الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

زیارت اباعبدالله الحسین(ع) به قصد تقرب به خداوند

زیارت اباعبدالله الحسین(ع) به قصد تقرب به خداوند

((محمّد بصرى ))، از ((حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل کرد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از پدرم شنیدم به یکى از دوستانشان که از زیارت (مقصود زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) است ) سؤ ال کرده بود فرمودند: چه کسى را زیارت مى کنى و چه کسى را با این زیارت اراده مى نمائى ؟

یعنى : با این زیارت قصد تقرّب به چه کسى را دارى ؟

عرض کرد: مراد و مقصودم خداوند تبارک و تعالى است ، یعنى قصدم تقرّب به خدا مى باشد .

حضرت فرمودند: کسى که بدنبال زیارت یک نماز بخواند و با این نماز قصد تقرّب خدا را داشته باشد، در روزى که خدا را ملاقات مى کند بر او نورى احاطه مى کند که تمام اشیائى که او را مى بینند فقط نور مشاهده مى نمایند و خداوند متعال زوّار قبر مطهّر امام حسین (علیه السلام) را مورد اکرام قرار مى دهد و آتش جهنّم را از رسیدن به آنها باز مى دارد.

و زائر در نزد حوض کوثر مقامى بسیار مرتفع و مرتبه اى لایتناهى دارد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) که در کنار حوض ایستاده اند با او مصافحه کرده و وى را از آب سیراب مى فرماید و احدى در وارد شدن بر حوض بر وى سبقت نمى گیرد مگر پس از او و سیراب شدن او، و پس از سیراب گشتن به جایگاهش ‍ در بهشت برگشته و در حالى که فرشته اى از جانب امیرالمؤمنین (علیه السلام) با او بوده که به صراط امر مى کند براى وى پائین بیاید و با او مدارا کرده تا از روى آن بگذرد و به آتش جهنّم فرمان مى دهد که حرارت و سوزشش را به او نرساند تا وى از آن گذر کند.

و نیز با او فرستاده اى است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را فرستاده اند.


سخنان حذیفه وتعابیر زیبای امیرالمؤمنین علی (ع)

سخنان حذیفه وتعابیر زیبای امیرالمؤمنین علی (ع)

روزی عمر حذیفه را دید، به او گفت: چگونه صبح کردی؟

حذیفه گفت: می خواهی چگونه صبح کرده باشم؟

به خدا سوگند صبح نمودم در حالی که حق را دشمن و فتنه را دوست می دارم؛ بر نادیده گواهی می دهم و غیر مخلوق را حفظ می کنم؛ بدون وضو نماز می خوانم و در زمین چیزی دارم که خدا در آسمان ندارد.

عمر از شنیدن سخنان حذیفه برآشفت و از او روی گردانده و چون عجله داشت، وی را ترک گفت؛ ولی تصمیم گرفت او را تنبیه کند.

در میان راه علی (ع) را دید.

حضرت دریافت که وی خشمگین است، علت را پرسید.

عمر گفت: حذیفه را ملاقات کرده ام و به او گفته ام چگونه صبح کردی و او گفته صبح نمودم در حالی که حق را خودش ندارم.

امیرالمومنین (ع) فرمود: راست گفته، از مرگ خوشش نمی آید با این که آن حق است.

عمر: او گفته فتنه را دوست می دارم.

علی (ع): راست گفته، مال و فرزندان را دوست می دارد و خداوند فرموده: «جز این نیست مالها و فرزندانتان برای شما فتنه و سبب آزمایشند. (انفال، 28)»

عمر: می گوید بر نادیده گواهی می دهم. امیرالمومنین (ع): راست گفته، بر یگانگی خداوند، مرگ، زنده شدن، بهشت، دوزخ، صراط گواهی می دهد و هیچ کدام از آنها را ندیده است.

عمر: می گوید غیر مخلوق را حفظ می کند.

امیرالمومنین (ع): راست گفته، کتاب خدا را حفظ می کند و آن غیر مخلوق است.

