الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

الهم عجل لولیک الفرج

مذهبی سرگرمی آموزشی

تکالیف شیعیان در دروان غیبت امام عصر(عج)_تکلیف دوم:

تکالیف شیعیان در دروان غیبت امام عصر(عج)_تکلیف دوم:

 عدم انکار و تکذیب آن حضرت صلوات‌الله‌علیه
از هشام‌بن‌سالم نقل شده است که گفت: حضرت صادق از پدرشان، از جدّ گرامیشان صلوات‌الله علیهم روایت کرده‌اند که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه وآله‌ فرمودند: «قائم از فرزندان من است. اسم او اسم من، کُنیه او کنیه‌ی من، اخلاق او اخلاق من و روش او روش من است. مردم را بر آیین و دین من می‌دارد و آنها را به کتاب خدای بلندمرتبه و عزیز(قرآن) دعوت می‌کند. 
کسی که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، کسی که از او سرپیچی کند از من سرپیچی کرده، کسی که او را در زمان غیبتش انکار کند مرا انکار کرده، کسی که او را دروغگو بداند مرا دروغگو دانسته و کسی که او را راستگو بداند مرا راستگو دانسته است.
از کسانی که مرا در مورد او دروغگو بدانند و کلام مرا در منزلت او انکار کنند و نیز از کسانی که امت مرا از راه او گمراه می‌کنند به خدا شکایت می‌کنم. و زود است که ظالمان بدانند به چه بازگشتگاهی باز می‌گردند.1  
ممکن است بعضی با خود بگویند که اگر ما به وظیفه‌ی قبلی عمل کردیم و امام زمان صلوات‌الله‌علیه را درست شناختیم و به ایشان اعتقاد پیدا کردیم، همین باعث می‌شود که آن بزرگوار را انکار و تکذیب نکنیم و دیگر جایی برای این موضوع به عنوان وظیفه‌ای مستقل از وظیفه اول باقی نمی ماند. 
در جواب ایشان، باید گفت: بنابر آنچه از اخبار و روایات فراوان استفاده می‌شود، سختی حفظ دین در زمان غیبت آن حضرت چنان است که(به تصریح خود روایات) بر اثر به طول انجامیدن زمان غیبت و همچنین به دلیل امتحانها و فتنه‌های این زمان، اکثر کسانی که به امامت ایشان معتقدند از این اعتقاد خود دست می‌کشند و به اصطلاح «مرتدّ» می‌شوند. لذا، صرف اعتقاد به آن حضرت برای دوری از انکار کافی نیست؛ بلکه مردم زمان غیبت، علاوه بر اعتقاد صحیح به حضرت، باید مواظب باشند که از این اعتقاد دست نکشند و وجود آن عزیز غایب از دیدگان را تکذیب نکنند. 
گذشته از این، انکار و تکذیب حضرت به دو نحو ممکن است صورت پذیرد. یکی، تکذیب و انکار قولی است، به این معنا که شخص به صراحت بگوید-نعوذبالله-وجود چنین شخصی دروغ محض است و اگر انسانی با این خصوصیات زنده بود، نمی‌توانست عمری چنین طولانی داشته باشد. نیز، ممکن است بگوید: اگر وجود امام صلوات‌الله‌علیه برای هدایت مردم است، امام پنهان از دیدگان چه فایده‌ای برای انسانها دارد؟و از این راه، منکر وجود آن حضرت شود، یا اشکالات دیگری از این نحو در اندیشه و گفتارش مشهود باشد. 
صورت دوم، تکذیب و انکار فعلی است؛ به این ترتیب که با علم به حاضر و ناظر بودن امام بر اعمال و رفتار اشخاص، باز مرتکب گناهانی بشود که در شأن شیعیان و پیروان آن حضرت نیست. 
در اینجا این سؤال پیش می‌آید که اگر چنین است، پس هر شیعه‌ای که گناهی انجام دهد به انکار آن حضرت پرداخته و در نتیجه، منکر رسول خدا صلی‌اله‌علیه‌وآله‌ می‌شود، اما کسی به این کلام ملتزم نشده است. 
در پاسخ، می‌گوییم: چنین نیست که هر کسی گناهی انجام دهد به انکار آن حضرت پرداخته است؛ چرا که در بسیاری از اوقات و موارد، انسانها بر اثر غلبه‌ی هوای نفس و شهوت و با غفلت از نظارت حضرت ربوبی و اولیای او مرتکب گناه می‌شوند و بعد از تنبّه، پشیمان شده توبه می‌کنند. 
اما بعضی از افراد، بر اثر اصرار بر گناه و کثرت گناهان خود، چنان شده‌اند که علم به نظارت حضرت بر اعمال آنها در نظرشان خیلی سخیف و پست جلوه می‌کند. لذا اگر کسی هم فی‌المثل به آنها تذکر بدهد، باز از اعمال ناشایست خویش دست برنمی‌دارند و مرتکب آن گناهان می‌گردند و این خود، نوعی انکار عملی است؛ گویا می‌خواهند بگویند: این حرفها- که کسی ما را می‌بیند و اعمال ما را به امضا و نظر او می‌رسد-دروغ است. 
