ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چرا امام علی (ع) با چاه درد و دل میکرد؟ |
دلیل درد و دل امام علی (ع) با چاه
روایت درد و دل امیرالمومنین (ع) با چاه آب:
در
روایتی از میثم تمار آمده است: شبی از شب ها امیرالمومنین (ع) مرا به صحرا
برد. از کوفه بیرون رفتیم. به مسجد جعفی رسیدیم. آن حضرت چهار رکعت نماز
خواند و بعد از سلام و تسبیح دست های خویش را بلند کرد و گفت: خدایا! تو را
چطور بخوانم در حالیکه بنده گنهکار تو هستم و چطور تو را نخوانم در حالیکه
عاشق تو هستم.
خدایا! با دستان گناه آلود و چشمان امیدوار به سویت آمده ام. خدایا! تو مالک تمامی نعمت هایی و من گرفتار خطاها هستم. آن حضرت بعد از دعا به سجده رفت و صورت به خاک گذاشت و یکصد مرتبه گفت:خدایا عفوم کن.
بعد از این از مسجد بیرون رفتیم تا به صحرا رسیدیم. امیرالمومنین (ع) خطی به دور من کشید و فرمود: از این خط بیرون نیا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاریکی گم شد.
آن شب، شب تاریکی بود. پیش خودم گفتم: ای
میثم! آیا مولا و سرورت را در این بیابان تاریک و با آن همه دشمن تنها رها
کردی؟! پس در پیش خدا و پیامبراکرم چه عذری خواهی داشت؟! بعد از آن سوگند
خوردم که مولایم را پیدا خواهم کرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جست و
جو کردم. هنگامی که آن حضرت را از دور دیدم، به طرفش راه افتادم، وقتی که
رسیدم دیدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه آب خم شده است و با چاه آب سخن می
گوید و چاه هم با وی سخن می گوید.
هنگامی که که آن حضرت امدن مرا حس
کرد پرسید: کیستی؟ گفتم:میثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دایره پایت را
بیرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل کنم و ترسیدم که دشمنان، بر تو اسیب
برسانند. پرسیدند:آیا چیزی از آنچه گفتم شنیدی؟ گفتم:نه سرورم، چیزی
نشنیدم. فرمود:ای میثم! هنگامی که که سینه ام از آنچه در آن دارم حس تنگی
کند، زمین را با دست می کنم و راز خودم را به آن می گویم و هر وقت که زمین
گیاه می رویاند، آن گیاه از تخمی است که من کاشته ام( بحار، ج ۴۰، ص ۱۹۹ و
منتهی الامال، ج ۱، ص ۴۰۱)}
همانطوری که ملاحظه می کنید خود میثم
تمار از این راز علی (ع) سر در نیاورد علی (ع) هم برای میثم برملا نکرد
زیرا میثم تحمل نیاورد و اگر آن شب تحمل میکرد اسراری برای وی تعلیم داده
می شد.
درصورتی که بپذیریم که حضرت علی بن ابیطالب (ع) سر در چاه
فرو می بردند و درد دل های خود را بیان می فرمودند درست باشد، باید به چند
نکته توجه داشت:
1- دعای حضرت پیش از درد دل
همان
طور که در این روایت آمده، امیرالمومنین (ع) قبل از سخن گفتن و درد دل با
چاه، راز و نیاز و درد دلی را با خدای بلندمرتبه داشته است. و اینگونه
نبوده است که با درد دل کردن در چاه از خداوند غفلت نماید.
2- مناجات با خداوند
صحبت
کردن امام علی (ع) و درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند
بلندمرتبه ندارد. امکان دارد در عین درد دل گفتن و مناجات با خداوند
متعال، سر در چاه فرو می برده است؛ چرا که مکان و زمان مناجات ، به ویژه
موقع مصائب عظیم و جانکاه، در آرامش بخشیدن به انسان تأثیر دارد. و امکان
دارد این عمل امام باعث ارامش بیشتر وی می شده و این خود هم در مسیر
خداوندی است. در روایتی از امام باقر ( ع) خطاب به یکی از پیروانشان هم
سفارش شده که هر موقع دلت به تنگ آمد، چاله ای کنده و راز خویش را داخل آن
بازگو کن.