عمر: می گوید بدون وضو نماز می خوانم.

علی (ع): راست گفته، بر پسر عمم، رسول خدا (ص)، بدون وضو صلوات می فرستد و آن جایز است.

عمر: از همه اینها بالاتر می گوید من در زمین چیزی دارم که خدا در آسمان ندارد.

علی (ع): راست گفته، او زن و فرزند دارد و خدا از آن منزه است.

در این هنگام عمر گفت: اگر علی بن ابی طالب (ع) نبود نزدیک بود عمر هلاک شود.


مناقب گنجی شافعی.

دلیل بزرگداشت اربعین حسینی چیست‌؟

دلیل بزرگداشت اربعین حسینی چیست‌؟


اربعین -اعتبار اربعین امام حسین (ع‌) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی‌ وفاداران به امام حسین (ع‌) شناخته شده بوده است‌. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات‌ فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه وعبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه(ماه صفر) (از سال 121)،روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.

 

روز سوم این ماه(صفر) از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ‌پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.

 


  روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع‌) یعنی کاروان‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن‌حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین (ع‌) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن‌حضرت را زیارت کرد.

 

در روز اربعین  زیارت امام حسین (ع‌) مستحب است واین زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع‌) روایت ‌شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: خواندن 51 رکعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست‌، برآمدن پیشانی از سجده‌، و بلند خواندن بسم الله الرحمن‌الرحیم در نماز.  ادامه مطلب ...

اسرار اربعین و تقدس عدد چهل

اسرار اربعین و تقدس عدد چهل

در احادیث شریف ائمه (ع) بارها عدد چهل وارد شده است

 

اربعین، سرّی از اسرار خدای تعالی است که هیچ یک از علمای ربّانی به این سرّ‌ ربّانی نرسیده اند، خداوند عزیز قدیر در قرآن کریم فرموده است: (وَ واعَدْنا مُوسی اَربَعینَ لَیْلةً) و آنگاه که با موسی چهل شب قرار گذاشتیم. (سوره بقره 51)


 یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیرعدد چهل می باشد که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه، آن که سن‌ رسول خدا (ص) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند.

از ابن عباس(گویا به نقل از پیامبر) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد.آداب و اخلاق در اسلام - مسعود بن عیسی ورام ص35.

در نقلی آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت‌ .

  ادامه مطلب ...

جان دادن زائری هندی هنگام زیارت امام حسین (ع)

جان دادن زائری هندی هنگام زیارت امام حسین (ع)

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد
در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود
تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
 سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»
 آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.
 هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»
وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید.
 سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
 نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید.
 سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد.
 دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید.
سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟
 آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»

منبع: داستان‌های علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.

دعای امام صادق در حق زوار اباعبدالله الحسین(ع)

دعای امام صادق در حق زوار اباعبدالله الحسین(ع)


((معاویة بن وهب)) گفت : اذن خواستم که بر امام صادق (علیه السلام) داخل شوم ، به من گفته شد که داخل شو،

پس داخل شده آن جناب را در نمازخانه منزلشان یافتم ،

نشستم تا حضرت نمازشان را تمام کردند،

پس شنیدم که با پرودگار مناجات نموده و مى فرمودند: بار خدایا، از کسى که ما را اختصاص به کرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصیّت نمودى (یعنى : ما را وصى پیامبرت قرار دادى ) و علم به گذشته و آینده را به ما اعطاء فرمودى ، و قلوب مردم را مایل به طرف ما نمودى ، من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین (علیه السلام) را بیامرز. آنانکه اموالشان را انفاق کرده و بدنهایشان را به سختى و تعب انداخته به جهت میل و رغبت در احسان به ما، و به امید آنچه در نزد تست به خاطر صله و احسان به ما و به منظور ادخال سرور بر پیغمبرت و به جهت اجابت فرمان ما و به قصد وارد نمودن غیظ بر دشمنان ما. اینان اراده و نیّتشان از این ایثار تحصیل رضا و خشنودى تو است ، پس تو هم از طرف ما این ایثار را جبران کن و بواسطه رضوان احسانشان را جواب گو باش ، و در شب و روز حافظ و نگاهدارشان بوده و اهل و اولادى که از ایشان باقى مانده اند را بهترین جانشینان آنها قرار بده و مراقب و حافظشان باش . و شر و بدى هر ستمگر عنود و منحرفى از ایشان و از هر مخلوق ضعیف و قوى ، خود کفایت نما و ایشان را از شر شیاطین انسى و جنّى محفوظ فرما و به ایشان برترین چیزى را که در بودنشان از وطن هاى خویش از تو آرزو کرده اند اعطاءکن .

