حیا و جایگاه عظیم آن در اسلام و نزد خداوند
یکى از صفات انسانى و الهى که در چگونگى زندگى انسان
مؤثر است، صفت شرم و حیاست. این صفت در آموزههاى دینى، داراى جاىگاه خاصى
است و رابطه تنگاتنگى با ایمان، عفت، تقوا و ملکات نفسانى دیگر دارد.
آنچه سلامت فرد و جامعه و ارزشهاى متعالى انسانى را تضمین مىکند، رعایت
حیا در حوزه فردى و اجتماعى است.
در عصر حاضر بیم آن مىرود که انسان
در گذار از زندگى سنّتى به روش مدرن و صنعتى، هویت و مسئولیت خویش را به
فراموشى بسپارد و ارزشهاى فطرى و اخلاقى بىرنگ شود و حیا از جامعه انسانى
رخت بر بندد.
امروزه با گسترش روابط بشرى و تشکیل دهکده جهانى، میزان
آسیبپذیرى افراد بیشتر شده است، لذا باید اصول و قواعدى براى حفظ و سلامت
اینگونه روابط در نظر گرفت. بهترین ضامن اجرایى براى مقرّرات دینى، شرم و
حیاست که نقش پیشگیرى و هدایت جامعه و کنترل و بهینهسازى روابط را دارد.
بر این اساس، بحث از آن، ضرورى به نظر مىرسد.
وجه دیگر ضرورت بحث از
حیا، برداشت نادرست بعضى از جوانان از این مقوله ارزشمند و عدم تمایز
حیاى پسندیده از حیاى ناپسند و روى آوردن به صفت کمرویى است که مشکلاتى را
براى آنان فراهم کرده است. پس لازم است معناى واقعى حیا و مرز حیا و خجالت
و به تعبیر روایات، حیاى عقل و حیاى حُمْق (احمقانه)، تبیین شود تا معلوم
گردد کم حرف بودن، دلیل بر با حیا بودن نیست و با حیا بودن با محرومیت و
شکست در زندگى، تناسبى ندارد
معنای حیا
حیا در لغت، به معناى شرم داشتن است که در مقابل آن، وقاحت و بىشرمى قرار دارد.(1)
در
اقرب الموارد مىخوانیم: حیا یعنى شرم، آزرم، حشمت، گرفتگى نفس از چیزى و
ترک آن به دلیل ترس از سرزنش. اما در اصطلاح، حیا یک حالت روانى خاصى است
که موجب متانت و وقار در رفتار و حرکات و سکنات انسان مىشود.
در
فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعى انفعال و انقباض نفسانى است که موجب خوددارى
از انجام امور ناپسند در انسان مىگردد و منشأ آن، ترس از سرزنش دیگران
است.(2)
حیا، صفت مخصوص انسان
شرم و حیا، فقط به بشر اختصاص
دارد و هیچ یک از حیوانات آن را ندارند. امام صادق (ع) مىفرماید: «نگاه کن
به صفتى که خداوند آن را به آدمیان اختصاص داده و حیوانات از آن
بىبهرهاند؛ آن خوى پر ارج و بزرگ، آن خلق ارزنده و عظیم، شرم و
حیاست.»(3)
دانشمندان امروز هم حیا را از صفات مخصوص بشر مىدانند.
«دکتر فلاسن»، استاد دانشگاه روچستر مىگوید: خجالت کشیدن، علامت سلامتى
است و در میان کلیه افراد بشر، حتى آنهایى که برهنه زندگى مىکنند، نیز
رایج است.( 4
ارکان حیا
حیا داراى سه رکن اصلى است: فاعل، ناظر، فعل.
منظور
از فاعل، شخصى است که کرامت و بزرگوارى نفسانى دارد. ناظر در حیا، شخصى
است که مقام و منزلت او در چشم فاعل، عظیم و بلند مرتبه است. رکن سوم، فعل
است که همان فعل ناپسند و زشت نام دارد.
محور بازدارندگى از فعل گناه
در حیا، ادراک حضور ناظرِ محترم و حفظ حرمت اوست. با این وصف، فرق حیا و
تقوا و خوف مشخص مىشود؛ به این بیان که در تقوا و خوف، محور بازدارندگى،
درک قدرت خدا و ترس از مجازات اوست، اما در حیا، محور بازدارندگى، ادراک
حضور خداوند متعال است.(5)
گرچه جوهره و ماهیت حیا، بازدارندگى از
ارتکاب اعمال زشت است اما این بازدارندگى، انجام اعمال نیک را نیز در پى
خواهد داشت. پس حیا، هم نقش بازدارندگى و پیشگیرى از گناه دارد و هم عامل
تحریک کننده انسان به سوى خوبىها محسوب مىشود
فطری بودن حیا
انسان غیرا ز غرایز خدادادى، فطریاتى دارد که حیوانات
فاقد آن هستند. یکى از آن فطریات، حیاست. از آنجا که انسان به بىعیب و
نقص بودن تمایل دارد و نمىخواهد عیوب احتمالىاش نمایان گردد، مىتوان گفت
یک کشش فطرى و درونى به حیا دارد؛ یعنى اگر متوجه شود دیگران عیوبش را
مىدانند ناراحت مىشود. همین ویژگى، او را از حیوان متمایز مىسازد.
قرآن
مجید در داستان آفرینش آدم و حوا به تلاش آنها براى پوشاندن عورت خود
اشاره مىکند و مىفرماید: «چون از آن درخت تناول کردند، شرمگاهشان آشکار
شد و به پوشاندن خویش از برگهاى درختان پرداختند.»(6)
از این آیه
معلوم مىشود که حیا و پوشش، امرى فطرى است، زیرا کسى به آدم و حوا یاد
نداد که در آن حال، عورت خود را بپوشانند و شرم داشته باشند
حیا در قرآن
در قرآن مجید در مواردى، به مفهوم حیا تصریح شده است:
«ان الله لا یستحیى ان یضرب مثلاً ما بعوضة فما فوقها؛(7) خدا حیا نمىکند
که به پشه و کمتر از آن مَثَل بزند.»
