درقیامت خدا به چه کسانی رحم میکند
خداوند مهربان در آیات متعدد در سوره هاى قرآن خویشتن را با صفت رحم و شفقت و مهربانى یاد کرده و خود را به بندگانش با این اوصاف جمیله معرفى نموده است. (المعجم المفهرس ماده رحم از باب نمونه: سوره اعراف (7)، آیه 156 و آیه 151 و سوره یوسف (12)، آیه 64 و آیه 92)
و هنگامى که مسلمانان حقیقى و پیروان
واقعى آئین مقدس اسلام را در کتاب آسمانى خود توصیف و تمجید مى کند، درباره
آن مى فرماید: مومنین به همدیگر رئوف (فتح (48)، آیه 29، و سوره حدید
(57)، آیه 27 و بلد (90)، آیه 17) و مهربان و به یکدیگر دلسوز و غمخوار
هستند .
مرحوم علامه مجلسى(ره) در کتاب بحارالانوار بابى راجع به
این موضوع و مطلبی به نام "التراحم و التعاطف و التودد" منعقد نموده
است.(بحار، ج 74، ص 390)
خود را بنده خدا بدانیم
به
هم رحم کنید تا خداى متعال به شما رحم کند. کسانى که دستشان باز است، دست
تعدّى به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نکنند. کسانى که زرنگى و هوش و
امکانات و قدرت و مسئولیت و توانایی هاى گوناگون فردى و اجتماعى دارند، از
این توانایی ها در راه تعدّى به دیگران استفاده نکنند.
خود را بنده
خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهى، احسان،
نیکى و رعایت انصاف بدانیم؛ آن گاه باران رحمت و فضل خدا بر سر ما خواهد
بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و برکات خود را بر ما نازل خواهد کرد.
البته
این وظیفه همه است؛ ولى کسانى که در جامعه تمکّن و قدرت و مقام و ثروت و
نفوذ کلمهاى در میان مردم دارند، بیش از دیگران در مقابل این بار سنگین -
بار خودسازى و محدود کردن قواى خود از تجاوز به دیگران - مسئولند.(بیانات
آیت الله خامنه ای)
غیبت بدتر از زنا
از غیبت بپرهیزید زیرا که غیبت بدتر از زناست
پیغمبر(ص) فرمود: مردی روز قیامت مى آید
نگاه به نامه ى عملش می کند اثرى از کارهاى نیک خود را در آن نامه نمى
بیند سپس عرض می کند کجاست کارهاى شایسته ى من که در دنیا انجام دادم پاسخ
داده مى شود تو غیبت مردم را کردى بجاى غیبت هایت ثوابهاى تو در نامه
عمل کسانى که غیبت آنها را کردى نوشته شد.
خداى تعالى در مذمت آن می فرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ؛1
و باید غیبت نکند بعضى از شما بعض دیگر را آیا دوست می دارد یکى از شما که
گوشت برادرش را بخورد در صورتى که مردارى باشد پس آن را ناخوش دارید .»سپس
خداى تعالى مبالغه و پافشارى فرموده در جلوگیرى از غیبت و قرار داده غیبت
را همانند مردارى که از گوشت آدمها است.
و پیغمبر(ص) فرمود: مردی
روز قیامت مى آید نگاه به نامه ى عملش می کند اثرى از کارهاى نیک خود را
در آن نامه نمى بیند سپس عرض می کند کجاست کارهاى شایسته ى من که در
دنیا انجام دادم پاسخ داده مى شود تو غیبت مردم را کردى بجاى غیبت هایت
ثوابهاى تو در نامه عمل کسانى که غیبت آنها را کردى نوشته شد.
و
خداوند بموسى بن عمران وحى فرستاد که هر کس بمیرد ولى از غیبتهائى که کرده
توبه نماید او آخرین فردیست که وارد بهشت شود و آن کس که بمیرد و اصرار به
غیبت کردن داشته باشد پس او اول کسى است که وارد جهنم گردد و روایت شده که
همانا کسى که او را غیبت کنند نصف گناهانش را مى آمرزم.