و نیز به ایشان برتر و بالاتر از آنچه را که بواسطه اش ما را بر فرزندان و اهل و نزدیکانشان اختیار کرده اند ببخش .

بار خدایا دشمنان ما بواسطه خروج بر ایشان آنان را مورد ملامت و سرزنش ‍ قرار داده اند ولى این حرکت اعداء ایشان را از تمایل به ما باز نداشت و این ثبات آنان از باب مخالفتشان است با مخالفین ما، پس تو این صورت هائى که حرارت آفتاب آنها را در راه محبّت ما تغییر داده مورد ترحّم خودت قرار بده .

و نیز صورت هائى را که روى قبر ابى عبداللّه الحسین (علیه السلام) مى گذارند و بر مى دارند، مشمول لطف و رحمتت قرار بده و همچنین به چشم هائى که از باب ترحم بر ما اشک ریخته اند، نظر عنایت فرما و دل هائى که براى ما به جزع آمده و بخاطر ما سوخته اند را ترحم فرما.
بار خدایا به فریادهائى که بخاطر ما بلند شده برس ،

خداوندا من این بدنها و این ارواح را نزد تو امانت قرار داده تا در روز عطش اکبر که بر حوض کوثر وارد مى شوند آنها را سیراب نمائى .

و پیوسته امام (علیه السلام) در سجده این دعاء را مى خواندند و هنگامى که از آن فارغ شدند،

عرض کردم : فدایت شوم این فقرات و مضامین ادعیه اى که من از شما شنیدم اگر شامل کسى شود که خداوند عزّ و جلّ را نمى شناسد، گمانم این است که دوزخ هرگز به آن فائق نیاید!!!

به خدا سوگند آرزو دارم آن حضرت (حضرت امام حسین (علیه السلام)) را زیارت کرده ولى به حج نروم .

امام (علیه السلام) به من فرمودند: چقدر تو به قبر آن جناب نزدیک هستى ، پس چه چیز تو را از زیارتش باز مى دارد؟

سپس فرمودند: اى معاویه زیارت آن حضرت را ترک مکن .

عرض کردم : فدایت شوم نمى دانستم که امر چنین بوده و اجر و ثواب آن این مقدار است .

حضرت فرمودند: اى معاویه کسانى که براى زائرین امام حسین (علیه السلام) در آسمان دعاء مى کنند به مراتب بیشتر هستند از آنانکه در زمین براى ایشان دعاء و ثناء مى نمایند


یا علی(ع) تو گمشده مایی

یا علی(ع) تو گمشده مایی

دو نفر از دانشمندان یهود که به پیامبر گرامی اسلام (ص) علاقه زیادی داشته و مکرر به نزد آن حضرت رفته به سخنانش گوش فرا می دادند پس از وفات آن بزرگوار پیوسته از خلیفه و جانشین او پرسش می نمودند

و می گفتند: هیچ پیغمبری از دنیا نرفته مگر آن که جانشینی از اهل بیت خودش که با او خویشاوندی نزدیک داشته و دارای مقامی رفیع و منزلتی منیع بوده به جای خود معین کرده تا قوانین و برنامه آئینش را در میان ملت و امتش برپا دارد.

روزی یکی از آن دو به دیگری گفت: آیا تو خلیفه پس از این پیغمبر را می شناسی؟

گفت: نه، ولی نشانه های او را در تورات خوانده ام که شخصی است اصلع و زرد چهره، و نزدیکترین مردم است به رسول خدا صلی الله علیه و آله.