این آیه در مقابل دشمنان و
معاندانى بود که مَثَلهاى خدا را به مسخره گرفته بودند و خداوند با این
آیه به آنها مىفهماند که براى تفهیم مسائل به شنوندگان، از آوردن مثالهاى
کوچک ابایى ندارد و به ساحت قدسى او خدشهاى وارد نمىشود.
خداوند در
جاى دیگر به اصحاب پیامبر (ص) مىفرماید: «چون به خانه پیامبر (ص) فرا
خوانده شدید، زودتر از زمان متداول نروید، لکن بعد از خوردن غذا متفرق شوید
و در حضور رسول الله (ص) به سرگرمى روى نیاورید، زیرا این امور ایشان را
آزار مىدهد، ولى او از روى شرم سخنى نمىگوید. اما خداوند شرم ندارد از
اینکه حقیقتى را بیان کند.»(8)
در آیهاى دیگر، خصلت حیا را به صورت
کاربردى مطرح کرده است؛ آنجا که مىفرماید: «فجاءته احدیهما تمشى على
استحیاء قالت ان ابى یدعوک؛(9) یکى از آن دو (دختران شعیب) که با حیا راه
مىرفت باز آمد و گفت: پدرم تو را فرا خوانده است.»
این آیه به دختران
ما مىآموزد که اگر خواهان عفت و تقوایند، فقط به پوشش اسلامى بسنده نکنند
بلکه علاوه بر آن، در راه رفتن، صحبت کردن و نگریستن نیز دقت لازم را به
عمل آورند. دختر شعیب نه تنها در راه رفتن خودنمایى نکرد بلکه به هنگام
بیان مطالب، به خلاصهگویى اکتفا کرد و صرفاً پیام پدر را به موسى (ع)
رسانید
مراتب حیا
پیامبر اکرم (ص) براى حیا پنج درجه ذکر کردهاند:
1 - حیاى گناه: پایینترین مرتبه حیاست که مربوط به توده مردم مىباشد و مانع گناه مىشود.
2 - حیاى تقصیر: یعنى شخص شرم مىکند مرتکب عملى گردد که مقصّر واقع شود.
3 - حیاى کرامت: شخص بزرگوار به سبب بزرگوارى و عزت نفس، از ارتکاب خلاف جلوگیرى مىکند.
4 - حیاى محبت: این حیا ناشى از تابش شعاع محبت الهى بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمىدهد.
5 - حیاى هیبت: این حیا ناشى از خشیت از خالق جهان است.
هر کس به اندازه معرفت خود از خدا به درجه و مرتبهاى از حیا دست مىیابد.(10
اقسام حیا
با توجه به چیزى که از آن حیا مىشود،پنج نوع حیا مطرح شده است:
1
- حیا از خدا: حیا از خدا به معناى در نظر گرفتن او در همه حالات و پرهیز
از نافرمانى پروردگار است. پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: از خدا حیا داشته
باشید آنطورى که حق حیاست.
اطرافیان پرسیدند: چه کسى اینگونه است؟
حضرت فرمود: کسى که مرگ را نزدیک ببیند، به دنیا و زینتش زهد بورزد، سر و
شکم خود را حفظ کند و قبر را فراموش نکند.(11)
2 - حیا از دیگران: حیا از دیگران، رعایت حرمت آنان و پرهیز از گفتار و رفتار سبک و ناپسند است.
3
- حیا از خود: حیا از خود، پاسداشت حرمت خود و رعایت ادب و وقار و حفظ
کرامت انسانى است. امام على (ع) مىفرماید: «احسن الحیاء استحیاؤک من
نفسک؛(12) نیکوترین حیا، حیا از خودت است.»
4 - حیا از پیامبر (ص) و
امام (ع): از نظر قرآن و حدیث، خداوند اعمال امت را بر پیامبر (ص) و امامان
(علیهم السلام) عرضه مىدارد. قرآن مجید مىفرماید: «بگو اعمال خود را
انجام دهید و بدانید هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان کارهاى شما را خواهند
دید.»(13)
در تفسیر این آیه شریفه، روایتى از امام صادق (ع) نقل شده
که فرمود: «تمام اعمال مردم (چه نیک و چه بد) هر روز صبح به پیامبر (ص)
عرضه مىشود، مراقب باشید.»(14)
شخصى به امام رضا (ع) عرض کرد: براى
من و خانوادهام دعا کن؟ حضرت فرمود: مگر من دعا نمىکنم؟ به خدا سوگند،
اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مىشود، سپس حضرت به آیه فوق استناد
کرد.(15)
5 - حیا از فرشتگان: قرآن مجید از ثبت اعمال توسط فرشتگان
خبر داده و مىفرماید: «انسان هیچ سخنى را تلفظ نمىکند مگر اینکه نزد آن،
فرشتهاى مراقب و آماده است».(16) در روایت است که امام على (ع) هر گاه
مىخواست قضاى حاجت کند به دو فرشته همراهش مىگفت: از من دور شوید.(17
موارد حیا
شرم و حیا، هم سیره زبانى و هم سیره رفتارى انسان را در بر مىگیرد که در اینجا به بعضى از موارد آن اشاره مىکنیم:
1
- حیا در نگاه: قرآن مجید براى حفظ عفت در جامعه، براى مردان و زنان وظیفه
مشترکى را مقرّر داشته و آن، حیا در نگاه کردن است: «به زنان و مردان مؤمن
بگو چشمهاى خود را از نامحرم فرو گیرند.»(18)
در آیه فوق، کلمه «یَغُضُّوا» آمده که به معناى کم کردن است؛(19) یعنى مؤمن باید نگاه خود را کوتاه کند.
2
- حیا در راه رفتن: قرآن مجید از زنان خواسته است در راه رفتن نیز حیا را
رعایت کنند: «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن؛(20) زنان به
هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانشان دانسته شود.»
این تکلیف بدان دلیل بود که در آن زمان، زنان خلخال به پا مىکردند و
لذا از آنان خواسته شد که حتى از رساندن صداى خلخال به گوش مردان بیگانه،
خوددارى کنند.