ادامه مطلب ...
عوامل جهنمی شدن !
امام صادق (علیه السلام) در باره کسی که توانایی دارد ولی از دیگران (فقرا) دستگیری نمی کند؛ مى فرماید: «مَلعونٌ مَلعونٌ مَن وَهَبَ اللَّهُ لَهُ مَالًا فَلمْ یَتَصَدَّقْ مِنهُ بِشَىءٍ؛[1]ملعون است، ملعون است کسى که خدا مالى به او بخشیده و او چیزى از آن را صدقه نداده است».
می دانیم که اسلام برای کمک به
مستمندان جامعه تمهیداتی درنظر گرفته است، درصورت عدم توجه و اهمال کاری در
این زمینه، عواقب ناگواری در انتظار شخص خواهد بود. رسول خدا (صلى الله
علیه و آله و سلم) بخشش مومن را ــ به نیازمندان ــ همچون سایبانی بر سر
مومن می داندکه او را از عذاب قیامت حفظ می کند: «أرضُ القِیامَةِ نارٌ مَا خَلَا ظِلَّ المُؤمِنِ: فَإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ؛[2]زمین قیامت یک پارچه آتش است، مگر سایبان مؤمن، زیرا صدقهى مؤمن او را در سایهى خود مىپوشاند».
توجه نداشتن به فقرا، عامل جهنمی شدن
در
سوره مدثر، سبب افتادن اهل جهنم در جهنم را چند عامل می داند، دو عامل از
آنها عبارتند از: بپا نداشتن نماز و دیگری کمک نکردن به مستمندان، «مَا سَلَکَکمُ فىِ سَقَرَ ـــــ قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ـــــــ وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ؛[مدثر/42و 43و44]چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!» مى گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم، ومستمندان را اطعام نمى کردیم».
کسانی که در آخرت بواسطه عدم اطعام فقرا گرفتار عذاب می شوند؛ غالبا اینچنین زبان حالی دارند: «وَ
إِذا قیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذینَ
کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ
أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ مُبینٍ؛[آل یاسین/47]و
هنگامى که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى کرده انفاق کنید!»،
کافران به مؤمنان مى گویند: «آیا ما کسى را اطعام کنیم که اگر خدا مى
خواست او را اطعام مى کرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط
در گمراهى آشکارید»! [3]
انسان موجودیست که به محض دارا شدن و
توانمند شدن طغیان نموده [4] و در برابر خدا موضع می گیرد و چه بسا عذابهای
قیامت در مورد کمک نکردن به فقرا را مورد تخریب قرار دهد. قارون زمام موسی
(علی نبینا و آله و علیه السلام) اینچنین بود.
ادامه مطلب ...
امن یجیب؛ دعای همیشه مستجاب
2- المیزان ج15ص380
4- مومن:40/60
5- بقره:2/186
6- المیزان ج15ص382-383
دعاى حفظ آشیاء و گم نشدن آنها
دعاى حفظ آشیاء و گم نشدن آنها
راوى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد:
دعایى به من بیاموز که وقتى چیزى را نگه مىدارم، ترسى از مفقود شدن آن
نداشته باشم. فرمود که بگو:
یَا
اللهُ یَا حَافِظَ الْغُلاَمَیْنِ بِصَلاَحِ أَبِیهِمَا احْفَظْنِی وَ
احْفَظْ عَلَیَّ دِینِی وَ أَمَانَتِی وَ مَالِی، فَإِنَّهُ لاَ حَافِظَ
حِفْظِ ضَیْعَة أَحْفَظُ عَلَى مَالِی مِنْکَ إِنَّکَ حَافِظٌ حَفِیظٌ ،
أَخَذْتُ بِسَمْعِ اللهِ وَ بَصَرِهِ وَ قَدَرِهِ عَلَى کُلِّ مَنْ
أَرَادَنِی وَ أَرَادَ مَالِی وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ
الْعَلِیِّ الْعَظِیم.
یا الله، اى که فرزندان را به خاطر
والدین حفظ مى کنى، مرا حفظ کن. دین و امانت و مالم را حفظ کن. کسى بهتر از
تو نمى تواند مالم را از گم شدن حفظ کند، اى که حافظ و حفیظ (نگه دار و
مراقب) هستى! گوش و چشم و قدرت خدا نگه دار من و مالم در برابر کسانى باشد
که متعرّض من و مالم مى شوند. لا حول و لا قوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم.
منبع : امالی شیخ طوسی ص 700 - بحارالانوار ج 91 ص 406
جوانان و انس با قرآن / کودکان و انس با قرآن
جوانی بهترین فصل شکفتنها، رویشها و زیباترین دوران درخشش و نیل به سعادت، نشاط، معنویت و کمال است. فصل جوانی بهاری است که در آن شخصیت ارزشمند وی شکل میگیرد و استعدادها بارور شده و پایههای دینی و عقیدتی انسان مستحکم میگردد.
جوانی
بهترین فصل شکفتنها، رویشها و زیباترین دوران درخشش و نیل به سعادت،
نشاط، معنویت و کمال است. فصل جوانی بهاری است که در آن شخصیت ارزشمند وی
شکل میگیرد و استعدادها بارور شده و پایههای دینی و عقیدتی انسان مستحکم
میگردد.
اهمیت این دوران به طوری است که دین مبین اسلام
همواره به شکلهای مختلف تأکید بر استفادة بهینه و پرثمر از این مقطع عمر
مینماید، پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به ابوذر غفاری دستور
میدهد که این فرصت طلایی جوانی را غنیمت شمرد و از آن کاملاً بهرهبرداری
نماید؛ «یا اباذر اغتنم شبابک قبل هرمک؛ ای ابوذر از جوانی خویش قبل از
فرارسیدن دوران پیری استفاده کن».[1] آری پیروی دوران بهرهمندی از
اندوختههای جوانی است، چرا که توان و استعداد و ذوق و عشق و شور و حال،
همه و همه اوج آن در جوانی است. امام خمینی (ره) میفرماید: اسلام آن قدر
که به تهذیب این بچههای ما و بودنهای ما کوشش دارد، به هیچ چیز کوشش
ندارد.[2]
تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و تهذیب
قلب و درشکستن اقفال و رفع حجاب، که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیکترند
موفق میشوند و یک پیر موفق نمیشود.[3]
حضرت امام خمینی
(ره) با توجه به اینکه بهترین توفیقات و کمالات را در بهار جوانی به دست
آورده است، در توصیه به جوانان در جای دیگر چنین میفرماید: شما جوانها
بهتر میتوانید تحصیل نفس کنید، شما به ملکوت نزدیکتر هستید.[4]
اهمیت جوانی در انس با قرآن
با توجه به این مقدمه که اهمیت والای جوانی به اختصار تبیین شد، لازم است به بحث انس جوان با قرآن بپردازیم:
پیامبر
مکرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ پاکی فطرت و حق طلبی و آرمان خواهی و
اهمیت جوانان را در انس معنوی آنها با اسلام اینگونه بیان میفرمایند: «من
به شما دربارة جوانان توصیه به خیر و نیکی میکنم؛ چرا که آنان نازک دل و
زودرنج بوده، عاطفهای بسیار دارند، زیرا فطرتشان پاک و پیراسته است.
خداوند مرا به پیامبری و بشارت و انذار برانگیخت، جوانان به من گرویدند، و
یاریام کردند، (امّا) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من برخاستند.»[5]
ثواب عظیم مردانی که درخانه به همسرانشان کمک میکنند
رسول خدا: مردان خدمتکار همسران شان باشند.
فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود ومن هم برایش عدس تمیز می کردم...حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد. فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود ومن هم برایش عدس تمیز می کردم.
آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند، عرض کردم بفرمایید.
اظهار داشتند: بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم؛
هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند :
۱- مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد
۲- و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.
۳- ای علی! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند
۴-و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.
۵-ای علی! یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزارسال و هزارحج و هزارعمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزارنماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد وهزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن وبهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست
۶-و چنین مرد خدمتکار به همسر از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.
۷-ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.
۸- ای علی ! خدمت به همسر کفاره ( پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حورالعین
۹- و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.
۱۰- ای علی ! خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.
منبع:seemorgh.com
معوذتین چیست؟ به کدام سوره ها معوذتین می گویند؟
به دو سوره فلق و ناس «معوذتین»میگویند
بعضی از سورههای قرآن نامهای مختلفی دارند از جمله سورههای فلق و ناس است که یکی از نامهای آنها «معوذه» است و به هر دو سوره اطلاق «معوذتین» (دو معوذه) شده است،لذا به دو سوره «معوذتین»میگویند و در روایات هم به این دو سورة مبارکه اطلاق «معوذتین» شده است.[1]
کلمه معوذه از «عَوْذ» گرفته شده به
معنای پناه بردن و حفظ کردن خویش و پرهیز دادن از شر، از راه پناه بردن به
کسی که میتواند آن شر را دفع کند.[2]
علت نامگذاری این دو سوره به معوذتین
قبل از جواب دادن به این سؤال تذکر این مسأله لازم است قرآن خود را به عنوان شفاء معرفی میکند و میفرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً؛[3]
و ما آنچه از قرآن فرستیم شفای دل و رحمت الهی به اهل ایمان است لکن
کافران را به جز زیان چیزی نخواهد افزود» قرآن میتواند برای کسانی که به
او تمسک میکنند و با او مأنوس هستند هم شفای ظاهری برای آنها باشد و هم
شفای معنوی و روحی او باشد. [4]
امّا نسبت به این سوره از روایات
اینگونه استفاده میشود که اگر انسان خود یا دیگران را بوسیله این دو سوره
تعویذ کند، مریضی او خوب میشود و از شروری که در این دو سوره بیان شده در
امان خواهد بود، لذا از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده که: «پیامبر ـ
صلّی الله علیه و آله ـ مریض شدند، تب ایشان شدت پیدا کرد، جبرئیل (و
میکائیل) این دو سوره را برای شفای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل
کردند، جبرئیل به قرائت سوره فلق و میکائیل به قرائت سوره ناس در پایین پای
آن حضرت برای شفا متوسل شدند».[5]
آیا بهشت و جهنم در روز قیامت، بر روی کره ی زمین تشکیل می شوند؟
بهشت و دوزخ برزخی،کانونی از نعمت برای نیکوکاران و عذاب برای بدکاران در برزخ است
آیا
بهشت و جهنم در روز قیامت، بر روی کره ی زمین تشکیل می شوند، یا در کره ی
جداگانه ای می باشند؟ مردم در آن جا چگونه زندگی می کنند؟ آیا به صورت روح و
بدون عضو جسمانی زندگی می کنند، یا این که با همین بدن و اعضای جسمانی؟
این سؤال از دو قسمت تشکیل شده است:
1 ـ آیا بهشت و جهنم در کره ی زمین تشکیل می شوند یا در کره ای دیگر؟
2 ـ آیا بهشت و جهنم و معاد فقط روحانی است یا جسمانی هم هست؟
پیش از شروع پاسخ، به چند نکته اشاره می شود:
مراد از بهشت و جهنم چیست؟
از مجموع تعبیراتی که در آیات قرآن و روایات اسلام آمده، بهشت و دوزخ به سه معنای مختلف اطلاق شده است که عبارت اند از:[1]
بهشت دنیا: این بهشت از نظر ظاهر، همان باغ های خرّم و سرسبز این جهان هستند. قرآن درباره ی قوم سبا می فرماید:
لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمینٍ وَ
شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ
وَ رَبٌّ غَفُور); «برای قوم سبا در محل سکونت شان نشانه ای بود،
دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید،
شهری است پاک و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده.[2]
به احتمال قوی، بهشت آدم(علیه السلام) نیز یکی از همین باغ های خرّم و با طراوت زمین بوده است.[3]
بهشت و دوزخ برزخی:
این بهشت و دوزخ، کانونی از نعمت برای نیکوکاران و عذاب برای بدکاران در
جهان برزخ است; یعنی عالمی که در میان دنیا و آخرت قرار دارد و آیه ی 169،
سوره ی آل عمران نیز به این معنا اشاره دارد که می فرماید: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون); «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگان اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».