چون وارد مدینه شدند از جانشین پیامبر (ص) سوال نموده آنان را به نزد ابوبکر راهنمایی کردند.

آن دو به نزد ابوبکر رفته و با اولین برخورد گفتند: این مرد گمشده ما نیست.

آنگاه از او پرسیدند: قرابت تو با رسول خدا چیست؟

ابوبکر گفت: من مردی از عشیره او هستم و دخترم عایشه نیز همسر او می باشد.

گفتند: آیا غیر از این قرابتی داری؟

گفت: نه. گفتند: پس ما را به شخصی برسان که از خودت داناتر باشد، زیرا تو آن نشانه هایی را که ما در تورات برای جانشین این پیغمبر خوانده ایم دارا نیستی.   ادامه مطلب ...

معاویه لعنة الله علیه گمراهتر از خوارج

 معاویه لعنة الله علیه گمراهتر از خوارج

!  بى شک «خوارج» - با اوصاف و احوالى که در تریخ درباره آنها ذکر شد و مطالب بیشترى که غالب مورّخان اسلام پیرامون عقاید و اوصاف و زندگى آنها نوشته اند- گروهى بسیار گمراه و سنگدل و خطرناک و منحرف بودند،

ولى امام(علیه السلام)در خطبه ای «معاویه» و یارانش را از آنها گمراهتر مى شمرد که اگر تنها توان مبارزه با یکى از این دو گروه باشد، اولویّت را در مبارزه با «معاویه» و همدستانش مى داند.
 «ابن ابى الحدید» در «شرح نهج البلاغه» خود در شرح و تبیین این مسأله چنین مى گوید:
«بسیارى از اصحاب ما نسبت به اعتقادات دینى «معاویه» خرده گرفته اند و تنها به تفسیق او قانع نیستند بلکه او را مسلمان نمى دانند
 از او سخنان و جمله هایى نقل کرده اند که گاه در لا به لاى کلامش ظاهر مى شد و دلیل بر بى ایمانى او بود،
از جمله اینکه «زبیر بن بکّار» که نه شیعه بود و نه معاویه را متّهم مى ساخت. (به گواهى اینکه با على(علیه السلام) میانه خوبى نداشت و از آن حضرت دورى مى کرد.) مى گوید: «فرزند «مغیرة بن شعبه» مى گوید همراه پدرم نزد «معاویه» رفته بودیم و پدرم غالباً نزد او مى رفت و با او سخن مى گفت و هنگامى که باز مى گشت عقل و هوش سرشار او را مى ستود
ولى شبى از شب ها از نزد «معاویه» بازگشت، در حالى که بسیار ناراحت بود حتّى شام نخورد و بسیار غمگین به نظر مى رسید!
 مدّتى انتظار کشیدم امّا حالش همانگونه بود; گمان کردم ما کار خلافى انجام دادیم.
گفتم چرا امشب این چنین ناراحتى؟
گفت: فرزندم «جِئْتُ مِنْ عِنْدِ أَکْفَرِ النَّاسِ وَ أَخْبَثِهِمْ; از نزد کافرترین و خبیث ترین مردم مى آیم!»
گفتم مگر چه شده است؟  
ادامه مطلب ...

آیا جن واقعیت دارد؟

 آیا جن واقعیت دارد؟


جن موجودى است که از شعله آتش آفریده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است و داراى علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.

 واژه «جنّ» ۲۲ بار در قرآن ذکر شده، و روی هم الفاظ « جنّ، جانّ و جِنّه 3۲ بار در ۳۱ آیه آمده است. در کتابهای آسمانی دیگر نیز به نامهای «جنّ، جانّ، ابلیس، شیطان و شیاطین» نام برده شده است.