یکى از وصایاى لقمان به پسرش این بود که روى زمین با
تکبر راه مرو،(21) زیرا تواضع در راه رفتن، نشانه حیا است. البته این سفارش
لقمان در واقع براى همه افراد اعم از زن و مرد است. همچنین حیا اقتضا
مىکند که فرزند در راه رفتن، از پدر و مادرش پیشى نگیرد.
3 - حیا در
سخن گفتن: قرآن مجید از زنان پیامبر مىخواهد که در سخن گفتن مواظب باشند و
با طنّازى و کرشمه صحبت نکنند: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه
مرض؛(22) به گونهاى هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند.»
هر
چند مخاطب مستقیم آیه، همسران پیامبرند ولى نمىتوان حکم را منحصر به آنها
دانست، بلکه همه زنان مسلمان را در بر مىگیرد. حیا اقتضا مىکند که کیفیت
صحبت کردن به گونهاى باشد که موجب تحریک و تهییج نامحرم نگردد. از اینرو
فقها فرمودهاند: سخن گفتن زن با نامحرم و یا رساندن صدایش به نامحرم اگر
به کیفیتى باشد که تهییج کننده و یا خوف فتنه باشد، حرام است.(23)
شوخى
کردن بىمورد مردان با زنان نیز از حیا به دور است. ابو بصیر مىگوید: در
مسجد کوفه، به زنى قرآن یاد مىدادم که یکبار با او شوخى کردم. روزى در
مدینه حضور امام باقر (ع) شرفیاب شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: هر کس در
خلوت مرتکب گناه شود، خداوند به او اعتنا نمىکند. من از خجالت سر به زیر
انداختم. حضرت فرمود: توبه کن و دیگر با آن زن نامحرم، شوخى مکن.(24)
4
- حیا در پوشش: پوشش انسان مسلمان باید با موازین شرع منطبق باشد و به
وقار و حیاى او آسیب نرساند. در این مسئله، فرقى بین زن و مرد نیست. حجاب،
حکم مسلّم اسلام براى زنان و مردان است. اسلام با لباس شهرت(25) و یا پوشش
بدننما و نازک، مخالف است، چون حیا و عفت عمومى را مخدوش مىسازد.
روزى
اسما با جامه بدننما و نازک به خانه پیامبر (ص) آمد. حضرت روى خود را از
او برگرداند و فرمود: «اى اسما، زن وقتى به حد بلوغ رسید، نباید جایى از
بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دستها.»(26)
یکى از مصادیق حیا در
پوشش، پرهیز از شبیه ساختن زنان به مردان و بالعکس است. پیامبر اسلام (ص)
فرموده است: «خداوند مردانى را که شبیه زن مىشوند و زنانى که خود را شبیه
مرد قرار مىدهند، نفرین کرده است.»(27)
بهتر است پدران و مادران در محیط خانه نیز پوشش مناسب داشته باشند تا حرمتها شکسته نشود
اعتدال در حیا
گاهى در حیا، مانند صفات خوب دیگر، افراط یا تفریط
مىشود. دستهاى راه تفریط را مىپیمایند و گستاخى بیش از حد از خود نشان
مىدهند و بدون تفکر، به هر عملى دست مىزنند. در مقابل، عدهاى نیز راه
افراط را بر مىگزینند و به نام حیا، از حضور در اجتماع خوددارى مىکنند و
از این طریق، راه کمال را بر خود مسدود مىسازند.
بر این اساس، پیامبر
اکرم (ص) حیا را بر دو قسم کردهاند: «حیاى عقل و حیاى حُمْق؛ حیاى بر
آمده از عقل، همان حیاى پسندیده است و با آگاهى همراه مىباشد و حیاى
احمقانه، ریشه در نادانى و جهل دارد.»(28)
حیاى مذموم همان کمرویى و
خجالت کشیدن بىمورد از مردم است. خجالت کشیدن یا کمرویى، یک نوع ترس یا
اضطراب اجتماعى است که در آن، فرد از رو به رو شدن با افراد ناآشنا و
برقرارى ارتباطات اجتماعى، گریزان است.
«بعضى از صاحب نظران گفتهاند:
اکثر قریب به اتفاق مردم، در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونهاى دچار
کمرویى شدهاند. اما بعضىها صرفاً در مواقع و موقعیتهاى خاص و بعضىها
در غالب مواقع و بعضى در همه موقعیتهاى اجتماعى دچار کمرویى
مىشوند.»(29)
افراد خجالتى از نظر فیزیولوژى خصوصیاتى دارند که در
اعمال و رفتار آنان ظاهر مىشود؛ مانند: تشدید ضربان قلب، سرخ شدن چهره،
تغییر در تُن صدا و گریه کردن، کم حرف زدن، بیشتر عبوس بودن، دستپاچه
بودن، با انگشتان خود بازى کردن، با لباس خود وررفتن، سر را خم کردن، با
صداى آهسته سخن گفتن و تمایل به تنها بودن.(30)
کمرویى مانند رنگ چشم
و پوست، ارثى و ژنتیکى نیست، بلکه یک معلولیت اجتماعى است. سختگیرى بیش
از حد از خانواده و توقعات زیاد از کودک، تهدید و تنبیه و تحقیر یا
حمایتها و محبتهاى افراطى، زمینه کمرویى را در فرزندان فراهم مىکند.
اعمال
فشارهاى روانى، اجراى قوانین خشک و رقابتهاى فشرده در مدرسه و محرومیتها
و آسیبهاى اجتماعى و ناسازگارىهاى شغلى نیز مىتواند از علل کمرویى به
حساب آید. بنابر این باید دانست کمرویى، رفتارى است اکتسابى که از ناحیه
خانواده یا محیط مدرسه و یا اجتماع آموخته شده است.
جوانان ما باید
بدانند که کمرویى، همیشه نشانه متانت و مؤدّب بودن نیست و نمىتواند حتى
براى دختران، امرى عادى و مقبول باشد، چرا که جامعه ما نیازمند حضور فعال
جوانان و استفاده از توانمندىهاى آنان در عرصههاى مختلف زندگى است و
محجوب بودن که یکى از صفات انسانهاى متعالى است، با تحرک و فعالیت و نشاط و
بالندگى، منافاتى ندارد.