بهشت و دوزخ رستاخیز: که گاهی از آن تعبیر به «جنه المأوی» می شود.[4]
علل ختم پیامبران
آیا قبل از نوح پیغمبر دیگری نبود؟
قبل از نوح پیغمبر بود ولی کتاب و قانون نبود.
پیغمبران که وظیفه شان منحصر به این نیست که قانون اجتماعی برای مردم بیاورند. اولین وظیفه ی پیغمبران این است که مردم را به خدا دعوت کنند. پیغمبرانی بودند که مردم را به خدا دعوت میکردند، در همان زندگانی بسیط به عبادت و پرستش خدا دعوت میکردند و تکالیف از نوع عبادات بود. پیغمبرانی که مردم را به مبدأ و معاد دعوت میکردند و یک سلسله دستورهای فردی و اخلاقی و عبادی به مردم میدادند.
کان الناس امه واحده: مردم در یک دورهای واحد و یکنواخت بودند، بدون اختلاف و بدون اینکه احتیاج به قانونی داشته باشند که در روابط اجتماعی آنها رفع اختلافات بکند. بعد اختلاف و تفاوت میان آنها پیدا شد و خداوند پیغمبران صاحب کتاب را که از نوح شروع میشوند فرستاد.
آیه ای از قرآن هست که میفرماید:
پیغمبران را فرستاد و با آنها کتاب و قانون فرستاد تا آن کتاب و قانون در میان مردم حاکم باشد. از این جا به بعد، قرآن یک اختلاف ثانوی را بیان میکند و میگوید بعد از آنکه قانون اجتماعی در میان مردم آمد تا حل کنندة اختلافات اجتماعی آنها باشد و عدالت را در میان مردم بر پا کند، جلوی ظلم ظالم را بگیرد، به مظلوم کمک کند و حسن روابط اجتماعی ایجاد بکند، آری بعد که قوانین آسمانی آمد خود اینها موضوع یک اختلاف دیگر در میان افراد بشر شد، اختلافات مذهبی. این اختلاف دوم را قرآن کریم چنین بیان میکند: اختلاف دوم که اختلاف در خود دین است از ناحیهی صاحبان اغراض و هوا و هوس پیدا شد، از روی جهل و نادانی و قصور نبود این جور نبود که چون نمیدانند اختلاف میکنند، بلکه میدانند و اختلاف میکنند، میدانند و حقیقت را کتمان میکنند، میدانند یک چیزی اضافه میکنند.
پس پیغمبران صاحبان شرایع دو کار میکردند:
یکی اینکه قانونی برای مردم میآوردند که این قانون حل کننده اختلافات مردم باشد و حقوق و حدود آنها را معین بکند.
یک کار دیگرشان این بود که مبارزه میکردند با بدعتهایی که قبلاً پیدا شده بود یعنی مرجع حل اختلافات مذهبی بودند.
آن زمان که مردم به بلوغ لازم در نگهداری معارف دینی و کتب آسمانی خود رسیدند و عقل جانشین نبوت تبلیغی شد دیگر به پیامبرانی که دین پیامبران قبلی را تبلیغ می کردند نیازی نبود. از طرف دیگر نیاز بشر به دینی که در تمامی زمانها پاسخگوی نیازهایش باشد نیز با آمدن پیامبر اسلام مرتفع شد.
بنابراین بعد از پیامبر اسلام نیاز مردم به دینی دیگر و پیامبری دیگر برطرف شد. بعضی ها در خیال خود می پرورانند که نیار بشر به دین مرتفع شد نه به پیامبر دیگر، که خیالی بس نافرجام است.
منبع:www.tf90.com