جن در لغت
در مفردات، راغب اصفهانی در معنای جنّ آورده است: اصل کلمه جنّ «پنهان و پوشیده بودن شئ از حواسّ است. به کودک در شکم هم از آن جهت «جنین» گویند که ناپیداست و «مجنون» از آن جهت که آثار و نشانی از عقل در او دیده نمی شود، و «جُنّ» به معنی سپر که جنگجو سر و گردن خود را با آن می پوشاند.

آیات قرآن کریم درباره ویژگی‌های جن‌ها
«جن» چنانکه از مفهوم لغوى این کلمه به دست مى‌‏آید ، موجودى است ناپیدا که مشخصات زیادى در قرآن براى او ذکر شده، از جمله اینکه:
 
ادامه مطلب ...

پژوهشی در آفرینش جن

  پژوهشی در آفرینش جن

 

از دیرباز ذهن بشر به وجود پدیده‌ای به نام «جن» آشنا بوده است. در قرآن کریم و روایات معصومان – (ع) – به آفرینش جن تصریح  شده است. فیلسوفان و متکلمان اسلامی نیز درباره‌ی این آفریده‌ی الهی به بحث و گفتگو پرداخته‌اند؛ اکثریت آن‌ها جن را موجودی آتشین که به هر شکل ممکن می‌تواند در آید معرفی کرده‌اند، اما در این میان فیلسوفانی همچون ملاصدرا (ره) با نگاه دیگری به مسأله نگریسته، دست به تأویل برده است. از نظر ایشان حقیقت «جن» با آنچه در ذهن ما است تفاوت دارد. از برآیند مطالبی که در مورد «جن» گفته شده می‌توان دریافت که جن نیز همانند انسان دارای نفس ناطقه است و از اینرو در زمره‌ی نفوس که خود یکی از اقسام جوهر است قرار می‌گیرد.

 

دیباچه

جن یا پری از جمله مواردی است که در قرآن کریم به آفرینش آن تصریح شده است (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ - الرحمن، 15) . جن پیش از انسان آفریده شده وَ الجَْانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ - حجر، 27 و خداوند در آفرینش آن هدفمند بوده است (وَ مَا خَلَقْتُ الجِْنَّ وَ الْانسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ - ذاریات، 56 ) . جنیان همانند انسان، مکلّف به تکالیف دینی‌اند و در روز قیامت از اعمال آن‌ها سؤال می‌شود (یَامَعْشرََ الجِْن وَ الْانسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ ءَایَتیِ- انعام، 130 ) و چنانچه از دستورات الهی سرپیچی کنند به عذاب دوزخ گرفتار شده، وارد جهنم می‌شوند (قَالَ ادْخُلُواْ فیِ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّنَ الْجِن وَ الْانسِ فیِ النَّارِ - اعراف، 38 ) .این‌ها همه آیاتی است که به آفرینش جن تصریح کرده و از اینرو جای هیچ شک و شبهه‌ای درباره‌ی اصل آفرینش این پدیده‌ی الهی باقی نگذاشته است. آنچه جای بحث و گفتگو هنوز در مورد آن باز است چیستی این پدیده و چگونگی زندگی آن است. ما در این مقاله پس از بررسی واژه جن، به اثبات آن از نظر قرآن و روایات پرداخته، ماهیت و جایگاه وجودی آن را در نظام هستی مشخص می‌کنیم. از دیرباز وجود پدیده‌ای به نام جن در میان بشر پذیرفته شده است و آدمیان گاه از وجود موجوداتی سخن به میان می‌آوردند که غیبی و نامحسوس‌اند و چه بسا برای آزار و اذیت انسان‌ها به شیطنت می‌پردازند. داستان‌های فراوانی از دیده شدن آن‌ها و رویارویی آن‌ها با انسان گفته شده است که هم پذیرش آن‌ها بدون سند و مدرک دور از خرد است و هم ردّ آن‌ها بدون دلیل علمی کار درستی نیست؛ از این رو در رویارویی با این همه داستان و روایت بهتر است از هرگونه قضاوتی در مورد آن‌ها خودداری کنیم و به دامان قرآن و پیشوایان دینی چنگ بزنیم.  ادامه مطلب ...