متأسفانه بعضى از خانوادهها یا اولیاى
مدارس، ناخودآگاه با تعریف و تمجید از دانشآموزان کم حرف و دادن بالاترین
نمره انضباط به آنان، این خلق و خوى را تثبیت مىکنند، در حالى که کمرویى
بىجا و حجب و حیاى نا بهجا استعدادها و خلاقیتها را کور مىکند.
به
آن دسته از جوانانى که از کمرویى رنج مىبرند مىگوییم: اساس درمان
کمرویى، در حوزه شناختى فرد است. کمرویى با دارو برطرف نمىشود و درمان
فورى نیز ندارد، بلکه باید به تدریج در رفع آن کوشید. باید روشهایى را به
کار گرفت تا روابط بین فردى افزایش یابد. هر قدر اعتماد به نفس بالاتر باشد
کمرویى کمتر خواهد شد
راهکارهایی در رفع کم رویی
1 - سعى و تلاش در ترک رفتارهاى نامطلوب و تقویت
عادتهاى مطلوب از طریق شرکت در بحثهاى گروهى و همکارى با اعضاى گروه و
مطرح کردن دیدگاهها؛
2 - زدودن افکار غیر منطقى از ذهن؛
3 - تأکید بر انتقادهاى سازنده؛
4 - تقویت نیروى اراده؛
5 - جلب توجه دیگران از طریق نشان دادن ارزشهاى خود؛
6 - گفت و گوى صمیمانه با فرزندان و گوش دادن به سخنان آنان و تقویت انگیزههاى معاشرت اجتماعى و مسئولیت دادن به فرزندان.(31
شرم های نا بجا
پیش از این گفتیم که بعضى از حیاها، احمقانه و نا
بهجاست و توجیه عقلانى ندارد. در اینجا به پارهاى از آنها مىپردازیم که
در روایات معصومین اشاره شده است:
1 - شرم از بخشش ناچیز: امام على (ع) مىفرماید: «از بخشش کم حیا نکن که بخشش نکردن، کمتر از آن است.»(32)
2 - شرم از پرسش: امام على (ع) مىفرماید: «هیچ یک از شما حیا نکند از اینکه بپرسد چیزى را که نمىداند تا آن را یاد بگیرید.»(33)
3 - شرم از اعتراف به بىاطلاعى: آن حضرت مىفرماید: «هیچ یک از شما حیا نکند وقتى از او پرسش شد و ندانست، بگوید: نمىدانم.»(34)
کمرویى
در مقام سؤال کردن از مسئله واجب و نیز در مقام جواب دادن به سؤالى که
انسان پاسخ آن را نمىداند، مذموم است و هیچ کدام از مصادیق حیاى مطلوب به
شمار نمىآیند.
4 - شرم از کار کردن: انسان نباید از کار و فعالیت
اقتصادى خود خجالت بکشد و حیا کند، چون کار در اسلام، عبادت است. امام صادق
(ع) مىفرماید: «کسى که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینههایش سبک شود و
خداوند خانوادهاش را از نعمت خویش بهرهمند گرداند.»(35)
5 - شرم از خدمت به مهمان: امام على (ع) مىفرماید: «سه چیز است که نباید از آن شرم کرد؛ از جمله، خدمت کردن به میهمان.»(36)
6
- شرم از درخواست خداوند: امام صادق (ع) مىفرماید: «هیچ چیز در نزد
خداوند محبوبتر از آن نیست که از او چیزى درخواست شود. پس هیچ یک از شما
نباید شرم کند از اینکه از رحمت خداوند درخواست کند، گرچه یک بند کفش
باشد.»(37)
7 - شرم از خدمت به خانواده: امام صادق (ع) مردى از اهل
مدینه را دید که چیزى براى خانوادهاش خریده و با خود مىبرد. آن مرد وقتى
امام را دید خجالت کشید. امام (ع) فرمود: این را خودت خریدهاى و براى
خانوادهات مىبرى؟ به خدا سوگند اگر اهل مدینه نبودند که سرزنش مىکنند،
من هم دوست داشتم براى خانوادهام چیزى بخرم و خودم ببرم.(38)
8 - شرم
از سخن یا کردار نیکو: پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «هیچ عملى را از روى
ریا و خودنمایى انجام مده و از سر حیا آن را رها نکن.»(39)
9 - شرم از
احترام گزاردن: امام على (ع) مىفرماید: سه چیز است که نباید از آن شرم
کرد؛ از جمله، برخاستن از جاى خود در برابر پدر و معلم.(40
اهمیت شرم و حیا در اسلام
شرم و حیا به دلیل تأثیر شگرفى که در ایمان و تعهد انسان
دارد، در اسلام و آموزههاى دینى از اهمیت خاصى برخوردار است که به بعضى
از زوایاى آن مىپردازیم:
1 - حیا، لباس اسلام است: امام صادق (ع) مىفرماید: «اسلام، برهنهاى است که لباسش حیاست.»(41)
2
- حیا، ملازم با ایمان است: امام باقر (ع) مىفرماید: «ایمان و حیا قرین
یکدیگرند، پس هر گاه یکى از آنها برود دیگرى نیز خواهد رفت.»(42)
3 -
بىحیایى، عقوبت الهى است: پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «اگر خدا بخواهد
کسى را مؤاخذه کند نخست، حیا را از او مىگیرد، سپس امانت و در نهایت، رحم
را از او مىستاند.»(43)
4 - حیا، تمام دین است: امام على (ع) مىفرماید: «الحیاء هو الدین کله؛(44) حیا، تمام دین است.»
