الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

خاطرات مرحوم کافی از پیاده‌روی اربعین





خاطرات مرحوم کافی از پیاده‌روی اربعین





یکی از دلسوختگان اهل بیت(ع) که بارها با پای پیاده به عتبات عالیات رفته، مرحوم شیخ احمد کافی است. وی با وجود اینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از دنیا رفته است اما خاطراتی را از ایامی را که با پیاده به زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌رفتند برای ما به یادگار گذاشته است که در ادامه می‌خوانید:


خداوند لطف کرده و قریب 30 سفر از نجف پیاده به کربلا آمده باشم. سالی 5 مرتبه می‌آمدیم، الان هم آقایان می‌آیند؛ علما، مراجع، طلبه‌ها، فضلا و مدرسین.

آقا سیدالشهدا(ع) سالی 5 زیارت مخصوص دارند؛ اول رجب، نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و اربعین. ده تا ده تا، بیست تا بیست تا با هم جمع می‌شدند و مقداری نان خشک کرده و کمی هم ماست و نعناع با هم مخلوط کرده به همراه یک کاسه و نمک با خودشان برمی‌دارند. قبا و عبایشان را هم تا کرده و داخل کوله‌پشتی قرار می‌دهند، نعلین‌هایشان را هم می گذارند درون کوله‌پشتی.

اندکی که از شب می‌گذرد، از مدرسه‌ها و خانه‌ها بیرون می‌آیند به حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) می«روند، سلامی به حضرت می‌دهند و می‌گویند علی(ع)! ما داریم می‌رویم کربلا، امری ندارید؟ داریم می‌رویم کنار قبر ابی عبدالله‌الحسین(ع).

این گروه به کوفه می‌رسند و گاهی اوقات برخی از افراد از مسیر خشکی می‌آیند که حدوداً 13 فرسخ است اما اگر از راه کوفه بیایند 17 فرسخ است و سه روز در راه هستند البته بسیاری هم از کنار رو فرات می آمدیم. سه روز در راه بودیم و تقریباً روزی 6 فرسخ پیاده می‌رفتیم. چه حال خوشی؛ افراد در مسیری که طی می‌کنند با هم بحث می‌کنند، حدیث می‌خوانند، مطالب دینی به هم می‌گویند، دور هم می‌نشینند، واقعاً انسی است، انس دینی و معنوی.

در راه وقتی در حال حرکت هستیم، عرب‌ها «مُضیف» (مهمان‌خانه) درست کرده‌اند، تشریفاتی نیست، چهار تکه حصیر را روی هم انداخته‌اند و یک تکه هم حصیر پهن کرده‌اند به عنوان مهمانخانه‌شان.

بیچاره‌ها در طول سال برنج می‌کارند، برنج‌هایشان را کنار می‌گذارند و به بچه‌های خود در آن هوای گرم نان و خرما می‌دهند. به جای هندوانه، آب فرات و به جای خورشت، خرما می‌دهند و اندکی که برنج دارند می‌گویند صبر کنید این زوار سیدالشهداء بیایند.

زائران اهل‌بیت(ع) که آمدند، ده ـ بیست نفر به پیشواز زائران آمده و ازآنها دعوت می‌کنند تا در این مضیف‌ها بیایند. برنج را ریخته و به آنها می‌دهند. برق نبود، چراغ فانوس روشن کرده، ظرف دوغ و آب در دست می‌گیرند و از زائران پذیرایی می‌کنند.

وقتی زائران غذا خوردند، هر چه که باقی ماند آنها را برمی‌دارند و به جمعیت اطرافشان می‌دهند و می‌گویند اینها را بخورید که از باقی‌مانده‌های زوار سیدالشهداء(ع) است.

این چه حُسن نیتی است! این چه اخلاصی است! این چه عقیده‌ای است! چه ایمانی است! صفای درونی است، این چه دلی است خوشان به حال آنها.