در این روایت شریف، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم انکار و تکذیب آن حضرت در زمان غیبتشان را انکار و تکذیب خود معرفی کرده‌اند و معلوم است که انکار و تکذیب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کفر و موجب هلاک انسان است. از این جهت ایشان از دست کسانی که کلامشان را در مورد جضرت بقیة‌الله علیه‌السلام تکذیب می‌کنند و مردم را از راه آن حضرت گمراه می‌نمایند به خدا شکایت می‌کنند و عاقبت شکایت رسول خدا نیز عذاب دردناک است. 
در روایت دیگری از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم آمده است که انکار حضرت مهدی علیه‌السلام در زمان غیبت، مرگ جاهلی به همراه دارد.
غیاث‌بن‌ابراهیم روایت می‌کند از حضرت صادق، از پدران گرامیشان صلوات الله علیهم که آن حضرت فرمودند: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: «کسی که قائم از فرزندان مرا در زمان پنهان بودنش انکار کند به مردم جاهلیت مرده است».
چنان که در وظیفه‌ی قبلی بیان شد، مردم جاهلی همان مردم بر کفر و نفاق و ضلالت است. همین مطلب به تعبیر دیگری در کلام امام  صادق علیه‌السلام آمده است:
از صفوان‌بن‌مهران، از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که آن حضرت فرمودند: کسی که یه جمیع امامان صلوات‌الله‌علیهم معتقد باشد ولی مهدی را انکار کند مانند شخصی است که به همه‌ی پیامبران معتقد باشد ولی نبوت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را انکار کند.
به ایشان گفته شد: یا ابن رسول الله، مهدی از فرزندان کیست؟ آیا او از فرزندان شماست؟ آن حضرت فرمودند:
«پنجمین فرزند از هفتمین امام است که جسم او از دیدگان مردم پنهان است و حلال نیست بر شما نام اصلی او را بیاورند. »2
همچنین در روایت حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام نیز آمده است:
از موسی‌بن‌جعفر بغدادی نقل شده است که گفت: شنیدم امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌فرمودند:
«گویا شما را در حالی می‌بینم که بعد از من د رمورد جانشینم اختلاف می‌کنید، آگاه باشید؛ کسی که به امامان بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم معتقد باشد  و منکر فرزند من شود مانند کسی است که به همه‌ی پیامبران و فرستادگان خدا معتقد باشد، پس از آن ، پیامبری حضرت محمد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را انکار کند و کسی که منکر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را انکار کند و کسی که منکر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم باشد مانند کسی است که منکر جمیع پیامبران است؛ چرا که اطاعت از آخرین ما مثل اطاعت از اولین فرد ماست و کسی که آخرین مفر ما را منکر شود مانند کسی است که اولین فرد ما را منکر شود. 
آگاه باشید؛ فرزندم غیبتی دارد که در آن همه‌ی مردم شک می‌کنند، به جز افرادی که خدای بلندمرتبه و عزیز آنها را نگه می‌دارد»3
پس باید دانست که شک، مقدمه‌ی انکار است ( در این‌باره، در جای خودش بحث خواهیم کرد) و باید مراقب بود که وجود آن حضرت علیه‌السلام را در زمان غیبتشان منکر نشویم که این خود قسمی از اقسام ارتداد است.

در دعای زمان غیبت، که به املای نایب اول آن حضرت صلوات الله علیه است، می‌خوانیم:
«خداوندا، یقین ما به وجود مقدسش را بر اثر طول کشیدن زمان غیبتش و قطع شدن خبرش از ما سلب مفرما، ذکر او و انتظار مقدمش و اعتقاد به آن بزرگوار و یقین کامل به ظهورش و دعا و درود فرستادن بر وجود شریفش را از یاد ما مبر؛ تا اینکه به طول انجامیدن مدت غیبتش ما را از به پا خواستنش ناامید نگرداند و یقین ما به قیامش مانند یقین ما به قیام رسولت- که درود تو بر او و بر خاندانش باد- و به آنچه از راه وحی و تنزیل تو آورده، باشد. پس تو نیز دلهای ما را بر اعتقاد به او قوی بدار... و این موهبت را، چه در زمان زنده بودنمان و چه بعد از مرگمان، از ما سلب مفرما؛ تا ما را در حالی قبض روح کنی که از جمله‌ی اهل شکّ و پیمان شکنی و تکذیب آن بزرگوار نباشیم.»


1-بحارالانوار:51/73 ح19                   
2-بحارالانوار:143 ح4       
3-بحارالانوار: 51/160 ح6
 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.