5
- حیا، سفارش پیامبران است: امام کاظم (ع) مىفرماید: «از مثالهاى (کلمات
قصار) پیامبران باقى نمانده است جز یک کلمه و آن اینکه، هر گاه حیا
نداشتى هر کارى مىخواهى انجام بده.»(45)
6 - حیا، از صفات پیامبران و
اولیاى الهى است: رفتارهاى حاکى از حیا، برجستهترین نکات زندگى پیامبران
خدا مىباشد. در حالات رسول اکرم (ص) مىخوانیم: آن حضرت از حیث حیا، از
دوشیزگان پردهنشین، شرمگینتر و با حیاتر بود و اگر چیزى را زشت و ناپسند
مىداشت آثار آن در چهره مبارکش دیده مىشد.(46)
7 - حیا، در رأس
مکارم اخلاقى است: امام صادق (ع) مىفرماید: مکارم اخلاق، یکى بسته به
دیگرى است. خداوند آنها را به هر که خود بخواهد مىدهد و عبارتاند از:
راستگویى، صداقت با مردم، بخشیدن به مسکین، جبران کردن خوبىها،
امانتدارى، صله رحم، دوستى و مهربانى با همسایه، میهماننوازى و در رأس
همه، حیا.(47)
8 - حیا، در بین ارزشهاى متعالى، نقش حساس و کلیدى دارد: امام على (ع) مىفرماید: «حیا وسیله رسیدن به هر زیبایى و نیکى است.»(48)
9
- حیا، زینت آدمى است: پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «بىشرمى با هیچ چیز
همراه نشد، مگر اینکه آن را زشت گردانید و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر
اینکه آن را آراست.»(49)
10 - حیا، رسم آزادگان است: امام على (ع) مىفرماید: «حیا و عفت، از آداب ایمان و از خلق و خوى آزادگان و رسم نیکان است.»(50
آثار و فواید حیا
حیا در روایات اسلامى، کلید بسیارى از خوبىها معرفى شده
است و آثار و فواید فراوانى دارد. شناخت فواید حیا، اهمیت آن را بیشتر
نمایان مىسازد. به همین دلیل در اینجا به مهمترین آثار حیا اشاره
مىکنیم:
1 - پیشگیرى از گناه: یکى از عوامل کنترل غریزه جنسى،
حیاست. حیا نیروى بازدارنده از زشتىها و گناهانى است که با آبرو و حیثیت
انسان مرتبط است. امام على (ع) مىفرماید: «هر کس لباس حیا بپوشد، مردم عیب
او را نمىبینند.»(51)
2 - کرامت نفس: با شرم و حیا و ترک گناه،
انسان به کرامت حقیقى خود دست مىیابد. امام على (ع) مىفرماید: از سخن هیچ
کس راضى نشو، مگر اینکه از کارش راضى شوى و از کار کسى راضى مشو، مگر
اینکه از عقلش خشنود باشى و از عقل او راضى مشو، مگر اینکه از حیاى او
راضى باشى، زیرا در طبیعت انسان، کرامت و پستى قرار داده شده است. اگر حیا
نزد انسان قوى باشد، کرامت و بزرگ منشى نزدش قوى خواهد بود و اگر حیا نزد
او ضعیف باشد، ذلت و پستىاش زیاد خواهد بود.(52)
3 - عفت و
پاکدامنى: ایمان رابطه تنگاتنگى با عفت دارد، چون عفت، پرهیز از گرایشهاى
حرام، به ویژه در زمینههاى جنسى و مالى است. استمرار حیا، آدمى را به عفت
و پاکدامنى سوق مىدهد. از اینرو در ادبیات مذهبى، واژه عفت و حیا در
کنار هم به کار رفته است. امام على (ع) مىفرماید: «على قدر الحیاء تکون
العفة؛(53) میزان عفت به میزان حیاست.»
در برخى از روایات، عفت ورزى
پس از با حیا بودن مطرح شده است و این، هم نشان دهنده تقدّم رتبى حیا بر
عفت و هم نشان دهنده تقدّم عملى حیا بر عفت است؛ یعنى کسى که به حیا آراسته
شود به عفت هم آراسته خواهد شد.
4 - انجام خوبىها: بسیارى از
خوبىها از آثار حیاست. امام صادق (ع) مىفرماید: اگر تأثیر شرم و حیا
نبود، احترام مهمان و وفاى به عهد مراعات نمىشد. اگر حیا نبود، در قضاى
حوایج و جلب نیکىها و اجتناب از بدىها اقدامى صورت نمىگرفت. بسیارى از
فرایض، در پرتو حیا جامه عمل مىپوشد، زیرا بعضى از مردم اگر حیا نبود و از
ملامت دیگران نمىترسیدند، مراعات حق پدر و مادر و ارحام خود را نمىکردند
و اگر حیا نبود، امانتهاى مردم را رد نمىنمودند و از هیچ عمل منافى با
عفت، چشمپوشى نمىکردند.(54)
5 - محبت خداوند: پیامبر اسلام (ص)
مىفرماید: «خداوند انسان با شرم و پاکدامن را دوست دارد و از بىشرمى
گداى سمج، نفرت دارد.»(55)
6 - پاک شدن گناهان: امام سجاد (ع) چهار
چیز را سبب پاک شدن گناهان مىداند: کار کردن به نفع مردم، راستگویى،
شرمسارى نزد خدا و مردم، و خوش رفتارى با خانواده.(56)
7 - موفقیت:
یکى از آثار گرانسنگ حیا، کسب پیروزى و کامیابى در زندگى است. رسول خدا
(ص) نرمش، مهربانى، در نظر داشتن خدا، سلامت، دورى از بدى، خوشرویى، گذشت،
پیروزى و خوشنامى در میان مردم را از فواید حیا ذکر کردهاند.(57)
8
- تبدیل گناه به ثواب: پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: چهار صفت است که اگر در
انسان باشد هر چه گناه کرده باشد، سر تا پایش گناه باشد، خداوند گناهانش
را تبدیل به حسنات مىکند: راستگویى، حیا، خلق نیکو و شکر.
