و با آتش سوزان آن بسوزید که این جزاى کفرى است که داشتید)) (اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ)

  ادامه مطلب ...

کمترین فایده قرائت قرآن


کمترین فایده قرائت قرآن


مردی بود قرآن میخواند واز معنی قرآن هیچی نمیفهمید .

پس پسرکوچکش از پدرش پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟

پدر گفت پسرم این سبد را بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .

پسر به پدرش گفت که غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.

پدر گفت امتحان کن پسرم.

پسر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد

سبد را زیر آب زد وبسرعت بطرف پدرش دوید

ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند.

پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .

پدرش گفت دوباره امتحان کن پسرم .

سپس دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .

برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است...

سپس پدر به پسرش گفت سبد قبلا چطور بود؟

اینجا بود که پسرک متوجه شد به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود

ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.

سپس پدر به پسرش گفت این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد

پس وقتی دنیا وکارهای آن قلبت را از کثافتها پرمیکند خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند

اگرچه هیچی ازآن حفظ نباشی ومعنی اش رانفهمی

 خدایا راضیم به رضای تو


 خدایا راضیم به رضای تو

زنی در کنار ضریح امام رضا(ع) باگریه آرزوی داشتن فرزند می کرد و با اشک و لابه از خداوند تمنای بچه دار شدن داشت

در همین حین صدای گریه زنی به گوشش رسید که می گفت: بیست سال پیش در همین مکان از تو خاستم تا فرزندی به من عطا کنی و تو حاجتم را بر آورده ساختی

اکنون فرزند من مرا از خانه بیرون رانده و به تو پناه آورده ام تا اینک جانم را بستانی

خداوندا من از آنچه که برایم مقدر ساختی شکایت کردم و اکنون پشیمانم جانم را بستان که از درد کبودی های کتک های پسرم توان خوابیدن ندارم و ناگهان ساکت شد.

آن زن به سمتش شتافت و چادرش را بالا زد و دید زن به خواب ابدی فرو رفته ومرده است.

از خواسته ی خود پشیمان شد و گفت:خدایا راضیم به رضای تو

سه پرسش سقراط

سه پرسش سقراط


در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.

روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت : سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن.

قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.

مرد پرسید: سه پرسش؟

سقراط گفت: بله درست است.

قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.

اولین پرسش حقیقت است.

کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟

مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیده ام .

سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.

حالا بیا پرسش دوم را بگویم، پرسش خوبی آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟

مردپاسخ داد: نه، برعکس … سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟

مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند بودن است.

آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟

مرد پاسخ داد: نه ، واقعا…"

سقراط نتیجه گیری کرد: اگرمیخواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟!!

پس هر زمان شایعه ای روشنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید