الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

شهید سید جواد موسوی شهیدی خاص

  شهید سید جواد موسوی شهیدی خاص


شهید سید جواد موسوی فرزند مرحوم سید قسمت در سال 1345 در روستای شنبه بازار در شهرستان فومن در استان گیلان دیده به جهان گشود و با ندای دلنشین مادر و نگاه های عاشقانه پدر در گهواره آرامش گرفت او اگر چه کودکی بازیگوش بود ، اما مهربانیش زبانزد همگان بود. به دلیل شیرین زبانی و چابکی اش همه او را دوست می داشتند. تنها چیزی که همگان را متحیر می ساخت نورانیت چهره او بود. او در سال 1360 به عضویت پایگاه بسیج مقاومت اباذرشنبه بازار شد و در فعالیت های سازمان هلال احمر شهرستان فومن هم نقش بسزایی داشت. در سال 1362 تصمیم گرفت پرنده دل را از قفس تن رها کرده و راهی جبهه شود. وی در طول جنگ دو بار مجروح شد و در آخرین مرتبه که به جبهه اعزام شد به برادر بزرگش گفته بود عید امسال منتظر من نباشید.. من دیگر در منزل و در جمع شما نخواهم بود ، حلالم کنید و از همگان برایم طلب حلالیت کنید.

او سر انجام در 25 بهمن سال 1364 در سن 19 سالگی درعملیات ولفجر هشت گردان امام حسین (علیه السلام) لشکر 25 کربلا به عنوان خط شکن در منطقه عملیاتی اروند کنار به دلیل اصابت گلوله و جراحات شدید از ناحیه پهلو ، صورت و دست به جمع یاران کربلایی حضرت امام حسین (علیه السلام) پیوست و به شهادت رسید.

  

قسمتی از وصیت نامه شهید سید جواد موسوی

با سلام به پیشگاه  آقا امام زمان حضرت مهدی(عج) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی ، خانواده معظم شهدا و سلام و درود بر شما امت حزب الله   (جهاد در راه خداست که ما پیروزیم. اسلام با شهادت امام حسین زنده شد و با شهید شدن این جوانان قویتر می شود . )   من فقط  برای رضای خدا به ندای هل من ناصر ینصرنی  حسین زمان لبیک گفته و به میدان جنگ شتافته ام . خدا نکند که خیال کنید در اعزام من دستی در کار بوده است و کسی مقصر است. نه ، من خود خواسته ام و اگر خدا قبول کند به جمع دیگر شهدا پیوسته ام. من خواهشم این است که برایم گریه نکنید ، شهید گریه نمی خواهد بلکه رهرو می خواهد. بله ، وقتی می خواهید مرا تشییع کنید چشمانم را باز بگذارید که عده ای از خدا بی خبر نگویند  که کور بوده است . دستانم را از تابوت بیرون بیاورید که کور دلان نگویند چیزی از این دنیا با خودشان می برند. جنگ شهادت دارد ، اسارت دارد ، ازکلیه  بستگانم می خواهم اگر شهادت ، این فوز عظیم نصیب من شد هیچگونه ناراحت نباشند.ما از خدائیم و آخر هم به خدا ختم می شویم. دعا میکنم ، خدایا مرگم را شهادت در راهت قرار دهی و امیدوارم این شهادت در راهت را پذیرفته باشی  و مارا با سایر شهدا محشور گردانی.




حاجت

ماجرا از آنجا شروع شد که فیلم شفا دیدن کودکی که به بیماری لا علاجی مبتلا شده بود در شهرهای استان گیلان پخش شد و به سرعت این خبر در همه جا پیچید.

 سپس تعداد کسانی که با اطمینان و یقین کامل "سید جواد موسوی" را برآورده کننده حاجات کسانی که با دلی پاک از او حاجتی را طلب کرده اند میخواندند بیشتر و بیشتر شد.

آری، بارگاه شهید سید جواد موسوی به واسطه روح بلند و ملکوتی خود به مکانی برای برآورده کردن حاجات نیازمندان، درماندگان ، بیماران و دل شکستگان تبدیل شد.

عده ای این امر را خرافات دانستند و عده ای برآن به واسطه مشاهدات خود صحه گذاشتند.

 هر ساله در مراسم سالگرد شهید سید جواد موسوی خیل عظیم جمعیتی را که به نوعی حاجت روا شده اند و آنان که برای طلب حاجات خود به این بارگاه آمده اند را می توان دید و آنگاه است که شک و تردیدها از میان میرود.

آنگاه است که دل در گرو مهر سید جواد میرود و آنگاه است که ناخود آگاه اشک از چشمان جاری می شود.

چهارشنبه ها سبز قبا شلوغ است، علی الخصوص در تعطیلات سال نو .جمعیت عظیم مجمه داران(سینی که زائران پس از برآورده شدن حاجات ، نذری خود را درآن گذاشته پارچه سبزی روی آن می پیچند و آنرا بر سر میگیرند)، با چشمان اشکبار، عده ای خندان از برآورده شدن نیاز، عده ای اشک شوق بر چشم، عده ای ذکر گویان وارد بقعه میشوند و ورود سیل جمعیت مجمه داران از صبح آغاز شده و تا پاسی از شب ادامه می یابد.

 



http://www.seyedjavad.mahvizan.com/
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.