معناى این حدیث آن است که با چهار صفت فوق، انسان متحول مىشود و با این تحول روحى، گذشتهاش جبران مىشود
عوامل و زمینه های حیا
در پیدایش حیا، عوامل فردى و اجتماعى و باورها و رفتارها
نقش عمدهاى دارند. مهمترین عواملى که در روایات به آنها اشاره شده است،
عبارتاند از:
1 - خردورزى: رسول خدا (ص) در پاسخ راهب مسیحى که از او
درباره آثار عقل پرسیده بود، فرمود: عقل، موجب پیدایش حلم است و از حلم،
علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتندارى و از
خویشتندارى، حیا و از حیا، وقار حاصل مىشود.(58)
2 - ایمان: بین حیا و ایمان رابطه مستقیمى وجود دارد. امام صادق (ع) مىفرماید: «کسى که حیا ندارد ایمان ندارد.»(59)
3
- عدم اختلاط زن و مرد: یکى از مسائلى که اسلام بر آن تأکید ورزیده و در
پیدایش حیا و عفت عمومى تأثیر فراوان دارد، قراردادن حریم بین زن و مرد
است. اسلام در عین حال که با حضور زنان و فعالیت اجتماعى آنان در جامعه
مخالفتى ندارد و آزادى فردى و اجتماعى آنها را به رسمیت شناخته است، به
منظور اشاعه عفت و حیا و مصون بخشى، توصیهها و مقرّراتى را در روابط زن و
مرد وضع کرده است که مهمترین آنها عبارتاند از: 1 - پرهیز از نگاه آلوده؛
2 - خلوت نکردن با نامحرم؛ 3 - نداشتن تماس بدنى با نامحرم؛ 4 - پرهیز از
عوامل تحریکآمیز.
در روایت است که امام على (ع) دوست نداشت به زنان
جوان سلام کند و مىگفت: مىترسم صداى آنان مرا به وجد آورد و گناهش بیش از
ثوابش باشد.(60)
وقتى امام معصوم اینقدر احتیاط مىکند، تکلیف
دیگران روشن است، زیرا این احتیاطها به حال جامعه مفید است، هر چند ممکن
است خوشآیند بعضى از افراد نباشد.
وقتى امام على (ع) مطلع شد اهل
عراق در این امر مسامحه مىکنند، خطاب به آنان فرمود: اى اهل عراق! آگاه
شدم که زنانتان در بین راه به مردان تنه مىزنند، آیا حیا نمىکنید؟(61)
فقهاى عظام نیز فرمودهاند: بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت، جایز نیست و
احتیاط در نماز نخواندن در آنجاست.(62)
4 - رفتارهاى صواب والدین:
آدمى از کودکى در کنار پدر و مادر خود زندگى مىکند. از اینرو خانواده،
اولین و مهمترین نهاد تربیتى فرزندان است. پدران و مادران باید مواظب
گفتار و رفتار خود باشند و از مرز حیا پا را فراتر نگذارند. آنان باید
بدانند فرزندانشان درس حیا و عفاف یا بىحیایى و گستاخى را ابتدا از محیط
خانه و روابط صحیح یا نادرست والدین خود مىآموزند. درست است که پدر و مادر
به فرزندانشان محرم هستند ولى نباید مصالح اجتماعى خود و آنان را فداى
هوسهاى بىجا کنند.
اسلام به منظور تثبیت حیا در محیط خانواده، به
نکات ظریفى اشاره کرده است؛ مانند: جدایى بستر پسران و دختران، رعایت اصول
مسائل جنسى، تأکید به اجازه گرفتن فرزندان براى ورود به جاىگاه خصوصى پدر و
مادر و... .
قرآن مجید والدین را موظف کرده که به کودکان خود آموزش
دهند در سه وقت که آنها به استراحت مىپردازند، بدون اجازه وارد نشوند.(63)
همچنین آنها باید از شوخىهاى تحریکآمیز و پوشیدن لباسهاى نامناسب
پرهیز کنند تا زمینه گناه فراهم نشود
علل بی حیایی
هر چند گفته شد که حیا در انسان، امرى فطرى است اما علل و
عواملى او را از این امر فطرى دور مىسازد، که در اینجا به بعضى از آنها
اشاره مىکنیم:
1 - حرمت شکنى: امام کاظم (ع) مىفرماید: «پرده شرم و
آزرم میان خود و برادرت را برندار و مقدارى از آن را باقى گذار، زیرا
برداشتن آن، برداشتن حیاست.»(64)
اگر در جامعه مرزها و حریمها معیّن
نباشد و هر کس به خود اجازه دهد وارد حریم دیگران شود، به تدریج بىحیایى
در جامعه رواج پیدا مىکند. صمیمیت و خودمانى شدن در جاى خود امرى پسندیده
است اما اگر به افراط کشیده شد، حرمتها شکسته مىشود. در اسلام جاىگاه هر
کس تعریف شده است. پدر و مادران نباید پرده شرم میان خود و فرزندان را
بردارند و حرفهایى بزنند که ارزش آنان را نزد فرزندانشان پایین آورد.
همینطور فرزندان نیز باید حرمت والدین را نگه دارند و از گفتار یا عملى که
حمل بر بىحیایى مىشود پرهیز کنند. هر چند ارتباط نزدیک فرزندان با پدر
ضرورى است، اما اسلام به آنها سفارش کرده که او را به نام صدا نزنند. این
نکته مهمى است که گاهى از آن غفلت مىشود.
داستان احترام حضرت على (ع)
به مهمان خود و شستن دست او پس از سرو غذا و واگذار کردن شستن دست پسر
مهمان به فرزندش محمد، نشان دهنده رعایت و پاسداشت حرمتهاست و به ما
مىآموزد که جاىگاه هر کس باید محترم شمرده شود تا حیا و شرم در بین افراد
ماندگار شود.
2 - درخواست غیر ضرور از مردم: گرچه مشکلات زندگى گاهى
آدمى را به درخواست از دیگران وا مىدارد اما تا ضرورت ایجاب نکند نباید
دست نیاز به سوى دیگران دراز کرد، چون به تدریج حیا از آدمى رخت بر
مىبندد. امام صادق (ع) مىفرماید: «دست نیاز به سوى مردم دراز کردن، عزت
را سلب مىکند و حیا را مىبرد.»(65)
البته موارد اضطرار از این قاعده مستثناست.
3
- پرحرفى: یکى از عوامل بى حیایى، زیاد سخن گفتن است. امام على (ع)
مىفرماید: هر که زیاد حرف زد، راه خطا بسیار پویید و آنکه بسیار خطا کرد،
شرم او اندک شد و آنکه شرمش کم شد، پارسایىاش کم گردد و آنکه
پارسایىاش اندک شد، دلش مُرد.(66)
4 - شرابخوارى: امام رضا (ع) حکمت
تحریم شراب را از بین رفتن عقل و حیا دانسته و فرمودهاند: خداوند متعال
شراب را حرام فرمود، زیرا شراب تباهى مىآورد، عقلها را در شناخت حقایق،
باطل مىکند و شرم و حیا را از چهره فرد مىزداید.(67)
5 - معصیت خدا:
یکى از آثار گناهان، دریدن پردههاى اجتماعى و بىحیایى است. امام صادق
(ع) مىفرماید: «از براى خداى متعال بر بنده با ایمانش چهل پرده است که هر
گاه گناهى بزرگ انجام دهد، یکى از آن پردهها برداشته مىشود.»(68)
در
روایتى، امام سجاد (ع) از گناهان خاصى نام برده که پردهها را مىدرد و
موجب بىحیایى مىشود. این گناهان عبارتاند از: شراب خوارى، قمار بازى، رد
و بدل کردن سخنان لغو، شوخى خارج از نزاکت براى خنداندن مردم، عیب دیگران
را بیان کردن و همنشینى با مردمان بد نام.(69
اسوه های شرم و حیا
پیامبران و اولیاى الهى همگى در زمان خود الگوى شرم و
حیا بودند. ما شیعیان و پیروان مکتب ناب محمدى (ص) که سیره و سنّت آن
بزرگواران را سرمشق خود قرار دادهایم، این صفت نیکو را نیز باید از آنان
یاد بگیریم. نمونههاى زیر براى آشنایى و بصیرت بیشتر ارائه مىشوند:
1 - حیاى پیامبر اسلام (ص): پیامبر (ص) هر وقت با مردم صحبت مىکرد عرق شرم بر پیشانى داشت و هیچگاه به کسى خیره نمىشد.(70)
وقتى
مردم قلعه بنى قرنطیه به پیامبر و مسلمانان دشنام دادند، به آنها فرمود:
اى بندگان طاغوتها! مرا شماتت مىکنید؟ «اخسئوا اخسئکم الله؛ دور شوید،
خدا شما را دور گرداند.»
عرب معمولاً این خطاب را براى سگ و خوک به
کار مىبرد. در این هنگام، کعب بن اسد به پیامبر (ص) گفت: اى ابوالقاسم!
شما که فحّاش نبودید؟ امام صادق (ع) مىفرماید: وقتى پیامبر (ص) این جمله
را از این مرد شنید، از روى خجالت آن چیزى که در دستش بود بىاختیار به
زمین افتاد و رداى آن حضرت از دوشش به عقب برگشت.(71) این در حالى است که
آن حضرت به طور مستقیم حرف زشتى نزده بود.
2 - حیاى فاطمه (س) از
نابینا: در روایتى آمده است که مرد نابینایى اجازه خواست تا به خانه حضرت
فاطمه (س) وارد شود. آن حضرت پوششى طلبید و خود را با آن پوشاند. رسول خدا
(ص) به فاطمه (س) فرمود: آن مرد، نابیناست و تو را نمىبیند، چرا خود را
پوشاندى؟ فاطمه (س) فرمود: اگر او مرا نمىبیند من او را مىبینم و بوى مرا
استشمام مىکند. حضرت فرمود: گواهى مىدهم که به راستى پاره تن من
هستى.(72)
3 - زینب، آموزگار حیا: یکى از صفات ارزشمند حضرت زینب (س)
که در دوران اسارتش تجلى کرد، حیا و نجابت او بود. وقتى کاروان اسراى آل
محمد (ص) وارد کوفه شدند، کوفیان بر حسین (ع) و جوانانش گریستند در حالى که
همگى در آن جنایت شریک بودند. حضرت زینب (س) نتوانست این صحنه را ببیند،
فرمود: آیا مىدانید چه جگرى از رسول خدا را پاره پاره کردید و چه پیمانى
گسستید؟ خزیم اسدى مىگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند، زنى را
سخنرانتر از او ندیدم که سر تا پا شرم و حیا باشد.(73)
اوج حیاى
حضرت زینب (س) را مىتوان در مجلس یزید مشاهده کرد؛ وقتىکه فریاد آهنین
حیا بر فرق مجسمه بىشرمى فرود آمد کهاى پسر آزادشدگان! آیا از عدالت است
که تو زنان خود را در پرده بنشانى و دختران رسول خدا (ص) را اسیر کنى؟(74)
زینب (س) با این سخن، بر حجاب و حفظ حرمت و حیا اصرار مىورزد و نشان مىدهد که در هر حال باید مرز حیا و حریم خود را پاس داشت
حدیث (2) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَلحَیاءُ زینَةُ الاسلامِ؛
حیا زینت اسلام است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج1، ص488، ح1244
حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
إنَّ اللّه یُحِبُّ الحَیِىَّ الحَلیمَ العَفیفَ المُتَعفِّفَ؛
خداوند انسان با حیاىِ بردبارِ پاک دامنى را که پاکدامنى مى ورزد، دوست دارد.
کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص112، ح8
حدیث (4) امام کاظم علیه السلام :
اَلحَیاءُ مِنَ الایمانِ وَ الایمانُ فِى الجَنَّةِ و َالبَذاءُ مِنَ الجَفاءِ وَ الجَفاءُ فِى النّارِ؛
حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بد زبانى از بى مهرى و بد رفتارى است و بد رفتارى در جهنم است.
تحف العقول ص 394 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص309
حدیث (5) امام صادق علیه السلام :
اَلحَیاءُ عَلى وَجهَینِ فِمِنهُ ضَعفٌ وَ مِنهُ قُوَّةٌ و َإسلامٌ و َإیمانٌ؛
حیا بر دو گونه است: یکى حیاى ضعف و ناتوانى و دیگرى حیاى قدرت و اسلام و ایمان.
تحف العقول ص360 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج75، ص242
حدیث (6) امام صادق علیه السلام :
اَلحَیاءُ عَشَرَةُ أَجزاءٍ تِسعَةٌ فِى النِّساءِ و َواحِدٌ فِى الرِّجالِ؛
حیا ده جز دارد، نه جزء آن در زنان است و یک جزء در مردان.