یک زمانی، تابستان‌ها شب راه می‌روند و روز، زیر نخل‌ها می‌خوابند، چرا که هوا گرم است و نمی‌توان راه رفت. اول مغرب شد، نماز مغرب و عشاء را خواندیم، کمی نان و دوغ درست کردیم و خوردیم و به راه افتادیم، برای چه زمانی؟ برای زیارت اربعین، شلوغ‌ترین زیارتی‌ها. 2 هزار موکب و دسته‌های عزاداری از اطراف عراق می‌آیند.

خدایا وسیله‌ای درست کن که این مرقد مطهر و راه امام حسین(ع) برای مردم باز شود و مردم به زیارت ایشان نائل شوند.


سرگذشت کاروان عشق

سرگذشت کاروان عشق



«قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی»

«بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم»؟ سوره شوری، ایه 23

عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور کوچ از کربلا به‌سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند.

در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند. گویا اسرا، شب دوازدهم را ، در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده اند.   ادامه مطلب ...

داستان توبه عجیب جهانگیرخان !

داستان توبه عجیب جهانگیرخان !


نقل فرموده اند که حضرت آیة اللّه العظمى جهانگیر خان قشقائى (  رضوان اللّه تعالى علیه ) که یکى از عرفاى زمان خودش ‍ بود که شاگردانى مانند آیة اللّه العظمى بروجردى شهید آیة اللّه سید حسن مدرس و مرحوم ارباب اصفهانى و… مى باشد، ایشان قبلا از افراد افراطگر در معصیت بوده و در قبیله ها تار زنى مى کرده .
(گاهى مى بینم که حرف حق در بسیارى از گوشها اثر ندارد، سخنان نصیحت کنندگان بر جان بسیارى از گمراهان همچون بارش باران و تخم گیاه در شوره زار است . اما اگر دلى آماده باشد و جانى پاکیزه گردد یک سخن کوتاه نیز براى ایجاد تحول ودگرگونى درون آن کافى است ).
مرحوم آیة اللّه جهانگیر خان قشقائى یکى از انسانهایى است که چنین دل آماده اى را در سینه داشت ، در احوال زندگى او مى نویسند:

 از دوران جوانى ، تا چهل سالگى همچون سایر افراد ایل قشقائى به دامپرورى و پرورش اشتغال داشته و با تارزنى و آلات موسیقى افراد را به سوى خود جلب مى کرده ؛ در هر مجلس شادى و معصیتى که وجود داشته شرکت مى کرده  .

او در یکى از تابستانها که ایل قشقایى به ییلاق سیمیرم آمده بود (بخشى از اصفهان است ) براى فروش فرآورده هاى دامى و خرید نیازمندیهاى خود و عائله اش ‍ به اصفهان میرود .
در آن شهر بزرگ پس از انجام کارهاى ضرورى در بازار براى تعمیر تار شکسته اى که همراه داشته از شخص پیرمردى سراغ استاد یحیى ارمنى تارسازى را مى گیرد .
 
ادامه مطلب ...

یــــــــاصــــــــــاحب‌الــــــزماڹ عج


یــــــــاصــــــــــاحب‌الــــــزماڹ  عج




برات وصل امضاء می‌شد ای کاش
گره از کار دل وا می‌شد ای کاش

برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش

سحرگاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا می‌شد ای کاش

وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا می‌شد ای کاش

دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا می‌شد ای کاش

میان زمره ی چشم انتظاران
ز لطفت نام ما جا می‌شد ای کاش

دل آواره‌ام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا می‌شد ای کاش

مسیر وصل ما هم چو شهیدان
به سوی آسمان ها می‌شد ای کاش

دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا می‌شد ای کاش

دل نامحرم ما محرم آن
غریبی‌های مولا می‌شد ای کاش

پس از چنیدن و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش

به برق ذولفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا می‌شد ای کاش

مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش



قاسم_نعمتی


الهم بحق محمد(ص)وآله عجل لولیک الفرج:آمین


کربلا کعبه دلها

میگویند عالم از چهار عنصر تشکیل شده است:

آّب، آتش، خاک و هوا

آبی که از تو دریغ کردند...

آتشی که در خیمه گاهت افتاد...

خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها...

و هوایی که سالهاست افتاده در دلها...

راست می گویند،

ترکیب این چهار عنصر می شود...