من لایحضر الفقیه ج3 ، ص468 ، ح4630
حدیث (7) امام على علیه السلام :
غایَةُ الحَیاءِ أن یَستَحیِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛
اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص236 ، ح4758
حدیث (8) امام على علیه السلام :
ثَلاثٌ لا
یُستَحیى مِنهُنَّ: خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَیفَهُ و َقیامُهُ عَن مَجلِسِهِ
لأَبیهِ و َمُعَلِّمِهِ و َطَلَبُ الحَقِّ و َإن قَلّ؛
از سه کار حیا نباید کرد: خدمت به میهمان، از جا برخاستن در برابر پدر و آموزگار خویش و طلب حق گرچه اندک باشد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص69 ، ح 978
حدیث (9) امام على علیه السلام :
اَلحَیاءُ مِنَ اللّه یَمحو کَثیرا مِنَ الخَطایا؛
حیا از خدا بسیارى از گناهان را پاک مى کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص257 ، ح 5455
حدیث (10) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
أمَّا
الحَیاءُ فَیَتَشَعَّبُ مِنهُ اللِّینُ، و الرّأفَةُ، و المُراقَبَةُ للّه
فِى السِّرِّ و العَلانیَةِ، و السَّلامَةُ، و اجتِنابُ الشَّرِّ، و
البَشاشَةُ، و السَّماحَةُ، و الظَّفَرُ، و حُسنُ الثَّناءِ عَلَى المَرءِ
فِى النّاسِ، فَهذا ما أصابَ العاقِلَ بِالحَیاءِ، فَطُوبى لِمَن قَبِلَ
نَصیحَةَ اللّه و خافَ فَضیحَتَهُ؛
اما شاخه هاى حیا عبارتند از:
نرمش، مهربانى، در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان، سلامت، دورى از بدى،
خوشرویى، گذشت، بخشندگى ، پیروزى و خوشنامى در میان مردم، اینها فوایدى است
که خردمند از حیا مى برد. خوشا بحال کسى که نصیحت خدا را بپذیرد و از
رسوایى خودش بترسد.
تحف العقول ص 17
حدیث (11) امام باقر علیه السلام :
فِی قَوْلِ
اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا
لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُقَالَ لَکُمْ فَإِنَّ اللَّهَ
عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى
الْمُؤْمِنِینَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ
یُحِبُّ الْحَیَّ الْحَلِیمَ الْعَفِیفَ الْمُتَعَفِّف
درباره
این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى
که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت
کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج
را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.
امالى (صدوق) ص 254 ، ح4
حدیث (12) امام على علیه السلام :
اَصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا العِفَّةُ؛
ریشه مردانگى حیا و میوه اش پاکدامنى است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص258 ، ح 5503
حدیث (13) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
إذا رأیت من أخیک ثلاث خصال فارجه: الحیاء و الأمانة و الصّدق و إذا لم ترها فلا ترجه
وقتى در برادر(دینی) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش، حیا و امانت داری و راستگویی و اگر آن ها را ندیدی به او امید نداشته باش
نهج الفصاحه ص193، ح 205
حدیث (14) امام على علیه السلام :
الْمُؤْمِنُ حَیِیٌّ غَنِیٌّ مُوقِنٌ تَقِی
مؤمن، با حیا، بى نیاز، با وقار و پرهیزگار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص90 ، ح 1530
حدیث (15) پیامبر صلى الله علیه و آله :
اَلْعَدْلُ
حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى
الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْعُلَماءِ
اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ،
اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ
وَلکِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛
عدالت نیکو است اما از دولتمردان
نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از
علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از
جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006
حدیث (16) ابى سعید الخدرى :
کانَ رَسولُ اللّهِ
صلى الله علیه و آله اَشَدَّ حَیاءً مِنَ العَذراءِ فى خِدْرِها. و
کانَ اِذا کَرِهَ شَیئا عَرَفْناهُ فى وَجْهِهِ؛
رسول اکرم صلى الله علیه و آله از دختران پشت پرده با حیاتر بودند، و اگر چیزى را دوست نمى داشتند، از چهره شان مى فهمیدیم.
مکارم الأخلاق ص 17
حدیث (17) پیامبر صلى الله علیه و آله :
خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ: اَلْحَیاءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواکُ وَ التَّعَطُّرُ؛
پنج چیز از سنت پیغمبران است: حیا، بردبارى، حجامت کردن، و مسواک و عطر زدن.
نهج الفصاحه ص462 ، ح 1463
حدیث (18)امام صادق علیه السلام :
لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه
ایمان ندارد کسی که حیا ندارد
کافی (ط - الإسلامیة) ج2، ص106 ، ح5
حدیث (19)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
الحیاء هو الدّین کلّه
حیا تمام دین است
نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428
حدیث (20)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
الحیاء و الإیمان قرنا جمیعا فإذا رفع أحدهما رفع الآخر
حیا و ایمان قرین یک دیگرند اگر یکى از میان برخاست دیگرى هم برود
نهج الفصاحة ص 453 ، ح1429
حدیث (20)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
الحیاء و الإیمان قرنا جمیعا فإذا رفع أحدهما رفع الآخر
حیا و ایمان قرین یک دیگرند اگر یکى از میان برخاست دیگرى هم برود
نهج الفصاحة ص 453 ، ح1429
حدیث (21)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
الحیاء لا یأتی إلّا بخیر
از حیا جز نیکى نمى آید
نهج الفصاحة ص 453 ، ح1427
حدیث (1) امام على علیه السلام :
اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ الخَیرِ؛
حیا کلید همه خوبى هاست.
شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم ج1، ص 93، ح340
حدیث (22)ابى سعید الخدرى :
کَانَ رَسُولُ اللَّهِ حَیِیّاً لَا یُسْأَلُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاه
رسول الله با حیا بود چیزی نمیخواست مگر اینکه به او عطا می کردند
مکارم الأخلاق ص 17
حدیث (23)حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْل
حیا دو گونه است: حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل، علم است و حیاء حماقت، نادانى است
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص106 ، ح6